• پنجشنبه / ۱۹ اسفند ۱۴۰۰ / ۰۰:۵۸
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1400121914954
  • خبرنگار : 71626

«سایه» در سوگ همسرش نشست

«سایه» در سوگ همسرش نشست

آلما مایکیال، همسر امیرهوشنگ ابتهاج (هــ.ا.سایه) در روز چهارشنبه(۱۸ اسفندماه ۱۴۰۰) از دنیا رفت.

به گزارش ایسنا، یلدا ابتهاج، فرزند این شاعر پیشکسوت با انتشار تصویری از کودکی خود در آغوش مادرش نوشته است: «مادرم برای بهار در راه صبر نکرد و رفت...»

هوشنگ ابتهاج در سال ۱۳۳۷ و در سن ۳۱ سالگی با آلما مایکیال ازدواج کرد. یلدا(متولد ۱۳۳۸)، کیوان(متولد ۱۳۳۹)، آسیا(متولد ۱۳۴۰) و کاوه(متولد ۱۳۴۱) چهار فرزند آن‌ها هستند.

در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» گفت‌وگوی «سایه» با میلاد عظیمی آمده است: «... سایه بدون مقدمه - و تو گویی صرفا برای ثبت در تاریخ - می‌گوید:

می‌دونید من چطوری زن گرفتم؟

روز نهم مهر ۱۳۳۷ در میدان فوزیه، اون خیابونی که سمت جنوب می‌ره، تو بالاخونه یه محضر قراضه‌ای که وقتی داشتیم از پله‌ها بالا می‌رفتیم می‌ترسیدم که پله‌ها خراب بشه. ۲۷۰ تومن خرج عروسی ما شد؛ یعنی من پولو به محضریه دادم و بعد شوهر خواهرم که به عنوان شاهد همراه ما بود، دید که خیلی خشک ‌و خالی شده، رفت یه جعبه شیرینی خرید و به محضری‌ها داد. بعد من دست آلما رو گرفتم و رفتیم خونه…»

میلاد عظیمی همچنین در پی این موضوع در صفحه شخصی‌اش نوشته است:

«درگذشت خانم آلما

 زن نازنینی بود خانم آلما. مهربان، ساده، صمیمی، بلندنظر، خوش‌ذات. استوار و باورمند به انسان و بهروزی نهایی‌اش. عاشق سایه. عاشق فرزندانش. از روزگار تلخی دید اما تلخ نشد. در پیرانه‌سر هم زندگی را دوست داشت. نگاه روشنی به زندگی داشت. شیرین بود. سبک‌روح بود. در این دنیای تیره و پرعقده، می‌کوشید در حد توانش بر نیکی و روشنی زندگی بیفزاید. برای همین محترم بود.
 
سایه در زندان این غزل را برای آلما گفت: 

بود که بار دگر بشنوم صدای تو را
ببینم آن رخ زیبای دلربای تو را 

به ناز و نعمت باغ بهشت هم ندهم
کنار سفرهٔ نان و پنیر و چای تو را

وقتی هم به‌اجبار از آلما دور بود، این غزل را گفت: 
هوای روی تو دارم نمی‌گذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم

مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که می‌سپارندم

 سایه همیشه می‌گفت که بدون آلما نمی‌داند دنیا چگونه جایی برای او خواهد بود. این چند سال که خانم آلما بیمار بود، کنارش ماند و حتی برای چند روز هم  به ایران نیامد. دائم بر جان او می‌لرزید. وقتی خانم آلما در بیمارستان بستری بود با هر زنگ تلفن بند دل سایه می‌گسست. بیش از هفتاد سال با هم زیسته بودند؛ از زمانی که آلما دخترک مدرسه‌ای بود و سایه راه‌نشین عشق او شده بود تا این اواخر که بیماری نای و نفس خانم آلما را گرفته بود و شاعر پیر کنار بسترش می‌نشست و نفس کشیدنش را تماشا می‌کرد. 
به پایداری این عشق سربلند قسم که… 

من بر همان عهدم که با زلف تو بستم
پیمان شکستن نیست در آیین مردان»

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۱۰:۵۰

خدا رحمتش کنه،😥😥😥😥😥. به این میگن عشق واقعی،🌷🌷🌷🌷🌷💕💕💕💕💕

avatar
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۱۱:۵۲

خدا بیامرزدش. سایه ی «سایه» عزیز بر سر شعر و موسیقی و غزل این سرزمین مستدام.

avatar

خدا رحمت کند . سایه عزیز بزرگوار افتخار سر زمینیم تسلیت بشما و به خانواده . در پناه خدا باشید عزیزان

avatar
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۱۹:۰۰

پیمان شکستن نیست در آیین مردان !!!!! کو مرد ؟

avatar
۱۴۰۰-۱۲-۲۲ ۱۱:۲۸

خودش!

avatar
۱۴۰۰-۱۲-۱۹ ۲۲:۰۲

روحشون شاد🥺💔

avatar
۱۴۰۰-۱۲-۲۰ ۲۲:۲۵

نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید در جوار رحمت حق آرمیده روحش شاد یادش گرامی

avatar
۱۴۰۰-۱۲-۲۱ ۰۰:۴۹

روحش در ارامش

avatar
۱۴۰۰-۱۲-۲۴ ۰۹:۲۱

این وفاداری ها رو باید خیلی بیشتر نشر داد تا سیلی ای باشه بر صورت بازیگرانی که هیچ تعهدی به همسرانشان ندارند و این بی تعهدی رو در بین جوانان هم مرسوم می کنند