این مترجم در گفتوگو با ایسنا درباره معیارهای انتخاب کتاب برای ترجمه که به نظر میرسد به سمت کتابهای پرفروش رفتهاند، اظهار کرد: من به عنوان مترجم خیلی دستم باز نیست که سراغ هر کتابی بروم. برای کتابی که انتخاب میکنم باید ناشری هم پیدا کنم. در واقع ناشر تعیین میکند سراغ چهجور کتابی بروم. ممکن است من کتابی را دوست داشته باشم و حتی ترجمهاش هم بکنم اما هیچ ناشری حاضر نباشد روی آن سرمایهگذاری کند، ناشر مبلغ زیادی را بر روی کتاب سرمایهگذاری میکند و انتظار دارد که سرمایهاش برگردد، ناشرانی که ما با آنها کار میکنیم، ناشر دولتی نیستند بلکه ناشرانی هستند که خودشان سرمایهگذاری میکنند و انتظار دارند سرمایهشان برگردد تا بتوانند به کار خود ادامه دهند. یکی از دلایلی که میشود گفت مترجمان به تبعیت از ناشران سراغ کتابهای پرفروش میروند، این است.
او سپس با تأکید بر اینکه پرفروش بودن الزاما به معنای بد بودن اثر نیست، گفت: کتابهایی را که ما انتخاب میکنیم، کتابهایی هستند که با استقبال خیلی زیاد مخاطب روبهرو شدهاند و زمانی که کتابی با استقبال روبهرو میشود، حتما حداقلهایی دارد که توانسته توجه عموم مخاطبان را به خود جلب کند و مردم سراغش رفتهاند. از نویسندگانی ترجمه میکنیم که تا حدودی شناخته شدهاند و یا با آن کتاب به دنیا معرفی شدهاند؛ مثلا کتاب «خاک آمریکا» که من ترجمه کردهام نویسندهاش با این کتاب در کل دنیا شناخته شده است.
حسینی خاطرنشان کرد: ما مترجمان هم مجبوریم و هم خودمان اشتیاق داریم کاری را که انتخاب کرده و چند ماه زمان برای ترجمهاش میگذاریم، بالاخره خوانده و برایش مخاطب پیدا شود نه از نظر اقتصادی بلکه جنبههای دیگری هم هست. خود من دوست دارم کاری که روی آن وقت میگذارم و ترجمه میکنم، خوانده شود و مخاطب داشته باشد، نمیگویم به چاپهای بالا برسد ولی حداقل روی دست ناشر نماند. اگر کتاب بماند جدا از اینکه ناشر متضرر میشود، من هم به عنوان مترجم انگیزهام را برای ترجمه از دست میدهم.
او با اشاره به وضعیت بازار کتاب گفت: وضعیت حادی که الان به وجود آمده باعث شده ناشران سراغ کارهایی بروند که پرفروشاند و این موضوع باعث رقابت بین آنها میشود، این رقابت موجب میشود کیفیت از بین برود. به عینه دیدهام تا کتابی در خارج از کشور بیرون میآید و موفق میشود ناشر سه چهار مترجم را به کار میگیرد تا کتاب را در کمترین زمان ممکن ترجمه کنند و آن را با کیفیت بد بیرون میدهد. مترجمی که مدت طولانیای برای کتاب وقت بگذارد، زمانی که کتابش منتشر شود، بیات میشود و از نویی و تازگی میافتد. در حین کار ناشر این نگرانی را دارد که ناشر دیگری زودتر از او کتاب را منتشر کند و به مترجم فشار میآورد و این موضوع باعث میشود مترجم نتواند با ذهن باز کار خود را انجام دهد و کیفیت از بین میرود. در نهایت هم دو سه ناشر همان کتاب را بیرون میدهند و این موضوع باعث میشود هم انگیزه ناشر از بین برود و هم کارهای خوب کمتر دیده شوند. وزارت ارشاد به تنها چیزی که اهمیت نمیدهد، کیفیت کار است. برای همین به هر کتابی با هر کیفیت و هر ترجمهای مجوز میدهند و همزمان از یک کتاب شش ترجمه بیرون میآید و مخاطب هم سردرگم میشود که کدام ترجمه و ناشر میتواند بهترین باشد. در این میان این موضوع هم معضلی شده است و نمیدانم اصلا راهی برای آن وجود دارد یا نه؟
