به گزارش خبرنگار ایسنا، چهارمین نشست ماهانه کتاب تصویری از سوی انجمن تصویرگران ایران در خانه هنرمندان ایران برگزار شد. این نشست به موضوع «اهمیت مدیریت هنری و نقش مدیر هنری در شکلگیری و روند تصویرگری و خلق کتاب کودک و نوجوان» پرداخت و عنوانش «مدیر هنری؛ نفر سوم» بود.
سخنرانان این نشست هم سحر ترهنده مدیر هنری و عضو شورای کتاب کودک، کمال طباطبایی تصویرگر، مدیر هنری و مدرس و کیانوش غریب پور مدیر هنری، طراح و استاد دانشگاه بودند.
لزوم حفظ کیان تصویری در برندسازی
بررسی موضوع مدیریت هنری در کتابهای تصویری با سخنرانی کیانوش غریبپور آغاز شد. این مدرس دانشگاه، طراح و مدیر هنری بر لزوم و اهمیت نقش مدیرهنری در سازمانهای مختلف و بهخصوص انتشارات کتاب کودک و نوجوان اشاره و بر حفظ و جایگاه کیان تصویری یا هویتبصری در شکلگیری محصول نهایی یا برندسازی تاکید کرد.
غریبپور با توجه به تقسیمبندی چهار رکن اصلی انتشارات شامل نظام حقوقی، نظام ادبی، نظام هنری و نظام فروش و هماهنگی این گروهها برای خلق محصول نهایی کتاب تصویری، به تفصیل بر جایگاه مدیرهنری در شکلگیری و انتخاب افراد کاربلد در بخش هنری شامل تصویرگر، طراحگرافیک و صفحهآرا پرداخت و به لزوم آشنایی و شناخت کافی مدیرهنری از تخصصهای یاد شده و تعامل تصویرگر و طراحگرافیک اشاره کرد.
پردردسرترین کار مدیریت هنری در یک انتشارات
او پردردسرترین بخش مدیریت هنری را حفاظت از کیان تصویری خلق شده بیان کرد و گفت: مدیر هنری موظف است تحت هر شرایطی از کیان تصویری خلق شده محافظت کند، حتی اگر خود طراح اثر نباشد.
او اظهار کرد: برند باید با شرایط روز منطبق شده و بهروزرسانی شود. بخشی از آن مربوط به بنچ مارک و بخشی دیگر هم گاه مربوط به چشم و هم چشمی میان ناشران یا ترند بازار است.
او نشر امروز را متفاوت از گذشته دانست و ادامه داد: نشر امروز مانند گذشته نیست و کار مدیر هنری دیگر فقط به پروسه خلق کتاب محدود نمیشود. دایره بزرگتری به نام کیان تصویری انتشارات وجود آمده که حالا بخش عمده ای از آن سوار بر شبکه های اجتماعی، وبسایت، تبلیغات، ایونت، طراحی غرفه و مواردی جانبی دیگری شده که کتاب نیستند؛ این اقدامات همه برای سرپا ماندن نشر صورت میگیرد تا هویت خلق شده پایش شده و گسترش یابد؛ در مرکز این اقدامات البته کتاب قرار دارد؛ کتاب بخشی از هویت بزرگ یک ناشر است، البته کتاب پروداکت و سایر اقدامات با هویت برند در ارتباط است.
غریبپور تاکید کرد که برخی کتابها البته خود تبدیل به یک برند شدهاند و در این زمینه گفت: گاه کتابی انقدر مهم میشود که تبدیل به پیشانی یک ناشر شده و سایر آثار را به حاشیه میکشاند. برخی آثار موجب شدند که نشری تم کلی خود را تغییر دهد؛ گاه یک اثر آنقدر قوی و فروشش موفق بوده که نظام نشر را عوض کرده است.
