هشدار: پيامد‌هاي اجتماعي-سياسي بحران مسكن وزيرمسئله راساده طرح مي‌كند نيازسالانه،2ميليون واحد،20ميليون حاشيه‌نشين درپايان دهه80 نبود برنامه‌ريزي بلندمدت مسكن

آنچه كه در پي مي‌آيد اولين بخش از گزارش گفت و گوي خبرنگار سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) با دكتر بيت‌الله ستاريان عضو هيأت علمي دانشگاه تهران درباره سياست‌هاي توليد مسكن است.
دكتر ستاريان دراين گفت و گو با تأكيد بر عنصر زمان به مثابه بزرگترين سرمايه در برنامه‌ريزي مسكن، از پيامد‌هاي اجتماعي - سياسي از دست دادن فرصت و پيدايي بحران‌هاي اجتماعي - سياسي در انتهاي اين دهه سخن مي‌گويد.
او از يك انفجار در تقاضاي مسكن در انتهاي اين دهه سخن مي‌گويد كه در سال 86 به هيچ وجه فرصت آزمون و خطا براي تصميم‌گيري و برنامه‌ريزي درباره آن وجود ندارد.
دكتر ستاريان معتقد است در طول سال‌هاي گذشته همواره از سوي وزارت مسكن، صورت مسئله مسكن در كشور، به گونه‌اي تقليل يافته و كوچك تر از واقعيت نمايانده شده است، در حالي كه غفلت از ابعاد بزرگ اين مسئله تبعات و بحران‌هاي اجتماعي - سياسي بسيار خطرناكي به دنبال خواهد داشت كه به مراتب آثار مخرب آن از مسئله افزايش قيمت مسكن بيشتر است. 

خبرنگار:

تعريف مسئله يكي از مهم‌ترين و تعيين كننده ترين مراحل سياست‌گذاري است، به همين دليل در مطالعه سياست‌ها و فرآيند سياست‌گذاري در هر حوزه نيز يكي ازمهم‌ترين مراحل مطالعه محسوب مي‌شود. بنابراين اولين هدف ما از انجام اين گفت و گو اين است فهم و تعريف مسئله مسكن در كشور ما ست؟ در اين گفت و گو همچنين به دنبال درك نقصان‌هاي اساسي فرآيند سياست‌گذاري توليد مسكن هستيم.
فرآيند سياست‌گذاري عمومي در ايران با چند معضل عمده مواجه است كه يكي از مهم‌ترين‌ آن‌ها، بخشي‌نگري در حوزه‌هاي مختلف، گسست ميان حوزه‌هاي سياست‌گذاري و نبود تعاملات ميان بخشي است. يكي از مشخص‌ترين مثال‌هاي بخشي‌نگري در فرآيند سياست‌گذاري، توليد مسكن و توسعه‌ي ‌شهري است.

نبود تعاملات ميان بخشي در توسعه مسكن
تأثير مسكن در وجوه مختلف حيات فردي و جمعي انسان‌ها
نبايد مسكن را تنها يك سر پناه تلقي كرد

دكتر ستاريان:
نبود تعاملات ميان بخشي باعث پيچيده‌تر شدن معضل مسكن و ناتواني در حل مسايل و مشكلات اين بخش شده است؛ مشكلاتي كه هر لحظه به طريقي بروز مي‌يابد. عوارضي همچون افزايش قيمت، تلاطم اقتصادي، مشكلات رواني، ناهنجاري اجتماعي همچون حاشيه‌نشيني از جمله‌ي آن‌ها است. اين در حالي است كه كارشناسان معتقدند، مسكن مهم‌ترين پايه يك توسعه‌ي پايدار، است.

بايد توجه كنيم كه سياست‌گذاري توليد مسكن، تمايز مشخصي با ساير بخش‌ها دارد. وابستگي بخش مسكن به ساير بخش‌ها كاملا مشهود است و به هيچ وجه به طور مستقل قابل ارزيابي نيست. از سوي ديگر برخورداري و عدم برخورداري از مسكن، تأثير قابل ملاحظه‌اي در زندگي فردي و اجتماعي انسان‌ها دارد.

