استاد پژوهشگاه علوم انسانی و رئیس پیشین انجمن زبانشناسی ایران در گفتوگو با ایسنا، درباره واژهگزینی مردمی و همچنین تأثیر اهل زبان بر ماندگاری واژهها اظهار کرد: شما عنوان این مقوله را «واژهگزینی» مردمی در فرهنگستان گذاشتهاید، اما اگر اینگونه نگاه کنیم، باید پرسید پیش از آنکه فرهنگستانها بخواهند به کار واژهگزینی بپردازند، در زبان چه اتفاقی میافتاد؟ آیا مردم منتظر بودند که کسی برایشان واژهای بسازد یا پیشنهاد کند؟ یا اینکه خودشان وقتی با پدیده جدیدی روبهرو میشدند، به طور طبیعی آن را به شکلهای مختلفی نامگذاری میکردند؟ این اتفاق در هر زبان طبیعی است و اصلاً واژگان زبان به این ترتیب گسترش پیدا میکند؛ نباید این را اتفاقی غیرعادی بدانیم.
او در عین حال گفت: من فکر میکنم اگر واژهگزینی و واژهسازی را در دو حوزه متفاوت در نظر بگیریم، شاید وظیفه فرهنگستان هم برایمان مشخصتر شود. هر چند بحث واژهگزینی حالا اهمیت بیشتری یافته اما مربوط به امروز و دیروز نیست، بلکه یک قرن است که در ایران متوجه این مسئله شدهاند. واژهگزینی از زمانی مطرح شد که ما با مجموعهای از دانشها، علوم و مفاهیم جدید روبهرو شدیم که پیشتر در فرهنگ و زبان ما وجود نداشتند؛ یعنی یکباره با سیلی از واژههای جدید که به فناوریها و علوم مختلف مربوط میشوند، مواجه شدیم و ناچار شدیم که برای آنها فکری اساسی کنیم. ازاینرو مردم در این فرایند چندان دخالتی ندارند بلکه یک راهبرد کلی در زمینه برنامهریزی زبانی است. به این دلیل که به طور کلی، درمورد رشتههای علمی و فنی با متخصصان آنها سروکار داریم و متخصصان هر رشته هستند که به واژهها و اصطلاحات جدید نیاز دارند تا منظور خود را بیان کنند. درواقع هر حوزه علمی نیاز به مجموعهای از اصطلاحات تخصصی خود دارد که به آنها واژگان یا ترمینولوژی آن رشته گفته میشود.
مصطفی عاصی در توضیح بیشتر افزود: در واژهگزینی علمی همه مردم دخالت ندارند؛ بلکه متخصصان هر حوزه هستند که به عنوان ابزار بیان علمی نیاز به چنین اصطلاحاتی دارند. به همین دلیل است که وقتی یک رشته علمی در هر جامعه گسترش پیدا میکند و در دانشگاهها تدریس میشود و متخصصان به تبادل اطلاعات، گفتوگوی علمی و تالیف و نوشتن میپردازند، ناگزیرند این نیاز را با واژهسازی برطرف کنند. درست همانگونه که برای پژوهش در رشتههای علمی مانند فیزیک یا شیمی نیاز به ابزار آزمایشگاهی داریم، برای بیان این مفاهیم و بحث درباره آنها هم نیاز به ابزار زبانی داریم و این همان زبان علمی است که ماده اصلی آن واژگان تخصصی است. بنابراین، در این مورد نباید نگران کاربرد عمومی این واژهها باشیم. آنچه در واژهگزینی علمی اهمیت دارد، دقت، سادگی، یکدستی و نظم است و این نظاممندی در واژهگزینی علمی بسیار اهمیت دارد؛ به نحوی که هر پدیده یا عنصری یا مفهومی که در آن رشته پدیدار میشود، باید بتوان بلافاصله برای آن واژه مناسبی برپایه قواعدی مشخص و با نظمی خاص ساخت. در اینجا (واژهگزینی علمی) دیگر خوشساختی، خوشآهنگی و خوشآوایی چندان ملاک نیست و زیبایی نقش چندانی در ساخت واژه ندارد.