او ادامه داد: برای خلق یک کتاب، مدیر هنری باید بر آفرینش، پایش و گسترش تسلط داشته باشد؛ مدیر هنری است که باید تیم هنری را انتخاب کند و از ویژگیهای خلق شده کتاب حمایت کند؛ کتاب دو قسمت است و دست کم ما دو قسمت بسیار مهم از آن را در دست داریم؛ یکی از این دو قسمت جلد و دیگری متن است.
او با اشاره به اینکه این نشست به موضوع مدیریت هنری در «کتاب تصویری» میپردازد گفت: جلد ویژگیهایی دارد که سادهتر و پیچیدهتر از سایر بخشهای تصویری کتاب است.
در تصویرگری باید به روح کتاب وفادار بود
غریب پور با بیان اینکه هر کتاب دارای دو بخش ماهیت و هویت است، ادامه داد: ماهیت کتاب به عقیده من روح کتاب است؛ همان چیزی که بعدا در ژانرهای مختلف کتاب ما را هدایت میکند که گاه متن نداشته باشد؛ ممکن است کتابی کاملا تصویری بوده و در واقع فاقد متن باشد، اما روح آن با این شرایط هم برقرار خواهد بود. متن هم همین ویژگیها را دارد. متن دارای بخشی تصویری و بیرون است که این بخش تصویری در جلد و متن ترکیبی است روح و هویت است؛ جلد یعنی وقتی کتابی را میبینیم بدانیم که با چه مواجه هستیم؛ هم به لحاظ ساختمان داخلی و هم به لحاظ نگهداشت خصلتهای روایت متن. نباید برای یک کتاب جلدی طراحی شود که نمایانگر کتابی دیگر باشد؛ داخل متن نیز اینچنین است، در واقع موضوع پوسته زیبایی شناسی وجود دارد و موضوع ویژگیهایی که بر اساس آن ها باید به متن (به معنی روح کتاب) وفادار بود.
او با اشاره به اینکه هویت کتاب به دو شاخه تقسیم میشود، افزود: یک شاخه از کتاب هویتی است که باعث میشود بتوانیم مجموعه کتاب های ناشر و در واقع برند را شناسایی کنیم، این هویت البته لزوما تصویر یا لوگو نیست و میتواند شامل یک ویژگی یا رفتار باشد، اما ویژگی و خصلتهای خاص کتاب شاخه دیگری است که باید بر اساس داستان و متن روح و تصویری را خلق کند، اینجا باید مدیر هنری تشخیص دهد که باید چگونه تیمسازی کند و کدام قسمتهای اثر باید ثابت و مرتبط با نشر و کدام یک از قسمتها مرتبط با یک اثر خاص و روح خاص اثر است.
غریب پور بیان کرد: این البته تحلیل من است و شاید حتی دوستانی که خودشان هم مدیر هنری هستند نظر متفاوتی داشته باشند.
او با اشاره به سه نظام دیگر که به جزو نظام هنری در هر انتشارات فعالیت می کند ادامه داد: من در سازمان یک انتشارات و ویژگی کتاب چهار نظام می بینم؛ نظام حقوقی، نظام ادبی، نظام هنری و نظام فروش. نظام حقوقی همان چیزی است که از ماهیت نشر به عنوان شخصیتی حقوقی دفاع میکند. نظام ادبی مختصات ادبی یک نشر است و نظام فروش را هم تیم فروش ناشر مدیریت میکند.
سوراخ نشر بخش فروش است
غریب پور با بیان اینکه اغلب بدترین فیدبکها از سوی تیم فروش اعمال میشود، گفت: آنها باید به فکر فروش کتاب باشند. در واقع آن قسمت سوراخ نشر که چشم و هم چشمیها نیز معمولا از آن جا ایجاد میشود، بخش فروش است. آنها معمولا سازمان نشر را تخریب میکنند چرا که گاه تصور میکنند کتاب بفروش نیست و فروش کتاب دیگری را توصیه میکنند. گاه این تخریب به مرز تغییر نویسندگانی که ناشر با آنان کار می کند پیش می رود و ناشر در مقطعی و تا حدی به تنگ می آید.