تاثير مسكن در بهداشت روان جامعه بسيار اساسي است. با بررسي ناهنجاري‌هاي اجتماعي به اين نتيجه مي‌رسيم كه مسكن بيشترين تاثير را در ايجاد ناهنجاري‌هاي اجتماعي و جرايم دارد. تعادل اقتصادي كه اين بخش در خانواده و جامعه ايجاد مي‌كند از ساير بخش‌ها قوي‌تر و محكم‌تر است. از اين رو نبايد مسكن را تنها به عنوان يك سرپناه تلقي كرد.

رشد قيمت، معضل ظاهر شده‌ي مسكن است، منتظر پيامد‌هاي وسيع اجتماعي آن باشيد

بايد توجه كينم كه مسكن دو چهره دارد، يكي آن‌چه كه ما در ظاهر مي‌بينيم مانند بالا رفتن قيمت مسكن و ديگري معضلات وسيع اجتماعي است كه به مرور و در آينده شدت مي‌گيرند و آشكار مي‌شوند و بايد در انتظار آن‌ها باشيد و براي مواجهه با آن‌ها برنامه ريزي كنيد.

رشد شديد جمعيت دهه‌ي 60، انفجار تقاضاي مسكن امروز

با انجام مطالعه‌ي مختصري درباره‌ي روند رشد جمعيت از سال 1360 به بعد، به اين نتيجه مي‌رسيم كه هم‌اكنون تقاضاي مسكن در حد انفجار قرار گرفته است. وضعيت كنوني تقاضاي مسكن بسيار بحراني است؛ در مقياس شهري و روستايي كمبود بسيار زيادي داريم وعرضه‌ هيچ تعادلي با تقاضا ندارد. زيرا در دوره‌اي رشد جمعيت بسيار زياد بود، هم اكنون جمعيت مذكور با تشكيل خانوارهاي جديد باعث بوجود آمدن تقاضاي بسيار بالايي براي مسكن شده است. از سوي ديگر عدم برنامه‌ريزي براي مسكن در دوره‌ي فوق، باعث ايجاد مشكلات عديده‌اي در آينده‌ي نزديك خواهد شد.

دهه 70، فرصتي كه از دست رفت
هنوز سياست‌گذاران بخش مسكن، به اين باور نرسيده‌اند كه مسكن نياز به برنامه‌ريزي درازمدت دارد
نبود برنامه‌هاي بلند مدت يا ميان مدت باعث شده تا با حدود 4 ميليون كسري واحد مسكوني در شهر و روستا مواجه شويم كه هر ساله نيز تقاضاي 700 تا 800 هزار خانواده‌ي جديد به آن افزوده مي‌شود
با درنظر گرفتن ضريب استهلاك، تخريب و خانه‌هاي خالي و ذخيره، در دهه 80 هر سال 1 ميليون و 400هزار واحد مسكوني به تقاضاي افزوده مي‌شود
توليد 450 تا 500 هزار واحد در سال حتي كفاف استهلاك و تخريب را نمي‌دهد

ما مي‌بايست در دهه 1370 ضمن انجام مظالعه‌ي دقيق براي دهه‌ي آينده، برنامه‌ريزي‌اي تدوين مي‌كرديم كه متأسفانه اين دوران را از دست داديم. به نظر مي‌رسد هنوز سياست‌گذاران بخش مسكن، به اين باور نرسيده‌اند كه مسكن نياز به برنامه‌ريزي درازمدت دارد. متاسفانه تاكنون چنين اتفاقي در بخش مسكن نيافتاده و در هر دوره شاهد برنامه‌ريزي‌هاي كوتاه مدت بوديم؛ حتي برنامه‌هاي ميان‌مدت هم ديده نشده است.
برنامه‌ريزي كوتاه مدت در هر دوره باعث شده است تا هم‌اكنون با حدود 4 ميليون كسري واحد مسكوني در شهر و روستا مواجه شويم كه هر ساله نيز تقاضاي 700 تا 800 هزار خانواده‌ي جديد به آن افزوده مي‌شود. كه با در نظر گرفتن ضريب استهلاك وتخريب و خانه‌هاي خالي و دخيره در دهه 80 هر سال 1 ميليون و 400 هزار واحد مسكوني به تقاضاي مسكن افزوده مي‌شود. در حالي كه توليد حداكثر 450 تا 500 هزار واحد در سال بوده است. بنابراين  توليد، حتي كفاف استهلاك و تخريب را نمي‌دهد.