مترجم «خاک آمریکا»، «آخرین چیزی که او به من گفت» و «بازگشت» همچنین درباره تأثیر بلندمدت رقابت بین ناشران و عجله برای ترجمه، گفت: این موضوع در بلندمدت سلیقه مخاطب را تنزل میدهد و باعث میشود مخاطب به ترجمههای دمدستی و سرسری راضی باشد و دنبال این باشد سراغ اولین ترجمه رفته و سریعتر کتاب را بخواند. این موضوع منجر میشود به مرور ترجمه خوب روانه بازار نشود و مترجمی که خوب ترجمه میکند، چشمش را روی خیلی چیزها ببندد و سرعت را ملاک قرار دهد و اگر قرار بوده کار عالیای بیرون دهد، کار متوسطی عرضه کند. این به مرور زمان منجر به پایین آمدن کیفیت کار مترجمان خوب میشود و سلیقه مخاطب هم در کل پایین میآید و این اتفاق بدی برای حوزه ترجمه و ادبیات کشور است.
سیدرضا حسینی همچنین در پاسخ به اینکه کتابهایی که او ترجمه کرده بر اساس لیستهای پرفروش بوده و نگران نیست دربارهاش بگویند سراغ کتاب زرد و دمدستی رفته و ترجمه میکند، گفت: این موضوع بستگی به ژانر دارد؛ مثلا ژانر عاشقانه همه جای دنیا از جمله ایران پرطرفدار است و کسی که ژانر عاشقانه ترجمه میکند، دلیل بر این نیست که کار دم دستی ترجمه کرده است. مترجم برای ترجمه همان کتاب عامهپسند کلی زمان گذاشته و اصلا درست نیست که انگ بزنیم مترجم رفته و کار ضعیف انجام داده است، ترجمه همان کارهای عاشقانه هم سخت است. یا ژانر جنایی پرطرفدار است و چون پرطرفدار است، دلیل نمیشود علیهاش موضع بگیریم و فکر کنیم هیچ ارزشی ندارد. خیلی از آثار کلاسیک جنایی هستند، آیا آنها بیارزشاند؟ قاعدتا نه. در کارهای عاشقانه هم کارهای ارزشمند زیاد داریم که به آثار کلاسیک تبدیل شدهاند. حرف درستی نیست.
این مترجم در ادامه اظهار کرد: خود من کاری را برای ترجمه انتخاب میکنم که کشش و قصه داشته باشد و زمانی که مخاطب شروع به خواندن کتاب میکند بتواند با آن پیش برود، این کم چیزی نیست و هر کتابی نمیتواند خواننده را با خود همراه کند و این خیلی هنر میخواهد. ممکن است کسی کاری را اثر ادبی بداند که پر از تکنیک و جریان سیال ذهن باشد و بقیه را فاقد ارزش ادبی بداند اما من مخالف هستم و به نظرم اینها همانقدر ارزشمند هستند. برخی برای اینکه اثر، مترجم یا نویسنده را بکوبند، برچسب زرد بودن به آن میزنند تا به این وسیله کتاب را از دور خارج کنند که نه میتوانند و نه کار درستی است. کسانی که میتوانند با کتابی که با تکنیک خاصی نوشته شده، ارتباط برقرار کنند شاید پنجدرصد هم نباشند، آنها هم کسانی هستند که ادبیات را حرفهای دنبال میکنند و از خم و چم آن سر درمیآورند، خب ۹۵ درصد بقیه از اینها جا میمانند، پس درست نیست بگوییم اینها راست میگویند و ۹۵ درصد راهی را که میروند، اشتباه است.
انتهای پیام
نظرات