او ادامه داد: برای نظام حقوقی ماهیت کتاب مهمتر از روح کتاب است؛ برای نظام ادبی روح کتاب مهمتر از هویت آن و برای نظام هنری و نظام فروش هم تصویر کتاب و هویت کتاب، یعنی بدنه و کالبد کتاب مهم تر از روح آن است. در واقع می توان گفت که اولویت های این چند نظام به این طریق دسته بندی می شود.
غریب پور با بیان اینکه در لایه اول مواجهه با بازار نظام هنری و نظام فروش قرار گرفتند، گفت: البته آنقدر میان این چند نظام ارتباطات گستردهای حاکم است که عملا تا کارگروهی صورت نگیرد نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد. بنابراین نمیتوانیم این چند نظام را در فضاهایی جداگانه تصور کنیم که هر کدام کار خود را به تنهایی پیش میبرند. اگر اینها رفتارشان را با یکدیگر هماهنگ نکنند، قطعا هم کتاب و هم برند شکست خواهد خورد.
به تمام کتب عالم نباید تصویر داد
او با اشاره به اینکه وزن تصویر و کلمات در کتاب گاه متفاوت خواهد بود، گفت: گاه اینکه بار روایی کلمات به چه اندازه بر تصویر سوار است و ساختمان تصاویر بر چه اساس بنا شده است، تعداد رنگ، صفحات و ... ما را از یک کتاب مصور به سمت کتابی حرکت خواهد داد که کاملا تصویری است، بنابراین زمانی که از کتاب تصویری صحبت می کنیم منظورمان کتب تصویری از مد افتاده هم هست؛ کتاب هایی که تصویر نعل به نعل کلمات حرکت میکرد و در کتاب های کودک و نوجوان دهه ۶۰ و ۷۰ کار می شد. در این کتابها متن چیزی را میگفت و تصویر هم آن را تکرار میکرد، گویی تصاویر فریمهای تزیینی و دکوراتیوی بودند که کلمات را خوشایند میکند. این پروسه که کجا سهم تصویر و کلمات تعیین می شود در واقع به بدنه ادبی نشر باز میگردد اما اگر روابط درست تعریف شده باشد و در نظام نشر مدیر ادبی و مدیر هنری و تیم نشر با یکدیگر هم خانواده باشند و دیدگاهی ادیتوریال داشته باشند، میتوان تصمیم گرفت که وزن تصویر چگونه تقسیمبندی شود. گاه به دلیل کشش متن یا تصویر وزن تغییر می کند، گاه متون برخی کتب قابل تصویر کردن نیست.
او با بیان اینکه به تمام کتب عالم نباید تصویر داد، افزود: این پروسه میتواند قابل دفاع باشد و هر نظام بتواند از نظر خود دفاع کند. در بخش بعدی که پس از تصمیمگیری نهایی خواهد بود کار مدیر هنری آغاز میشود. هر چه میزان تصاویر کتاب کم یا زیاد باشد، نوع مدیریت تغییر خواهد کرد. این پروسه و میزان کاری که باید صورت گیرد را ماهیت کتاب مشخص خواهد کرد.
این مدیر هنری با بیان اینکه در یک ارکستر همه شیپور نمی زنند، افزود: یک جا باید کسی به نفع دیگری کنار برود که معمولا هم دیدیم طراحان گرافیک برجسته کنار نمیآیند و باید کار را به نحوی سامان داد.
مدیر هنری انتشارات چگونه باشد؟
او با بیان اینکه شخصیت مدیر هنری بسیار مهم است، گفت: مدیر هنری باید کاریزما و صبر داشته باشد. باید ژانرهای مختلف ادبی، کتاب و ترند روز را بشناسد. مداوم باید بازار کتاب را رصد کند و ترمز ناشر را گاه بکشد، در عین حال خود هم پدال گاز داشته باشد.