در طول مدت 2 يا 3 سال، جمعيت حاشيه‌نشين 10 برابر شده است
حاشيه نشيني يعني ناهنجاري اجتماعي، جرم‌خيزي، فقر و...
حاشيه نشيني به شدت در حال رشد است، تصور كنيد 4 سال ديگر چه اتفاقي خواهد افتاد؟

وجود 7 ميليون جمعيت حاشيه‌نشين هولناك است و زنگ خطري براي جامعه محسوب مي‌شود. در طول مدت 2 يا 3 سال جمعيت حاشيه‌نشين 10 برابر خواهد شد. نبايد به بحث حاشيه‌نشيني گذرا نگاه كرد، با نگاه دقيق و عميق متوجه ابعاد خطرناك و تهديدآميز حاشيه‌نشيني مي‌شويم. حاشيه نشيني يعني ناهنجاري اجتماعي، جرم‌خيزي، فقر و ده‌ها معضل ديگري كه به دنبال خود دارد.
اين جمعيت حاشيه‌نشين به شدت در حال رشد است، تصور كنيد 4 سال ديگر چه اتفاقي خواهد افتاد و با چه جمعيت حاشيه‌نشيني روبرو خواهيم شد. اين جمعيت به چه چيز راضي خواهند بود؟ مهم‌ترين نيازآن‌ها سرپناه است، آيا مي‌توان سرپناهشان را تامين كرد؟

مسكن همچون هر كالاي ديگري نيست كه دستور واردات يا توليد آن را بدهيم

مسكن مانند هر كالاي ديگري نيست كه دستور واردات يا توليد آن را بدهيم. اين كالا نيازمند سرمايه ، دانش‌فني و زمان زيادي است كه هر يك از آن‌ها با خواسته‌هايي كه در لحظه فراهم مي‌شوند متفاوت است. نه در حال حاضر مي‌توانيم به نياز جمعيت وسيع حاشيه‌نشين پاسخ دهيم نه هنگامي كه جمعيت آنها افزايش يابد.

با تفاضل توليد، در شرايط عادي، سالانه 1 ميليون نياز به تقاضاي مطلق اضافه مي‌شود
با در نظر گرفتن عقب ماندگي سال‌هاي گذشته، هر سال 2 ميليون واحد مسكوني بايد توليد شود 
در پايان دهه 80 با جمعيت انبوهي از متقاضيان مسكن روبرو خواهيم شد، بنابراين راهكاري جز نابود كردن اين جمعيت نيست!
نياز به مسكن همچون نياز به تغذيه است، بدون آن انسان نمي‌تواند به حيات خود ادامه دهد 

نياز مسكن يك تقاضاي مطلق است كه با تفاضل توليد فعلي، و در شرايط عادي سالانه 1 ميليون به آن اضافه مي‌شود. اما در شرايط عقب ماندگي ما و با افزودن كسري سال‌هاي گذشته به اين نتيجه مي‌رسيم كه سالانه 2 ميليون واحد مسكوني بايد توليد شود. اين افزايش تقاضا براي نه فقط خطر براي امنيت ملي است بلكه بحثي وراي امنيت ملي است. زماني از منظر امنيت ملي ممكن است ما به بحث درباره تأثير‌گذاري بازار مسكن بر حفظ حكومت و نظام سخن بگوييم اما واقعيت اين است كه زماني بحث از نظام هم فراتر مي‌رود، يعني هر نظامي که بر سر کار بيايد، با بحران مواجه خواهد بود و چاره‌اي جز نابود كردن جمعيت ندارد. زيرا در انتهاي اين دهه به زمان وحشتناكي مي‌رسيم كه با جمعيت انبوهي از متقاضيان مسكن روبرو مي‌شويم، هيچ برنامه‌اي نداريم و كاري نمي‌توانيم بكنيم. بنابراين راهكاري جز نابود كردن اين جمعيت نيست.
نياز به مسكن همچون نياز به فرش و تلويزيون و ماشين نيست. اين نياز مانند نياز به تغذيه است كه بدون آن انسان نمي‌تواند به حيات خود ادامه دهد، اگر حياتي هم دارد مخرب است. حال چه بايد كرد؟

