به گزارش ایسنا، در یادداشتی در روزنامه اطلاعات آمده است: «فرصت و زمان را همیشه ارج نهادهاند و به راستی چه حکمتی در فکر و تجربه نیاکان نهفته بود که به تمثیل و اندرز میگفتند: «وقت طلاست». در ایدههای انتزاعی و اعتزالی صوفیان و فلاسفه هم، هنگام و ایام و اغتنام از فرصت و ابنالوقت بودن، از جمله صفات نیک و حتی فضایل به شمار میرفته و این مصرع را همگان شنیدهاند که مولانا فرمود: صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق…
در زمانهای که ما به سر میبریم، این اندرز و در واقع، این حکمت خالده را باید به خط زر نبشت، و آن را سرمه چشم و آویزه گوش کرد. اگر تاکنون کسانی بدون توجه به «موج سنگین گذر زمان»، قدر این سرمایه گرانقدر را ندانسته و آن را تباه و زایل کردهاند، دیگر فرصت تضییع ندارند. در امثال و حکم، و طریقتهای زبانی ما، هنگامه و زمان یا وقتی که از دست میرود، چون جانی است که از کف میدهیم، به همین دلیل به آن «وقتکُشی» یا «کشتن وقت» میگویند. آنچه ما در سالهای اخیر از دست دادهایم، تنها سرمایههای عینی نیست؛ همانند صنعت و تولید و مهاجرت نخبگان و ارز و توریسم و تجارت و … که جملگی مایه حسرت و نمونههای از دست رفتن فرصت بوده است. اگر به اندازه ضرر و زیانی که از این جهت متحمل شدهایم، میتوانستیم تجربه و عبرت بیندوزیم، باز هم بهرهای میداشتیم و از اثر و ثمرش سود میبردیم. اما نشانههای زیادی نمیبینیم که فرصتجویی و کوشیدن برای جبران کمبودها، جایگزین ضعف و سستی پیشین شده باشد! فهرست کمبودها و مشکلات به تنهایی نیاز به مقالهای جداگانه و مفصل دارد. لذا در اینجا فقط به یک موضوع میپردازیم که حاصل غفلتی بزرگ بوده و نتایج زیانباری داشته است.
بخشی از مشکلات کنونی عالم سیاست و مدیریت کلان در کشور ما، بیتوجهی به رقابت سیاسی و در نتیجه کاهش رغبت نخبگان به رقابت و نشاط سیاسی است. نبود احزاب قدرتمند و صاحب ایده و محبوب در میان مردم، در طی سالیان دراز، عرصههای نخبگی و شوق سیاسی را فقیر ساخته است. کار به جایی رسیده که تشکلهای سیاسی برآمده از ساختارهای دولتی نیز، به جای رقابت و بحث و جدل در سپهر افکار عمومی، تنها درگیر تبلیغات سطحی هستند و غالباً در کوششی بیثمر در هفتههای نزدیک به انتخابات ظهور و بروز میکنند و در نتیجه، این اندیشه در میان مردم به وجود میآید که نظر و نظارت و منظور عموم، چندان منزلتی در میان مسئولان و تصمیمگیران ندارد.
احزاب و گروههای مستقل سیاسی، تشکلها و نهادهای مدنی و مرتبط با طبقات اجتماعی و اصناف و افکار ملت، بزرگترین مدرسه سیاست و مدیریت است و در غیاب آنها، نه تنها نخبگان سیاسی شناخته و پرورده نخواهند شد، بلکه تخم ناامیدی و یأس در میان آنان پراکنده میشود و مردم نیز به جای توازی و تعامل یا همراهی و مشارکت با سیستم و دستگاه حکومت، به تقابل و تقاطع پرداخته و سرمایههای جامعه و دولت در این رویارویی و تقابل، فرسایش خواهد یافت.
این وضع در کشور ما به شکل مضاعف، موجب مشکلات و کمبودهای سیاسی شده و به تدریج نوعی بیماری و ناتندرستی ظهور کرده است. نتیجهاش پیش روی ماست. قدرت مردم در هرم متکثر احزاب و تشکلهای سیاسی و مدنی متراکم و متمرکز است و بدون آن، سنجش اقتدار و امنیت و سیاست، دارای آماری واقعی نخواهد بود. هر روز و هر لحظه برای جبران این مشکل و معضل، دیر است و مدیران و تصمیمسازان کلان کشور ما باید متوجه شده باشند که هجرت و انزوای نخبگان سیاسی، نتیجه فقدان احزاب واقعی و غیبت تشکلهای مردم نهاد در رقابت طبیعی هر جامعه است. نشاط عرصه سیاست و رقابت شورانگیز در سیاست، سنگبنای قدرت سیاسی و پیدایش دولت قدرتمند و متکی به ملت است.»
انتهای پیام
نظرات