غریب پور در پایان سخنانش با اشاره به وظایف مدیر هنری نیز افزود: وظیفه مدیر هنری حفاظت از روح کتاب، کیان تصویری کتاب، تنظیم روابط ناشر و تیم هنری، تنظیم روابط بخش ادبی و هنری، تنظیم روابط گرافیک و تصویرگری و مراقبت از فرآیندهای چاپ و تولید است.
مدیر هنری مثل یک سرآشپز یا رهبر ارکستر است
در ادامه این نشست، سحر ترهنده سخنرانی کرد. او با اشاره به فعالیت خود در حوزه کتاب کودک، اظهار کرد: زمانی که درباره مدیر هنری صحبت می کنیم این است که جایی در رابطه با پوزیشن مدیریت هنری آموزش نمیبینیم، فکر میکنم افرادی که در ایران یا خارج از ایران کار می کنند دوره های آکادمیک شرکت نمیکنند. این روزها البته دورههای آنلاینی در حال برگزاری است اما اغلب جدی نیستند، در نتیجه بیشتر افرادی که در این حوزه مشغول هستند اغلب خودآموخته فعالیت کردند تا در فضاهای مختلف کار را یاد گرفتند. گاه کار مدیریت هنری با آزمون و خطا پیش رفته و شخص من بسیاری از اطلاعات خودم را از طریق آزمون و خطا آموختم.
او با اشاره به فعالیتش در مدیریت هنری کتاب کودک، ادامه داد: شاید آن چیزی که به من جسارت داد تا این کار را بپذیرم، آموختن رشته گرافیک، فعالیت در حوزه کتاب کودک، فعالیت در موسسه تاریخ و ادبیات کودکان و یادگیری موارد مختلفی بود که آموختههای خودم را در کنار یکدیگر قرار دادم و در نهایت با آزمون و خطا کار را جلو میبرم. در نتیجه گاهی این آزمون و خطا را در نتیجه کار من میبینید.
ترهنده افزود: من دیدم اغلب کسانی که در رشته گرافیک فعالیت کردند وارد حوزه مدیریت هنری شدند، اما افرادی را هم دیدم که طراحی صنعتی یا حتی رشته نامربوطی را خواندند؛ به عقیده من بیشتر بحث تلاش، استعداد و شناخت محیط مطرح است. اگر کسی رشته مرتبطی را آموخته باشد بخشی از راه را رفته است اما لزوما به این معنی نیست که افراد دیگر نمیتوانند در این زمینه به خوبی فعالیت کنند.
او گفت: مدیر هنری هماهنگکننده عناصر و افراد است. بخش هماهنگ کردن افراد بسیار سخت است، البته اصولا کار با نیروی انسانی واقعا سخت است و نیازمند ظرفیت های خاصی است.
ترهنده با اشاره به تفاوت جایگاه مدیر هنری و ناظر هنری، اظهار کرد: اینکه کسی مدیریت کند، یعنی مسئول عناصر دیداری و زیبایی شناسی یک نشر باشد، کار او را از نظارت متمایز میکند. مدیر هنری مثل یک سرآشپز یا رهبر ارکستر است، یعنی عناصری در اختیار اوست و باید خروجی مناسبی را تحویل گیرد.
او با اشاره به نقش ویراستاران و سرویراستاران، گفت: معمولا برند ادبی انتشارات را سرویراستاران انتخاب میکنند. در بسیاری از زمانها در دل نشر متنی را به تو می دهند که نمی توانی با آن ارتباط بگیری یا حتی موافق آن نباشی، اما باید با این عنصر مخاطب پسندترین نتیجه را ایجاد کنید. این بخش کار که از مرحلههای ابتدایی حضور نداشته باشید و در مراحل ثانویه به تیم بپیوندید بسیار کار سختی است.
ترهنده با اشاره به اینکه البته وزن ویراستاری در خارج از ایران متفاوت است، گفت: سرویراستار اصلی تصمیم گیرنده ذات ادبی یک نشر است و یک ویراستاری میتواند آنقدر پرنفوذ باشد که صفحاتی از کتاب را حذف کند. در ایران زمانی که از ویراستاری صحبت می کنیم معمولا تصحیحکننده متن به ذهن می آید، اما منظور من از ویراستار شخصی است که برای هویت متن تصمیمگیری میکند.
