به گزارش ایسنا، تاریخ روابط بینالملل گویای این واقعیت است که ظهور قدرتهای بزرگ بدون شک تأثیرات عمیقی بر ساختار نظام بینالملل داشته است. از این منظر ظهور چین در آسیا از اواخر ۱۹۹۰ با سازوکار رشد اقتصادی و بهتبع آن تقویت قدرت نظامی، منجر به افزایش و تثبیت جایگاه این کشور در منطقه شد. نقطه مقابل تأثیر ظهور چین در آسیا، واکنش ایالات متحده بهعنوان هژمون حاکم است که با بیش از نیمقرن تسلط در آسیا از طریق ائتلافهای نظامی و تعهدات اقتصادی، امنیتی و سیاسی موقعیت رهبری خود را در آسیا تضمین کرده است. درواقع از نگاه واشنگتن، پکن در پی هژمونی منطقهای در کوتاهمدت و درنهایت برتری جهانی در بلندمدت است که بهطور بالقوه میتواند موقعیت آمریکا را تهدید کند.
بنا بر نظر متخصصان، افزایش قدرت پکن، ادراک تهدید واشنگتن را نسبت به چین افزایش داده و موجب بیاعتمادی و ایجاد معمای امنیتی در روابط دو کشور شده است. درچنین شرایطی سیاستگذاران واشنگتن باتوجه به سیاستهای رقابتآمیز پکن در منطقه و کاهش شکاف قدرت دو کشور که در نتیجه افزایش قدرت پکن در منطقه رخ داده است، به اتخاذ سیاست مهار قدرت روبه رشد پکن متمایل شدهاند. از سوی دیگر سیاستمداران آمریکا، باتوجه به یکپارچگی عمیق سیستم بینالمللی و افزایش وابستگی متقابل اقتصادی دو کشور، جلوگیری از انزوای کامل پکن و تقابل در برابر آن را دنبال میکنند. بر این اساس ایالات متحده به منظور مدیریت تعاملات منطقهای که مشخصه آن رقابت هدفمند و همکاری در محیطی است که جهانیسازی و وابستگی متقابل را ضروری و رویارویی و تقابل را کم رنگ میکند، در تلاش برای مدیریت توأمان همکاری و رقابت هستند.
در این رابطه، یک پژوهش توسط محققان دانشگاه اصفهان و دانشگاه آزاد این شهر انجام شده است که در آن سیاست ایالات متحده نسبت به چین در چارچوب استراتژی مصونسازی مورد بررسی قرار گرفته است.
فرضیه این پژوهش، آن بوده است که واشنگتن به دلیل نگرانی از پیامدهای غیرقابل پیشبینی رقابت با چین که ممکن است به منازعه نظامی دو کشور منجر شود، سعی کرده طیفی از استراتژی مصونسازی (مثبت تا منفی) را متناسب با ارزیابی این کشور از تأثیر خیزش چین بر هژمونی آمریکا در دستور کار قرار دهد تا ضمن مهار چین از رویارویی مستقیم با این کشور جلوگیری کند.
یافتههای این پژوهش نشان میدهند که ایالاتمتحده در برخورد با رقبا، استراتژیهای متنوعی را به صورت هوشمند و متناسب با شرایط ژئوپلیتیک منطقه و فضای عمومی بینالمللی به کار برده است.
نوذر شفیعی، دانشیار و پژوهشگر گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان و همکارش در این خصوص میگویند: «باتوجه به روابط واشنگتن و پکن در منطقه که چند وجهی و چند لایه است، راهبرد آسیایی امریکا از یک سو مکانیسمهای تعامل را در قالب دسترسی به بازارها، امنیت تجارت، آزادی ناوبری، منع گسترش سلاحهای هستهای و مقابله با تروریسم بر اساس منافع متقابل در خود داشته است و از سوی دیگر لایههای رقابتهای ژئوپلیتیکی را باتوجه به معمای امنیتی در منطقه یعنی نوسازی ارتش چین، اختلافات دریایی، تایوان، عدم اطمینان از نیات پکن در آینده و موضوع کره شمالی در بر دارد».
آنها میافزایند: «در این راستا آمریکا باتوجه به فرصتها و تهدیدات در منطقه پس از جنگ سرد، استراتژی مناسبی را در قالب مصونسازی بهعنوان پاسـخی مناسب بـه تـأثیرات افزایش قدرت چین و مدیریت رقابتها ضمن پرهیز از تقابل با پکن در دستور کار قرار داده است. از این منظر امریکا امیدوار است استراتژی مصونسازی به واشنگتن امکان دهد تا ضمن ارتباط متقابل اقتصادی با چین، عدم اطمینان و نگرانیهای امنیتی فزاینده در برابر پکن را برای جلوگیری از تبدیل شدن به رقابت ژئوپلیتیکی در قالب بازدارندگی مدیریت کند و چین را بیشتر به سیستم بینالمللی، هنجارها و نهادهای موجود پیوند دهد و از طریق تعامل دوجانبه و چندجانبه، منافع و ارزشهای بینالمللی را تقویت کند».
بر اساس اطلاعات ارائه شده در این تحقیق، امریکا همچنین در صدد است که باتوجه به چندگانه و رقابتی بودن منافع در آسیا و هزینههای بالای اقتصادی-سیاسی موازنه سخت پکن، چین را از یک دشمن بالقوه به دشمن بالفعل تبدیل کند و باتوجه به بافتار منطقه در قالب کاهش شکاف در قدرت نسبی در آسیا و بهتبع آن افزایش میزان معمای امنیتی در منطقه، طیف متنوعی از مصونسازی را به کار گیرد.
به اعتقاد شفیعی و همکارش، «یافتههای این مقاله نشان میدهند که استراتژی مصونسازی امریکا تحت تأثیر دو مؤلفه قرار دارد: یکی شکاف در قدرت ملی و دیگری میزان معمای امنیتی در روابط دو کشور. این دو مؤلفه باعث شدهاند شاهد طیفی از استراتژیهای مصونسازی باشیم که از مصونسازی مثبت در دوره کلینتون تا مصونسازی منفی در دوره ترامپ را در برمیگیرند».
این یافتههای پژوهشی را فصلنامه «سیاست جهانی» وابسته به دانشگاه گیلان و انجمن ایرانی روابط بینالملل منتشر کرده است.
انتهای پیام
نظرات