به گزارش ایسنا، نعمتالله فاضلی، انسانشناس و نویسنده در نشست «چرا نویسندگان کودک و نوجوان به بینش جامعهشناسانه نیازمندند؟» که در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برگزار شد سخنرانی کرد.
بخشی از سخنان او در این نشست در پی میآید: از نگاه بسیاری چه نویسندگان و چه مردم عادی نویسندگان نیازی به بینش جامعهشناسانه ندارند. ازجمله کسانی که بر این باورند، نویسندگی(داستاننویسی) یک قابلیت درونی است و یا کسانی که میگویند منبع اصلی نوشتن آنها، الهام است و ربطی به جهان بیرونی ندارد. بنابراین از نگاه اکثریت چه نویسندگان و چه مخاطبان، داشتن بینش جامعهشناسانه برای نویسندگان بدیهی به شمار نمیرود.
در نگاه اول به هر اثری متوجه میشویم که محتوای آن اثر را جامعه خلق میکند و کار نویسنده آن است که این محتوا را به یک قالب ادبی هدایت کند. از نگاه میشل فوکو هم کار مولف صورتبندی محتواست. نکته دیگر آن که هر اثری زمانمند است و با شرایط تاریخی خود نسبت دارد. نویسنده باید به کار خودش آگاه باشد و نسبت به وضعیت خودش هوشیار باشد. اگر نویسنده تصور کند که لسانالغیب است و از عالم دیگر به او الهام میشود، یک جور مینویسد. اگر نویسنده تصور کند که تافته جدا بافته است و ژنش متفاوت است، یک جور مینویسد. اگر نویسنده خود را برخاسته از متن جامعه ببیند، یک جور مینویسد. و اگر نویسنده در قالب یک گفتمان مینویسد، جور دیگری مینویسد. در هر صورت مهم است که نویسنده از خودش بپرسد و این که چه تصوری از خودش دارد.
اگر بپذیریم که نوشتن یک هوشیاری میخواهد چه چیزی باید نوشته شود، در آن صورت ماجرا تفاوت میکند. در این جا باید توجه کنیم که هر نویسنده یا هر نویسندهای، مولف یا خلق کننده نیست. مولف کسی است که یک روایت ممتاز و منحصر به فرد را مطرح میکند. نکته دیگر آن که تمدن (کلیت فرهنگ) محصور فراغت بشر است. یعنی همان عواملی که از نگاه عامیانه شاید به هیچ دردی نخورد و برای کسی آب و نان نشود. ولی وقتی میخواهند یک تمدن را توصیف کنند، با همین محصولاتی تعریف میشود که نویسندگان در اوقات فراغتشان خلق کردهاند. همچنان که تمدن ایرانی را با آثار کسانی چون فردوسی و سعدی و خیام و حافظ تعریف میکنیم.
انسان حیوان قصهگوست
جاناتان گاتشال انسان را حیوان قصهگو میخواند. قصهها به واقع برای مواجه شدن با مسئلههای پیش روی ماست. در همین جاست که بینش جامعهشناسانه مطرح میشود، چرا که بینش جامعهشناسانه نیز مسئلهمحور است. جامعهشناسان نیز مانند قصهگویان به مسئلهها میپردازند. البته مسئله با مشکل تفاوت میکند. به طور مثال اعتیاد یک مشکل است که جامعه با آن درگیر است. ولی زمانی که ماهیت این مشکل را به پرسش میگیریم، تبدیل به مسئله میشود. پرسش یک امر بدیهی را به چالش میکشد و مشکل را تبدیل به مسئله میکند. کار نویسنده نیز به پرسش گرفتن همان چیزهایی است که برای ما آشنا و عادی جلوه میکنند و قصه را پیرامون همین پرسشها شکل میدهد. در عین حال کار جامعهشناس همانند نویسندگان، به تخیل نیاز دارد. چرا که مسائل اجتماعی از درون قصهها بیرون آمدهاند. جامعهشناس باید تاریخ و جامعه را به تخیل در آورد تا بتواند به مسائل آن فکر کند. وجه مشترک دیگر جامعهشناسی و قصهگویی پل زدن در زمان است یعنی اتصال گذشته با حال و آینده.
نویسنده باید آینده را ببیند و برای آینده بنویسد
پیتربرگ در کتاب تاریخ اجتماعی معرفت میپرسد چرا برخی از نویسندگان و آثارشان دفن میشوند و پس از مدتی دیگر از آنها یاد نمیشود؟ آثاری که جاودانه هستند، ماهیتی جامعهشناختی دارند. داستان ویس وقتی میخواهد قصه بگوید، تنها به حوزه زبان وارد نمیشود، بلکه به زمان نیز وارد میشود. به همین خاطر امر ادبی را نمیتوان تنها به عناصر زبانی تقلیل داد، بلکه به ناچار باید به زمان به ویژه زمان پیش رو توجه کرد.
تافلر میگوید آموزش و پرورش کودک را برای بیست سال بعد آماده میکند. همین تعریف برای نویسندگان نیز صدق میکند. نویسنده باید مسائلی را که مخاطب در دورههای بعدی زندگی با آنها درگیر میشود، در روایت خودش بیاورد. تا این قصهها و روایتها به حافظه نهفته مخاطبان راه پیدا کند و در سالهای بعد به یاریشان بیاید. قصهای را بنویس که کودک بتواند در سالهای بعد با آن زندگی کند.
نکته دیگر آن که ادبیات کودک مولود دوران مدرن است، بنابراین باید بتواند مخاطب را با مسائل این دوران مواجه و درگیر کند.
در پایان به چند نکته باید توجه کنیم؛ نخست آن که نویسندهای که برای کودک مینویسد، فقط به درک روانشناختی او نیاز ندارد، بلکه باید توجه کند که کودک یک موجود اجتماعی و با روابط جامعه درگیر است. بنابراین نویسنده نیاز به بینش جامعهشناختی دارد تا بتواند مسائل جامعه را در روایت خود نشان دهد و کودک را با آنها مواجه کند.
نکته دیگر آن که خلق اثر ماندگار نیاز به شهامت دارد. نویسنده باید جان بدهد و خطر کند تا بتواند اثر ماندگار خلق کند.ترس، طمع و تنبلی اجازه نمیدهد این شهامت بروز کند. بینش جامعه شناختی به نویسنده کمک میکند تا در دل فضاهای اجتماعی قرار بگیرد. به واقع بینش جامعهشناختی شکلی از فضیلت اخلاقی را به نویسنده میدهد، زیرا او را از کنج خلوتش بیرون میآورد و با مسائل دیگران درگیر میکند. به عبارت دیگر بینش جامعهشناختی، نگاه دیگرخواهانه را به نویسنده میدهد. اگر نویسنده دیگرخواه باشد، اثر او نیز کودک را به وضعیتی سوق میدهد که برای دیگران ارزش قائل شود و به مسائل آنان بیندیشد.
انتهای پیام
نظرات