او گفت: مدیر هنری لزوما در تمامی حوزهها نمیتواند متخصص باشد. کم پیش میآید که کسی صفحه آرایی، تایپوگرافی، ادبیات، تصویرسازی و ... را یک جا بداند اما داشتن دانش حداقلی در تمامی حوزه ها بسیار مهم است، حتی اگر در حوزهای اطلاعات کافی نداریم باید از افراد متخصص کمک بگیریم.
او ادامه داد: در حوزه کتاب کودک و نوجوان شناخت کودک و نوجوان نیز بسیار اهمیت دارد. اینکه موجودی که ما برای او محصولی را تولید میکنیم کیست، چه درک و چه توانمندی هایی دارد بسیار اهمیت دارد. بسیار مهم است به عنوان افرادی که تصویر یک نشر را مدیریت میکنیم این اطلاعات را داشته باشیم، البته به عقیده من تصویرگران باید در این حوزه اطلاعات داشته باشند اما تجربه ثابت کرده که دوستان تصویرگر یا حتی نویسندگان آنطور که باید در باره کتاب کودک و نوجوان نمی دانند. شناخت مخاطب بسیار مهم است.
ترهنده افزود: در حوزه کتاب کودک شناخت ژانرهای ادبی نیز بسیار مهم است. ژانرهای ادبی بسیار گوناگونی در کتاب کودک وجود دارد؛ فانتزی، رئال، فانتزی جادویی، انواع ژانر های کهن، گونه های مختلف شعر، ادبیات غیر داستانی و... شناخت ژانر ها برای مدیران هنری بسیار مهم است به دلیل اینکه برخورد با هر یک از ژانر های ادبی با یکدیگر متفاوت است. گاه هم مرز بین دو ژانر آنقدر باریک است که مواجه شدن با آن بسیار سخت خواهد بود.
این مدیر هنری اظهار کرد: گاهی تصویرگران حتی اعتقادی ندارند که باید در قاب خود برای متن جا بگذارند و کوچکترین دستی که دوستان گرافیست بر قلب ببرند تصویرگران را ناراحت می کند. به همین دلیل خوب است که اطلاعات حداقلی درباره سایر موضوعات مرتبط نیز داشته باشند تا بدانند که بهتر است متن کجا بنشیند. از آنجایی که اغلب دوستان اعتقادی به آن ندارند بار آن بر دوش مدیر هنری یا گرافیستها خواهد بود. تصویرگران کمتر دغدغه فروش و بازار را دارند، البته منظور من این نیست که باید بازاری نگاه کرد، اما واقعیت این است که کتاب را نه برای بازار و نه برای صفحات اینستاگرامی تولید نمی کنیم، در نتیجه مهم است که چرخ صنعت نشر بچرخد. اثر ما قرار است برای مخاطبان جذاب باشد و قرار نیست در انبار بماند. نباید فکر کنیم کار فرهنگی می کنیم و فروش اصلا مسئله ما نیست.
جلد در کتابهای تصویری دری به سمت یک قصه است
این عضو شورای کتاب کودک با بیان اینکه برای کار به عنوان مدیرهنری باید با افراد مختلفی کار کرد گفت: هنرمندان، نویسندگان و طراحان معمولا حساس هستند و کار با آنان ظرایف خاص خود را دارد. کار با نیروی انسانی بسیار دشوار است، به خصوص کار با کسانی که هنر کار می کنند، بر همین اساس مدیر هنری گاه باید جایگاه حامی را داشته باشد و از حقوق پدیدآورندگان اثر حمایت کند. باید میانهداری کند و بخشی است که انرژی و زمان بسیاری میطلبد. این کار راحتی نیست و مدیر هنری قطعا باید حامی و در عین حال باید به نفع اثر کار کند. به هر صورت محصول باید به شرایط قابل قبولی از سوی همه پدیدآورندگان برسد.