این زبانشناس سپس به اینکه بیشترین تلاش و وظیفه فرهنگستانها هم در حوزه واژهگزینی علمی است، اشاره و بیان کرد: این نوع واژهگزینی برای واژههای بسیار زیاد و متنوعی انجام میگیرد و اگر ما این کار را انجام ندهیم، به این معنی است که کاملا تسلیم زبان مبداء که اکنون در دنیا زبان انگلیسی است، شویم. اینکه بگوییم در زبان فارسی نیازی به واژهگزینی برای اصطلاحات علمی نداریم، به این معنی است که باید زبان انگلیسی را بهعنوان زبان تدریس بهکار ببریم. حالا اگر برخی فکر میکنند که این راه را باید برگزینیم، شایسته است ببینیم نظر اکثریت صاحبنظران و سیاستگذاران زبانی در این زمینه چیست. اما اگر بپذیریم که لازم است زبان فارسی را برای بیان علمی توانا و همگام با پیشرفتهای دانش و فن نگه داریم، آنگاه بهتر است واژهگزینی را جدی بگیریم. و یکی از راهکارهای شناختهشده همین روشها و فرایندهایی است که نتیجه تجربه و پژوهشهای سه فرهنگستان در ایران است. در همین حال، نباید نظرخواهی از همه متخصصان و کارشناسان را نادیده گرفت؛ فرهنگستان نیز در این راستا تلاش میکند با تشکیل گروههای تخصصی واژهگزینی تا اندازهای در این راستا حرکت کند.
عاصی همچنین به واژهگزینی عمومی پرداخت و اظهار کرد: اما واژهسازی عمومی یا مردمی روال طبیعی همه زبانها است که مردم به تدریج و با پیدایش مفاهیم و پدیدههای جدید با استفاده از امکانات و قواعد واژهسازی زبان و شم زبانی خود واژهسازی میکنند. اگر فرهنگستان بخواهد در این زمینه هم کاری انجام دهد، خوب است چراکه دستکم میتواند در ایجاد نوعی هماهنگی و یکدستی کمک کند تا از پراکندهکاری، آشفتگی و نابهسامانی پیشگیری کند. در واقع فرهنگستان میتواند نقش هماهنگکننده را داشته باشد یا خود از همان روشهای عمومی هم استفاده کند.
او در ادامه گفت: اگر بخواهیم برای مفاهیم و چیزهایی که در زبان روزمره و همگانی کاربرد مییابد، واژهسازی کنیم - برخلاف حوزه علمی - شاید شرط اول خوشساختی، خوشآوایی و حتی شفافیت باشد تا مردم آن را بپذیرند. چون مردم هرروزه از این واژهها استفاده میکنند. بنابراین درمورد چنین واژههایی راحتی تلفظ و خوشایند بودن، نقش مهمی دارد. ازسوی دیگر سازمانی مانند فرهنگستان که بهطور منظم به واژهگزینی میپردازد، همواره شایسته است پیشتر وضع موجود زبان را بررسی کند. چه بسا مردم برای یک پدیده به طور طبیعی واژهای ساخته باشند، و چه خوب است که فرهنگستان از این ذوق جمعی و طبیعی مردم و اهل زبان بهره بگیرد.
مصطفی عاصی در اینباره به روایت نمونهای در دوره فرهنگستان دوم (سالهای ۵۰ تا ۵۷) پرداخت و آن گزینش واژهی «مومی» به عنوان معادل برای واژه "stencil" در معنای خاص آن (صفحه کاغذ آغشته به موم در دستگاههای پلیکپی) بود، که علیرغم مخالفت اولیه اعضای گروه واژهگزینی، با مراجعه به بازار واژه «مومی» به دلیل رواج داشتن در میان مردم، در نهایت پذیرفته شد.
این در حالی است که او معتقد است میتوان با بررسی و جستوجوی دادههای واقعی زبان – با بهرهگیری از پیکرههای زبانی – به نمونههای کاربردی زبان امروز دست یافت. او گفت: با جستوجو در این پیکرهها میتوانیم ابداعها و نوآوریهایی را که مردم خودشان داشتهاند، بیابیم و آنهایی را که مورد تایید است به کار بریم.
عاصی در پایان بیان کرد: برای مثال در حوزه رایانه دو دسته واژه داریم. یک دسته آنهایی هستند که همه مردم هر روز با آنها سروکار دارند؛ اینها واژههایی است که در حوزه عام قرار میگیرد و باید از شرط خوشآوایی و خوشساختی برخوردار باشند. در مقابل و در سطح دیگر، واژههای تخصصی حوزه رایانه هستند که مردم عادی با آنها سروکاری ندارند. این واژهها میتوانند با دقت بسیار بالای علمی و بهگونهای سیستماتیک ساخته شوند. بنابراین، اگر درباره آنها از مردم غیرمتخصص نظرخواهی کنیم، چه بسا که برایشان عجیب و گاه ناخوشایند باشد، چون خوشآهنگی و زیبایی شرط اصلی نبوده، بلکه جایگاه خاصی را در مجموعهای از واژههای مرتبط پُر میکنند و در چارچوب قواعدی منظم ساخته شدهاند.
انتهای پیام
نظرات