این طنزپرداز در گفتوگو با ایسنا درباره ادبیات داستانی و رمان طنز اظهار کرد: طنز از چند جهت جدی گرفته نمیشود و اینکه طنز سبک شمرده میشود، آفت ماجرای طنز در ایران است. اینکه میبینید سریالهای طنزی در شبکه نمایش خانگی و یا تلویزیون وجود دارد اما با اقبال مخاطب روبهرو نمیشود یا کار کیفی نیست، دلیلش این است که بعضیها و الان باید بگوییم خیلیها در عرصههای مختلف چه سناریو، چه رمان و چه داستان و غیرداستان، چه در حوزه فضای مجازی و چه برنامهسازی تلویزیونی فکر میکنند طنز کار سبک و سادهتری است. این اشتباه پایه و متأسفانه مهلک باعث این وضعیت طنز میشود که نمودش را در سریالهای طنز، برنامههای تلویزیونی و فضای مجازی میبینید. این سهلانگاری و سادهپنداری آفت است و متأسفانه همهگیر شده و نشان میدهد درک درستی از طنز نداریم.
او با اشاره به فعالیتهای خود در حوزه رمان، کارگردانی و برنامهسازی هم به صورت طنز و هم در حوزه موضوعات جدی، اظهار کرد: کار طنز سخت است و این موضوع به خاطر فعالیتهایم برایم ملموس است. تاکنون تصور میکردم این سهلانگاری از خالقان اثر سر میزند، به این معنا که نویسندههایمان فکر میکنند طنز کار سبکتر و شوخیتری است اما بعد دیدم عمومی است و ناشر هم خیلی کار طنز را جدی نمیگیرد. اگر بخواهم مثال بزنم، من با یک ناشر حرفهای چند کتاب طنز منتشر کردم اما وقتی به کتابفروشیهای ناشر مراجعه کنید، میبینید کارهای طنز عمدتا روی میز چیده نمیشود، کارهای جدی، حتی کارهای جدی کمفروشتر چیده میشود. برای ناشر هم کتاب طنز جدی نیست و آنقدری که کار جدی برای او اعتبار دارد، کار طنز ندارد. همه اینها دست به دست هم داده و این تصور فراگیر شده که «خب، طنز است دیگر» یا «شوخی است دیگر». مکرر کار طنز و مکرر کار جدی ساختهام و جایزه بردهام؛ با فاصله کار طنز جدیتر، سختتر است اما این سهلپنداری آفت شده است.
ابراهیم رها با تأکید بر اینکه در حوزه ادبیات داستانی طنز فقیر هستیم و آن سمتی نمیرویم، بیان کرد: طنزنویسان ما الان کپشننویس هستند؛ یعنی در اینستاگرام و توئیتر یک مطلب دوخطی مینویسند. مخالف کپشننویسی نیستم زیرا زمانی این طنزهای کوتاه و کوچک را مینوشتم و مخاطب فراوان هم داشت. ۱۲ سال قبل در فیسبوک ستون طنز ثابت روزانه را باب کردم که آن زمان باب نبود. یکی از کتابهای پرفروش من از جمعآوری همین طنزهای کوچکی است که به زبان امروز کپشن میشود. اما مشکل زمانی است که بخش عمدهای از طنزنویسان ما به کپشننویس بدل میشوند، آن هم در پیج خودشان. طبیعی است برای آنهایی که او را دوست داشته و فالو کردهاند، جایی برای اینکه طنزهایش در بوته نقد گذاشته و کیفیتش سنجیده شود، وجود ندارد. قدیمتر در مطبوعات، دبیر سرویس بود و مخاطبی که مجله را میخرید، میخواند، نقد میشدند و گاه افرادی از چرخه حذف میشدند. الان هرکسی برای خود یک پیج دارد، و اگر کسی بگویید چیز بدی نوشتی، میگوید خب چرا فالو کردی، آنفالو کن و برو به پیچ کس دیگر؛ یعنی جا برای رشد نمیگذارند و از این منظر وضعیت بسیار اسفناک است.
او در ادامه خاطرنشان کرد: کتابهای طنزی که داریم، ادبیات داستانی نیستند و این موضوع طنز را فقیرتر میکند و باعث میشود فکر کنیم فیلمنامهنویسی طنز یکسری شوخی را سرهم کردن است، یکسری شوخی بیمزه زیرا شوخینویسی هم بلدیتی و سوادی میخواهد. یکسری شوخیهای سطحی دمدستی را سرهم و گمان میکنیم میشود فیلمنامه طنز و بعد این تصور وجود دارد که بازیگر میرود جلو دوربین و دوتا حرکت میزند و قضیه حل است، در حالیکه حل نیست و این از استقبال مخاطب مشخص است. مولف، ناشر، تهیهکننده و کارگردان همه و همه دست به دست هم دادهاند و این تصور که طنز چیز سبک و سادهای است، مصیبت ایجاد کرده است.