پيش‌بيني 3 دوره در برنامه‌ريزي دراز مدت براي بخش مسکن:
1- برنامه‌ريزي براي عرضه
2- برنامه‌ريزي براي عرضه و تقاضا
3-  برنامه‌ريزي براي متقاضي

در دور سوم برنامه‌ريزي كه برنامه ريزي براي متقاضي است، کارشناسان سياسي جايگزين برنامه‌ريزان مسکن مي‌شوند
دفتر بحث توليد و ساخت در برنامه‌ريزي جهت متقاضيان بسته مي‌شود
متاسفانه برنامه‌ريزي براي متقاضي يعني حذف کردن متقاضيان!

در عرصه‌ي برنامه‌ريزي درازمدت براي بخش مسكن سه دوره را پيش‌بيني مي‌كنيم. دوره‌ي برنامه‌ريزي براي عرضه، يعني با زمان و فرصت كافي شروع به برنامه‌ريزي کرده و با آماده كردن زيرساخت‌ها و تكنولوژي، مسكن توليد مي‌كنيم.
دوره‌ي مياني، دوره‌ي برنامه‌ريزي براي عرضه و تقاضا است. يعني در اين دوره ضمن فعاليت‌هايي كه در بخش اول انجام مي‌دهيم براي متقاضي نيز برنامه‌ريزي مي‌كنيم. به طور مثال از بعد فرهنگي به متقاضيان القاء مي‌كنيم ضرورتي وجود ندارد که حتما در 100 متري زندگي كنند، مي‌توان در 60 متري هم زندگي كرد. به اين وسيله خواسته‌هايشان را تعديل مي‌کنيم. نوع ديدگاهشان را درباره مسكن تغيير مي‌دهيم و حتي به مهاجرت به كشورهاي ديگر نقاط درون مرزي و برون مرزي تشويقشان مي‌كنيم.

تأكيد مي‌كنم در دوره سوم تنها براي متقاضي برنامه ريزي مي‌شود و هيچ برنامه‌ريزي براي مسكن و عرضه‌ي آن وجود
اعتياد، شيوع بيماري و جنگ، راه از بين بردن متقاضيان 

تاكيد مي‌کنم كه در دوره سوم تنها براي متقاضي برنامه‌ريزي مي‌شود و هيچ برنامه‌ريزي براي مسكن و عرضه‌ي آن وجود ندارد. در اين دوره برنامه‌ريزان مسكن از صحنه خارج شده و جاي خود را به كارشناسان سياسي مي‌دهند و ديگر بحث توليد و ساخت را پيش رو نداريم. در كشورهاي مختلف، در اين مرحله از برنامه‌ريزي به شكل‌هاي متفاوت متقاضي را حذف كرده و از ميدان بيرون مي‌رانند. با اين كار، ديگر متقاضي‌اي براي مسكن تقليل مي‌يابد.
در كشوري مانند هند به اين افراد مي‌گويند شما از نجس‌ها هستيد، جز آن‌كلين‌ها (‌ unclean) ناپاک‌ها، نجس‌ها و آن‌تاچه‌بلا (untouchable ) غيرقابل لمس‌ها، نجس‌ها هستيد و بايد در لوله‌هاي فاضلاب و پياده‌روها زندگي كنيد و تقديرتان از زندگي همين است. در بعضي كشورهاي ديگر آن‌ها را معتاد مي‌كنند، يا بيماري‌هاي مختلف را در مجموعه‌هاي حاشيه‌نشين شايع مي‌کنند و آن‌ها را از نيروي فعال به نيروي غيرفعال تبديل مي‌كنند. در بعضي نقاط با راه‌انداختن جنگ و مسائلي از اين دست متقاضيان مسكن را از بين مي‌برند. اين جريانات، واقعيات اثبات شده‌اي هستند. اين اتفاق‌ها حتما مي‌افتند زيرا جمعيت‌هايي كه در حاشيه‌ي شهرها و به صورت كپرنشيني زندگي مي‌كنند که مركز تمام ناهنجاري‌ها هستند.

