به گزارش ایسنا، این عضو کمیسیون فرهنگی اجتماعی شورای شهر تهران و وزیر سابق فرهنگ و ارشاد در یادداشتی با عنوان ««شیخالاسلامی؛ نقطه تعادل» که آن را در پی درگذشت این استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر ادبیات و مترجم فقید در صفحه شخصیاش منتشر کرده، آورده است: «در سالهایی که در دانشکده ادبیات بودم، حضور سه استاد با لباس روحانیت جلب توجه میکرد. استاد شیخ عبدالله نورانی نیشابوری که آرامش همراه با لبخند او را متمایز میساخت و از بزرگانی بود که قدرش چنانکه باید، شناخته نشد. او جز دانش فراوان، بسیار متواضع و بیآلایش بود که بهویژه با همشهریهای خراسانی مانند دکتر مهدی محقق، مرحوم آیتالله مرتضی مطهری و زندهیاد دکتر علی شریعتی دوستی داشت. او نسخهشناس برجستهای بود و با محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار فراوان گپوگفت علمی داشت. رفاقت کمنظیر آنها در همه سالهای حیاتش برقرار بود. او را بسیار میدیدم با بقچهای در دست که درونش نسخههای خطی، مقالات و مجلات تخصصی را میگذاشت، گاهی هم تکهای نان قندی از بقچه درمیآورد و به حاضران تعارف میکرد. دیگری دکتر احمد احمدیملایری بود که از نظر تسلط به زبان انگلیسی در موضوعات فلسفی در لباس روحانیت متمایز شمرده میشد.
در آن سالها جز ایشان، از آقای دکتر محمدابراهیم آیتی بیرجندی نام برده میشد که کتابی هم از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده بود. علامه میرزا ابوالحسن شعرانی تهرانی هم از همین ویژگی برخوردار بود؛ اما ترجمهای از زبانهای اروپایی از ایشان در دست نیست. آقای احمدی کیف سامسونت داشت و از در ویژه استادان در ضلع شمالی دانشکده وارد میشد و مسیرش تا گروه فلسفه در طبقه دوم را تند طی میکرد. در سال ۵۵ که نشریه دانشجویی فلق را منتشر میکردیم، آقای احمدی هم مقالهای به ما داد که چاپ شد. در آن سال این ارتباط نزدیک با دانشجویان کاری مشکل بود که بسیاری به آن تن نمیدادند. و بالاخره دکتر علی شیخالاسلامی که تباری اصطهباناتی داشت و عموی ایشان، مجد شیرازی از منبریهای خوب تهران بود که در دهه ۵۰ در منزل ما هم منبر میرفت. پدرم ترتیبی میداد تا منبر او در ساعات پایانی مجلس برگزار شود. او بسیار خوشسخن بود و کمتر از یک ساعت سخن نمیگفت. دکتر شیخالاسلامی فارغالتحصیل دانشگاه تهران بود. استادان او مانند مرحوم همایی و زندهیاد فروزانفر از نسلی بودند که در روحانیت و تحصیلات قدیم سابقهای درخشان داشتند. شیخالاسلامی با بررسی احوال و آرای ابنعربی رساله دکتری خود را به پایان برد، هرچند هیچگاه در پی انتشار آن برنیامد. مباحث کلاسی ایشان در حوزه عرفان اسلامی و با اتکا به متون ادبی و شعری بود و خود با دیگران همانگونه رفتار میکرد که از بزرگان ادب فارسی آموخته بود. اگر روزگاری درسگفتارهای ایشان منتشر شود، استفاده از آنها فراگیر خواهد شد.
جالب اینکه در سالهای پرتلاطم اوایل انقلاب که برخورد با شماری از استادان بنام دانشکده ادبیات با شعار دینی جریان داشت، این سه روحانی دانشگاهی نهتنها خود را از تندرویها دور نگه میداشتند؛ بلکه گاهی آشکار علیه آن سخن میگفتند و از این رفتارها گله میکردند. سبب را باید در تحصیلات کلاسیک آنها جستوجو کرد. آن تحصیلات به نحوی بود که به آنها توانایی استنباط از منابع اصلی را میداد؛ درحالیکه دیگران کمتر چنین تواناییای داشتند و به دنبال شعارهای روزمره و گاهی درگیر حسادتها بودند. پس از مدتی آقای شیخالاسلامی ریاست دانشکده را پذیرفت. اداره دانشکدهای که پر از مباحث نظری جدید و قدیم بود؛ در آن روزگاری که هنوز بساط پرسشگری رواج و رونق نیافته بود، کاری دشوار به نظر میرسید. جریانات دانشجویی نواندیش در کنار دانشجویانی که همه چیز را با نگاه ایدئولوژیک مینگریستند کار را از هر جهت سخت و پیچیدهتر میکرد. آقای شیخالاسلامی در چنین شرایطی کوشش میکرد نقطه تعادل باشد و نهتنها از فعالیتهای فکری گروهها ممانعت نکند؛ بلکه زمینه طرح مباحث دانشگاهی آنها را فراهم کند. او در این کار از پشتوانه استادان بنام آن روزگار دانشکده بهره میبرد؛ چون آنها هم احساس میکردند در شرایط آرامش میتوان کار علمی را پیش برد. در زمانی که برنامه هویت یا به تعبیر دکتر زرینکوب «هُو»یت در سیمای جمهوری اسلامی ساخته شد، فضای تلخی در محیطهای علمی و بهویژه استادان و دانشجویان دانشکده ادبیات حاکم شد. من نیز که سابقه آشنایی نزدیک با برخی از آنان مانند دکتر زرینکوب را داشتم، از این موضوع متأثر شدم و از یکی از همکارانم، آقای محمدخانی خواستم تا مسئولیت گردآوری کتابی در بزرگداشت مقام علمی زرینکوب را عهدهدار شود. این کتاب با نام «درخت معرفت» تهیه و منتشر شد و در نخستین نمایشگاه بینالمللی کتاب پس از آن برنامه در مراسمی عمومی از آن رونمایی شد و بسیاری از استادان و ارادتمندان زرینکوب با وجود آن شرایط دشوار از آن کار استقبال کردند. اینگونه آثار نه در شمارگان وسیع چاپ میشد و نه به چاپهای بعدی میرسید؛ اما در این زمینه هر دو اتفاق افتاد. از مشتریان پروپاقرص نمایشگاه همین بزرگواران بودند که خوشحالی خود را پنهان نمیکردند. بعدها مراسم بزرگداشت دیگری هم برای مرحوم زرینکوب برگزار شد. حضور شیخالاسلامی تنها در فعالیتهای رسمی خلاصه نمیشد و بسیار درباره استادان و همکارانشان گرهگشایی میکرد.