نویسنده «قورمهسبزی»، «از اون بالا کفتر میآیه» و «دو قطعه عکس۴*۶» درباره راههای پیشگیری از این ماجرا مثلا آموزش طنزنویسی، توضیح داد: به گمانم هر وقت کار خوب ارائه کنیم، مخاطب آن را درخواهد یافت. در دو سال اخیر کرونا وضعیت اقتصادی همه حوزهها را تحتتأثیر قرار داده است، در همین شرایط کتابها و کتابفروشیها متضرر شدهاند اما در سال ۱۴۰۰ تعدادی از رمانهای طنزم تجدید چاپ شدند؛ «دری وری» به چاپ ششم و »پرت و پلاـ» به چاپ هفتم رسید، همچنین چاپ ۱۹ «چقدر خوبیم ما» منتشر شد و بهزودی چاپ ۲۰ این کتاب هم منتشر خواهد شد. اگر کار طنز را جدی بگیریم، مردم هم آن جدی خواهند گرفت. نمیشود ما جدی نگیریم و توقع داشته باشیم مردم جدی بگیرند، گو اینکه از طرف دوستان ناشر و کتابفروش کار جدی اعتبار افزونتری دارد. باید به سمت جدی گرفتن طنز حرکت کنیم؛ مثلا با کلاسهای آموزشی، با دقت افزون و سختگیری بیشتر، حاصلش خود را نشان میدهد. «پرت و پلا» با خوانش رویا میرعلمی، بازیگر تئاتر و سینما صوتی شد و «دری وری» هم همین روزها دارد کارهای صوتی شدنش با خوانش خانم مونا فرجاد انجام میشود. «دریوری»، «پرت و پلا» و «چرت و پرت» امتیازش خریداری شده تا سریال خانگی شود اما زمان دقیقش را نمیدانم، این را به این دلیل گفتم که اگر خودمان ماجرا را جدی بگیریم، مخاطب هم جدی خواهد گرفت.
این طنزپرداز افزود: اینکه درمان سهلپنداری و کپشننویسی بیمارگونه رایج که همه زمان را به خود اختصاص میدهد، و طنز ضعیف و آبکی و بیربط که به هر چیزی ربط داشته باشد، به طنز ربط ندارد، چیست، آسیبشناسی مبسوط میخواهد. درمان برنامههای تلویزیونی که قرار است شاد و طنزآمیز باشند اما نیستند و گفتوگویهایی که قرار است حال خوبکن باشند اما نیستند شاید در قدم اول این باشد که بپذیریم و باور کنم طنز از کار جدی، جدیتر است و تا زمانی که این اتفاق نیفتد و بر همین مدار و با همین لودگیهای درجه دو باشیم به سراشیبی سقوط میرویم. اما اینکه کلاسها میتواند این وضعیت را درمان کند، چون بیش از یک دهه است که کلاس برگزار نمیکنم، نسخه کلاس نمیپیچم، بعد بگویند کسی که عمل نمیکند چرا چنین نسخهای میپیچد. اما شاید در عدهای این کلاسها موثر باشد البته اگر به جد برگزار شود. ممکن است هنرآموزی که آمده فکر کند قرار است اتفاق خندهداری در کلاس بیفتد، خب در این صورت نتیجهای نخواهد داشت.
او ادامه داد: تا زمانی که این باور تصحیح نشود، این فاجعهای که در جریان است هر روز خود را بدتر نشان خواهد داد. میگویم فاجعه، بزرگنمایی نمیکنم. زمانی که سریالی ساخته و کلی هزینه میشود اما ببینده ندارد، به هیچ و پوچ تبدیل شده است. این یعنی فاجعه و کلی از پول بیتالمال از بین رفته است. برنامه تلویزیونی ساخته میشود و قرار است حال خوبکن باشد اما خوب از آب درنمیآید. ما کم داریم برنامهای که خوب از آب درآمده باشد، شاید یکی دوتا در صورتی که کرور کرور برنامه تولید شده و میشود. شبکهای که متولی این ماجرا بوده در یکی دو مورد موفق بوده و در بقیه کارها کاملا ناموفق بوده است. در حوزه شبکههای مجازی باید بگویم در توئیتر صراحت و رکاکت ماجرا پررنگتر است به این گمان که عریانتر و روشنفکرانهتر است، در اینستاگرام کپشننویسی به سمت شوخی دستی رفته و در حوزه مکتوب چون مطبوعات نیستند و تنها کتاب است طنز خیلی کمجان شده و از همه طرف هم جدی گرفته نمیشود، انگار نه مولفان جان و توان و حوصله و بضاعت و سواد دارند که کار جدی خوب ارائه کنند و نه ناشر خیلی حوزه را جدی میگیرد و حوزه جدی برایش اعتباریتر است.
انتهای پیام
نظرات