او ادامه داد: در دوره قبلتر زمانی که درباره کتاب کودک صحبت میشد فقط درباره نویسنده و ناشر صحبت میشد. بعد از پدید آمدن کتابهای تصویری، نقش تصویرگر در حوزه نشر پررنگتر شد، صدای تصویرگران هم بیشتر شنیده شد، با وجود اینکه هنوز راه زیادی در پیش است. بعدتر درباره مربع پدیدآورندگان صحبت شد و حالا مخاطب را نیز یکی از پدیدآورندگان در نظر میگیرند. سال گذشته در شورای کتاب کودک کاری پژوهشی انجام دادیم درباره اینکه حضور مخاطب از کتاب مفهومی دیگر را میسازد و نقش او چقدر محوری است. بعد از آن نیز بحث مدیر هنری و سرویراستار و حتی چاپ هم مطرح شده است. واقعیت این است که کتاب کودک مانند زنجیرهای است که از ابتدا تمام دانهها باید به یکدیگر چفت شوند. هر کدام از این دانهها اگر کار خود را به درستی انجام ندهند کتاب از بین خواهد رفت. اگر قرار است کار به عنوان محصول به دست مخاطب برسد باید عناصر در کنار یکدیگر بنشینند.
او افزود: شیوه برخورد با کتب تصویری متفاوت است. واقعیت این است که جلد در کتابهای تصویری دری به سمت یک قصه است. در حقیقت باید به جلد به عنوان یک ورودی نگاه کرد. هر عنصر در کتاب تصویری باید فکر شده باشد و دلیلی برای حضور داشته باشد. در کتب تصویری گونه های متنوعی وجود دارد. شکل رابطه میان متن و تصویر در کتب متنوع است. هنوز هم البته حدود ۶۰ ذرصد کتاب های مصور ایران و البته جهان از همان روش حرکت عین به عین تصویر و متن پیروی می کند که لزوما هم بد نیست.
ترهنده اظهار کرد: اینکه تصویرگر چقدر متن و ادبیات را میشناسد بسیار موثر است. مدیر هنری که قطعا باید بشناسد و خیلی باید بخواند و فیلم ببیند. مطالعه کند که در دنیا چه اتفاقی در حوزه کتاب کودک میافتد.
او گفت: بحث تقطیع متن یکی از مسائلی است که ما با دوستان تصویرگر داریم. دوستان گاه بیشتر درگیر فضای ذهنی خود میشوند و ادبیات را از یاد میبرند، زمانی که استوری بورد کار میکنند معمولا این موضوع نمایان میشود. میبینیم که تصویرگری برای چند خط چند قاب کار کرده و بعد در کنارش اوج داستان کنار مانده است. باید بدانیم نقطه ابتدایی، گرههای روایی و اوج داستان کجاست و گره گشایی کجا رخ میدهد. گاه به حالتی می رسیم که باید ریز به ریز با دوستان وارد گفت و گو شویم. ندانستن ادبیات بسیار به اثر لطمه میزند.
این مدیر هنری با اشاره به رابطه متن و تصویر نیز گفت: نمیتوان گفت ما یک کاراکتر را در چند صفحه نبینیم، ما باید متوجه باشیم که مخاطب ما کودک است و این خوانش او را مشکل می کند. رابطه متن و تصویر در کتابها بسیار مهم است. ما باید بدانیم شکاف متن کجاست، آیا اصلا شکافی وجود دارد یا با توضیحات اضافه زیادهگویی شده است؟
او ادامه داد: رابطه متن و تصویر بسیار تنگاتنگ است. گاه پس از خلق تصویر میتوان از نویسنده خواست که متن را تغییر دهند و تجربه ثابت کرده که معمولا نویسندگان منعطف هستند و گاه اجازه میدهند تصویر صحبت کند.