برنامه‌ريزي براي عرضه را از دست داديم، در دوره‌ي برنامه‌ريزي براي عرضه و تقاضا هستيم
بايد ضمن برنامه‌ريزي براي توليد، براي متقاضي برنامه‌ريزي كنيم تا مجبور نشويم مانند كشور‌هاي ديگر با سياست‌هاي نادرستي متقاضيان را از صحنه خارج كنيم
بايد با برنامه‌ريزي فرهنگي و تشويق به مهاجرت پيش رويم
75 درصد جمعيت کشور زير 40 سال هستند

خبرنگار:
آيا مصاديقي نظير ايجاد جنگ و اعتياد عمدي در كشور‌هاي دنيا، براي از ميان بردن متقاضيان مسكن داريد؟

ستاريان:
واقعيت اين است كه اگر برنامه‌ريزي دقيقي نداشته باشيم، لاجرم به دوره‌ي سوم خواهيم رسيد. تمام اين‌ها داراي مداركي هستند و در موقعيتي خاص تمام مدارك را با آمار ارائه‌ خواهم داد. اين اتفاق در برخي از كشور‌هاي آفريقايي رخ داده است. يكي از مهمترين علل شيوع ايدز در برخي از اين كشور‌ها ناتواني دولت‌ها از فراهم كردن سرپناه براي آن ها بود. 
اگر در اين دوره براي عرضه و تقاضا برنامه‌ريزي دقيقي نداشته باشيم، متاسفانه و ناخواسته در اين مسير قرار خواهيم گرفت. اين‌ها حقايقي است كه در بسياري از كشورهاي دنيا وجود دارد. از آن‌جا كه ما دوره‌ي برنامه‌ريزي براي عرضه يعني دور اول را از دست داده‌ايم، در حال حركت در مسيري هستيم كه رفته رفته ميدان عمل ما محدودتر خواهد شد. ما در دوره‌ي مياني، يعني دوره‌ي برنامه‌ريزي براي عرضه و تقاضا هستيم. در اين دوره ضمن برنامه‌ريزي براي توليد، با تمام توان و تلاش بايد براي متقاضي برنامه‌ريزي کنيم تا مجبور نشويم در دوره‌اي قرار گيريم كه مانند كشورهاي ديگر با سياست‌هاي نادرستي، متقاضيان را از صحنه خارج كنيم. بايد با برنامه‌ريزي فرهنگي و تشويق به مهاجرت پيش رويم.
هم‌اكنون 30 ميليون جمعيت جوان بين 10 تا 30 سال داريم، يعني 75 درصد جمعيت کشور زير 40 سال و 25 درصد بالاي 40 سال هستند. اين تركيب جمعيتي، بسيار جوان، ويژه و خاص است كه بايد در تمام برنامه‌ها مورد توجه قرار گيرد. اگر با اين وضعيت خاص، برنامه‌ريزي خوبي در دوره‌ي مياني نداشته باشيم به ناچار به برنامه‌ريزي دوره‌ي سوم خواهيم رسيد.

نزديك به 7 ميليون حاشيه‌نشين يعني بيش از 2ميليون خانوار در حاشيه‌ي شهرها زندگي مي‌كنند
انتهاي دهه‌ي 80‌، جمعيتي نزديك به 20 ميليون معادل با حدود 6 ميليون خانوار خواهيم داشت

با حاشيه نشينان همان كاري را مي‌كنند كه پزشكان با غده‌هاي سرطاني مي‌كنند

هم‌اكنون نزديك به 7 ميليون حاشيه‌نشين يعني بيش از 2ميليون خانوار در حاشيه‌ي شهرها زندگي مي‌كنند. اين جمعيت 7 ميليوني در انتهاي دهه‌ به جمعيتي نزديك به 20 ميليون معادل با حدود 6 ميليون خانوار خواهد رسيد كه سرپناهي ندارند و مثل غده‌هاي سرطاني در حاشيه‌ي شهرها پراكنده مي‌شوند. پزشکان با سرطان چه مي‌كنند؟ جز انجام شيمي درماني و حمله به سلول‌هاي سرطاني ؟ متاسفانه اين اتفاق در ساز و كار اجتماعي نيز رخ خواهد داد. زيرا ناخواسته جرم‌خيز، تربيت‌ناپذير و به دنبال فعاليت‌هاي سياسي براي رهايي از وضعيت اسفناک خود هستند. به ناچار تنش‌هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي ايجاد مي‌کنند و هزينه‌هاي بسيار هنگفتي براي كنترل‌شان ‌پرداخته مي‌شود که در نهايت نيز كنترل‌پذير نيستند.

