«پس چه کسي حق دارد؟» يادداشت صفاري درباره‌ي اظهار نظر موحد درباره‌ي غزل

عباس صفاري معتقد است: آن‌چه ضياء موحد به اختصار اما قاطعانه درباره‌ي غزل ابراز کرده است، مي‌توانست آغازگر گفت‌وگويي جدي و راهگشا در گفتمان غزل باشد. به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، ضياء موحد چندي پيش، بار ديگر غزل را مسأله‌اي تمام‌شده توصيف كرد و در پي آن، شاعراني در رد اين موضوع سخن گفتند. عباس صفاري در يادداشتي در اين زمينه كه در اختيار ايسنا گذاشته، نوشته است: «اخبار مربوط به شعر خوشبختانه اين روزها غالبا اميدوارکننده است و بيان‌گر شور و شوقي که حاصل استقبال نسل جديدي از خوانندگان شعر است از مجموعه‌هاي معقولي که منتشر مي‌شود. به گمان من، براي دست‌اندرکاران شعر نيز وقت آن رسيده است که به دور از تعارفات مرسوم و ابراز نظرهاي از سر بي‌حوصلگي، اين خوانندگان کنجکاو و علاقه‌مند را با مطالب و نقدهاي آموزنده ياري دهند. در چنين شرايطي، آقاي ضياء موحد که کارنامه‌ي درخشاني در زمينه‌ي شعر و نقد ادبي دارد، نظر بي‌تعارفش را در مورد موقعيت امروزي غزل ابراز کرده است. قصد من در اين مختصر رد يا قبول حرف ايشان نيست؛ اما معتقدم آن‌چه او به اختصار اما قاطعانه ابراز کرده است، مي‌توانست آغازگر گفت‌وگويي جدي و راهگشا در گفتمان غزل باشد. با نظري به کارنامه‌ي ضياء موحد مي‌دانيم او آدمي نيست که براي جلب توجه همين‌طور نسنجيده و روي هوا حرفي زده باشد. اما عکس‌العمل تعدادي از غزل‌سرايان که از چهره‌هاي شناخته‌شده‌ي اين ژانر نيز محسوب مي‌شوند، متأسفانه شتاب‌زده و غيرمسؤولانه بوده است. اين همکاران ارجمند به جاي اين‌که نظر او را مورد بررسي قرار داده و سمت‌وسوي کارسازي به اين گفت‌وگو بدهند، به طرزي که پنداري موحد با تک‌ تک آن‌ها برخورد شخصي کرده باشد، پاسخ‌گويي را به محکوم کردن او کشانده‌اند. يکي گفته است، موحد اصلا نمي‌داند غزل چيست و ديگري ابراز داشته است که موحد از سر ناتواني در نوشتن غزل چنين نظري داده است. آخر کجاي دنيا يک سينماگر يا نقاش يا آهنگساز به کسي که اثرش را نقد کرده است، مي‌گويد چون خودت نمي‌تواني چنين چيزي خلق کني، فلان حرف را زده‌اي. از آن گذشته، ما از هنرمندان سابقه‌دار کشورمان انتظار داريم از کارنامه و سوابق کسي که با او از در مخالفت درمي‌آيند، خبر داشته باشند. ضياء موحد که گفته‌اند در نوشتن غزل ناتوان است، کارش را در نوجواني با غزل‌سرايي آغاز کرده و تا آن‌جا که من خبر دارم و دوستان آن دوره‌اش، حقوقي و گلشيري گفته‌اند، غزل‌هاي محکم و دل‌نشيني هم مي‌نوشته است. اگر چنين شاعري با چنين سوابقي حق نداشته باشد در مورد غزل ابراز عقيده کند، پس چه کسي حق دارد؟ بسياري از نظراتي که طي دو دهه‌ي گذشته از سوي صاحب‌نظران در رابطه با غزل ابراز شده، از سر مصلحت‌انديشي بوده است. طي اين سال‌ها نشريات مختلف چندين ويژه‌نامه را به چهره‌هاي طراز اول غزل اختصاص داده‌اند. در اين ويژه‌نامه‌ها نيز بسيار ديده‌ايم نظراتي را که حالتي از رفع تکليف و لحني تعارف‌گونه دارند. اين وضعيت نه به سود شاعر است و نه به نفع خواننده. تا به حال، بهاي زيادي به خاطر تعارف و مصلحت‌انديشي پرداخته‌ايم. از اين بيش‌تر هزينه نبايد کرد.» انتهاي پيام
  • چهارشنبه/ ۲ تیر ۱۳۸۹ / ۱۰:۳۰
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8904-00763
  • خبرنگار :