يك منتقد معتقد است «در ادبيات كهن و هم ادبيات معاصر ايران، داستانها و حكايتهاي بسيار زيادي وجود دارد كه ميتواند مخاطب تلويزيون را جذب كند؛ اما برگرداندن آنها به زبان سينمايي از اهميت زيادي برخوردار است.»
مهرزاد دانش كه با موضوع ساخت سريالهايي جذاب برگرفته از ادبيات و افسانههاي ايراني با خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا سخن ميگفت، افزود: در به تصويركشيدن يك داستان يا حكايت، فيلمنامهنويس، كارگردان و هركسي كه قرار است متن ادبي را به زبان سينما ترجمه كند، اهميت دارد؛ درواقع چگونگي پرداخت به داستانهاي جذاب، بسيار مهم است.
اين منتقد در ادامه اين بحث با اين اعتقاد كه «مخاطب ايراني آسانپسند شده است و از هر موقعيت نه چندان جذاب هم استقبال ميكند.» گفت: مثلا سريال مانند «افسانه جومونگ» فقط با قصهاي سرراست، چند موقعيت نه چندان با خلاقيت، بيننده را به خود جذب كرده و البته در كشورهاي زيادي نيز با استقبال مخاطبان روبهرو شده است.
اين منتقد تداوم پخش سريالهاي كرهيي را عاملي براي نازلترشدن سليقهي بينندگان دانست و گفت: معتقدم اگر سريالي قدري پيچيدگي روايي داشته باشد و بيشتر به عمق ماجراها بپردازد، بيننده ايراني از آن روي برنميگرداند.
وي هم چنين بار ديگر به افت ذايقه هنري مخاطبان اشاره كرد و اقبال به سريالهاي ضعيف را از دلايل خود دانست و گفت: مثلا داستان حضرت يوسف(ع) در قرآن كريم، زيباترين و جذابترين قصه است. اما سريالي كه دربارهي آن ساخته شده خيلي نازل است و اصلا در شأن اين قصه قرآني نيست. اين مجموعه نشاندهنده آن است كه داستان جذاب، يك پتانسيل محسوب ميشود. اما تبديل شدن آن به يك سريال جذاب، نيازمند طي درست فرايندهايي است كه متأسفانه تلويزيون و سينماي ايران فاقد مراحل صحيح است.
او كبود نيروي انساني متخصص براي ساخت سريالهاي جذاب تاريخي را يك مساله قابل تامل دانست و گفت:آسانپسندشدن كارگردانان تلويزيون و سينما، مسألهي مهمي در زمينه ساخت توليدات ضعيف است؛ چرا كه برخي از آنان در پي بروز خلاقيت خود نيستند. نمونه بارز آن انبوه تلهفيلمهايي است كه ساخته ميشود و اغلب آنها ارزشهاي كيفي لازم را ندارند.
او «سيستم پرپيچ و خم اداري تا مميزيها» را از ديگر موانع ساخت سريالهاي جذاب دانست و گفت: مشكلات توليد سريال و فيلم از توليدهاي پرشتاب تا مواردي از جانب تهيهكننده، سرمايهگذار و برخي مديران به كارگردان و متن تحميل ميشود را دربر ميگيرد. مجموعهي اين عوامل باعث ميشود كه اگر كسي در حد بروز خلاقيتهاي خود باشد، كمتر به توفيق برسد.
دانش ادامه داد: اما گاهي نمونههاي استثنايي مانند «روزگار قريب» - ساخته كيانوش عياري - توليد ميشود كه يك حركت فردي محسوب ميشود. چون سيستم حاكم پيشتر «خلاقيت كش» است تا «خلاقيت پرور».
اين منتقد با اين اعتقاد كه « فقر مالي داريم اما مديريت بودجه ما نيز ضعيف است» ادامه داد: بعضا نميدانيم سرمايه را چگونه صرف كنيم و به اين مورد نميانديشيم كه چه كسي با چه دانش و توانايي قرار است متني را كارگرداني كند. در نتيجه حتي برخي پروژههاي پرهزينه نيز ناكام ميشوند، چرا كه با اين موضوع فكر نشده كه «آيا متني كه ضعف دارد، ارزش آن را دارد كه مقدار زيادي پول به پاي آن ريختر شود؟»
انتهاي پيام