تصویرگران گاه دچار زیادهگویی میشوند
ترهنده خاطرنشان کرد: البته گاه هم تصویرگران دچار زیادهگویی میشوند و هیچ شکاف یا امکان رمزگشایی را به مخاطب نمیدهند. این بسیار مهم است که اگر گروه سنی بسیار خردسال نیست و ژانر کتاب اجازه میدهد شکاف تصویری بگذاریم و اجازه دهیم که مخاطب ما رمزگشایی کند.
این مدیر هنری و عضو شورای کتاب کودک اظهار کرد: زیاد شنید می شود که مدیران هنری مافیا تشکیل دادند و به بقیه کار نمی دهند، بر همین اساس لازم می دانم تاکید کنم که گاه بحث سلیقه بسیار مهم است. هر کسی سلیقهای دارد و زمانی که در یک نشر من را به عنوان مدیر هنری انتخاب کردند، به نتیجهای درباره سلیقه مشترکمان رسیده بودیم. از سوی دیگر من هم برای تیم داوران کسانی را انتخاب میکنم که قطعا از نظر سلیقه به هم نزدیک هستیم. این داوران به من کمک می کنند که انتخابها خودمحور نباشد و خرد جمعی در کار هنری همواره نجات دهنده است. طولانیترین پروسه ای که برای من رخ داده است پیدا کردن تصویرگر مناسب است. طراحی کاراکتر بسیار مهم است و گاه بسیار زمان میبرد.
انجمن تصویرگران جایزه کتاب سال خود را دوباره راهاندازی کند
او درباره شیوه ارتباط تصویرگران با ناشران هنری هم گفت: واقعیت این است که مدیران هنری باید متوجه حضور شما و کارهای بینهایت زیبای تصویرگران شوند، در نتیجه تصویرگر باید خود را به نوعی به مدیر هنری نشان دهد. من به عنوان کسی که در یک نشر فعالیت میکنم البته این وظیفه را برای خودم قائل هستم که باید جستوجو و هنرمندان را پیدا کنم اما موضوعی که تصویرگر خود را به مدیران هنری نشان دهد بحث دیگری است. ارسال پورتفولیو هم بسیار مهم است، در نتیجه بسیار مهم است که پرونده درست آماده و برای نشرها ارسال شود. در نمایشگاهها باید فعالیت کرد و بسیار مهم است که انجمن تصویرگران هم در صورت امکان جایزه کتاب سال خود را دوباره راهاندازی کند. شرکت در کارگاه های ادبیات کودک هم بسیار مهم است. در حقیقت این مافیا نیست، نتورکینگ است. زمانی که من کسی را چند سال است می شناسم کار با او بسیار برای من راحت تر است تا کسی که تا به حال آثار او را ندیده ام. نمی گویم مافیایی وجود ندارد اما می گویم بخشی از آن هم به دلیل اعلام نکردن حضور تصویرگران است.
در ساختار بسیار عجیب، گاه فقط یکسری کتاب درمیآید
در ادامه این نشست کمال طباطبایی صحبت کرد. او اظهار کرد: من در دورهای از مدیران هنری کانون پرورش فکری بودم، آن زمان بسیار سعی می کردیم اتفاقاتی نو بیفتد. برای کتاب کودک بسیار ظالمانه است که نویسنده متنی را تمام شده تحویل دهد و بگوید باید عین به عین تصویرسازی شود. من بسیار اصرار داشتم که ایده داستانی یا شعر داده شود و ایده همزمان با تصویرگر نویسنده یا شورایی از نویسندگان چکش بخورد و محصول شکل گیرد.
او ادامه داد: آن زمان میتوانستیم بگوییم که محصول بازخوردی از یک خرد جمعی است و پس از چاپ نیز میتوانستیم بازخورد بگیریم، اما در نهایت این اتفاق نمی افتاد.
طباطبایی اظهار کرد: در ساختار بسیار عجیب، گاه فقط نیاز است که یکسری کتاب دربیاید. من تجربه بسیار بدی از مدیریت هنری داشتم که می دیدم سیلی از متن به سمت ما می آمد و ما مجبور بودیم تصویرگران را سریع انتخاب کنیم.
انتهای پیام
نظرات