به یاد دارم در زمان فوت مرحوم قیصر امینپور، استاد دانشگاه تهران و شاعر بلندآوازه، بین خانواده در تعیین محل دفن او اختلافاتی بروز کرد و بالاخره پیکر او در گتوند خوزستان به خاک سپرده شد؛ اما در آن جلسه خانوادگی هم نقطه تعادل مرحوم شیخالاسلامی بود؛ با آنکه این امری کاملا خصوصی بود و میتوانست از آن برکنار بماند. بههرحال مشی روحانیان آن دوره چنین بود. خداوند همه آنها را غریق رحمت کند.»
علی شیخالاسلامی متولد سال ۱۳۱۵ در استهبان استان فارس بود. دوره دبستان و دبیرستان را تا سیکل اول متوسطه، در دبستان و دبیرستان مغربی طی کرد. همزمان درسهای حوزوی و طلبگی را تحت نظارت پدرش، آقا میرزا ابوالقاسم، معروف به علامه ادامه داد. در کنکور زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز شرکت کرد و پذیرفته شد. چهار سال بعد با رتبه نخست از آن دانشگاه درجه کارشناسی زبان و ادبیات فارسی گرفت. قبل از شروع دوره دکتری در امتحان دانشسرای تربیت دبیر شرکت کرد و با رتبه اول پذیرفته شد و مدتی در شهر فسا به تدریس پرداخت. شیخالاسلامی در سال ۱۳۴۹ از دانشگاه تهران دکتری زبان و ادبیات فارسی گرفت و از مرداد ۱۳۵۰ در همان دانشگاه به تدریس پرداخت. از سال ۱۳۵۷ تصدی دانشگاههای علامه طباطبایی تهران و تربیت معلم تهران یا دانشگاه خوارزمی فعلی را به عهده داشت و سالها به عنوان مدیریت گروه و ریاست دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران مشغول به تدریس و فعالیت بود.
شیخالاسلامی علاوه بر مقالات متعدد به زبانهای فارسی و عربی، کتابهایی را در زمینههای اعتقادی، عرفان، مسائل کلامی و ادبی تألیف یا ترجمه کرده است.
او در دوره هشتم (سال ۱۳۸۹) به عنوان یکی از چهرههای ماندگار ایران معرفی شد.
«زندگینامه خدیجه کبری و فاطمه زهرا سلامالله علیها»، تألیف هاشم الحسنی ترجمه علی شیخالاسلامی، «برگزیده متون ادب فارسی دانشگاه»، «راه و رسم منزلها» و «خیال، مثال و جمال در عرفان اسلامی» از جمله آثاری هستند که از این چهره فرهنگی بهجا ماندهاند.
در معرفی بیشتر علی شیخالاسلامی عنوان شده است: جزء نسل سوم استادان دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، شاگرد مستقیم بدیعالزمان فروزانفر و جلالالدین همایی، دوست و شاگرد سیدجعفر شهیدی و عبدالحسین زرینکوب، چهره ماندگار حوزه ادبیات سال ۸۹، استاد راهنمای تز دکترای قیصر امینپور، عضو هیأت مؤسس دانشگاه علامه طباطبایی، نزدیک به ۱۰ سال رئیس دانشگاه تربیت معلم، بیش از ۱۵ سال رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، عضو هیأت ممیز وزارت فرهنگ و آموزش عالی، حافظشناس، محیالدین عربیشناس، یک دوره تفسیر منازلالسائرین با کتابی به نام «راه و رسم منزلها»، یک دوره تفسیر قرآن و یک دوره تفسیر حافظ، بیش از ۱۰ کتاب و ۲۰۰ مقاله، استاد عرفان مکتب شیراز و استاد بیش از ۲۰ دوره دانشجو در دانشگاههای تهران، علامه، تربیت معلم و آزاد.
علی شیخالاسلامی در ۲۳ اردیبهشتماه ۱۴۰۰ در سن ۸۵سالگی درگذشت.
انتهای پیام
نظرات