پاك كردن صورت مسئله، راهکار نيست
صورت مسئله ساده طرح مي‌شود براي آن‌كه راه حل ساده باشد

بنابراين نبايد چشم‌ها را بر روي واقعيات بست و صورت مسئله را ساده انگاشت، زيرا رنج حاشينه‌نشيني جمعيتي نزديك به 30 درصد را شامل مي‌شود. راه‌كار كنترل و جلوگيري از اين وضع چيست؟ چطور مي‌توان اين جمعيت را كنترل كرد؟ به طور قطع نمي‌توان آن‌ها را مجبور به زندگي در چادر کرد. بايد با برنامه‌ريزي صحيح براي مسكن و ديگر سياست‌هاي درست و منطقي به حل اين معضل پرداخت. زيرا پاك كردن صورت مسئله حل مسئله نيست.

در حال حاضر وزرات مسكن در طرح جامع مسكن برنامه‌اي با صورت مسئله‌ي بسيار ساده طراحي مي‌كنند، براي آن كه راه‌حل بسيار ساده‌اي نيز براي آن طرح كنند كه هيات دولت، مجلس و همه قبول ‌كنند. از نگاه آن‌ها اگر مسئله پيچيده‌تر از اين باشد، حل كردن آن نيز مشكل‌تر خواهد بود و انرژي بيشتري بايد صرف كرد و اشخاص و نهادهاي زيادي زير سوال رفته و برايشان مشكل به وجود مي‌آيد.

با داشتن بيش از 30 ميليون جمعيت جوان، صورت مسئله‌ بسيار پيچيده است زيرا اين جمعيت جوان تشكيل خانواده داده و سالانه حدود 700 هزار تشكيل خانوار خواهيم داشت. انباشت تقاضا باعث به وجود آمدن مشكل بسيار خطرناكي به نام کمبود بسيار زياد يا نبود مسكن در انتهاي اين دهه خواهد شد.

مشكل افزايش قيمت مسكن نيست، مشكل خطري وحشتناكي است كه جامعه را تهديد مي‌كند
تمام بخش‌ها اعم از بهداشت، نيروي انتظامي، كشاورزي، صنايع و ... بايد به همراه بخش مسكن به حل معضل مسکن بپردازند
آن‌چه كه اسم آن را اسكان غير رسمي گذاشته‌ايم، حاشيه‌نشيني و كپر نشيني است

مشكل ما افزايش 20، 30، 40، 50، 100 و حتي 500 درصدي قيمت مسكن نيست، زيرا هر ساله قيمت مسكن افزايش مي‌يابد. مشكل، خطر وحشتناكي است كه در انتهاي اين دهه جامعه را تهديد مي‌كند و اين، تنها به بخش مسكن محدود نمي‌شود و اين بخش نبايد به تنهايي به حل آن بپردازد. تمام بخش‌ها اعم از بهداشت، نيروي انتظامي، كشاورزي، صنايع و ... به همراه بخش مسكن بايد مشکل را حل كنند.

پيش از اين توضيح دادم كه در سه‌ ساله‌ي اول اين دهه‌ي 80 كه دهه‌ي اوج جمعيتي و جوان ما است، حاشيه‌نشيني 10 برابر شده است که نام آن را اسكان غيررسمي گذاشته‌ايم؛ در حالي‌كه حاشيه‌نشيني و كپرنشيني است و اين، غير از شبه كپرنشيني‌اي است كه در دل شهرهاي ما در حال شكل‌گيري است و آمار ديگري براي خود داشته و خطري است كه جامعه را تهديد مي‌كند.

مهمترين عامل برنامه‌ريزي در بخش مسكن، زمان است 
در حال حاضر بيشترين سرمايه‌ي ما،‌ زمان است
اگر ثروتمند ترين كشور نيز باشيم نمي‌توانيم، ظرف مدت 2 سال اين مشكل را حل كنيم

زمان در بخش مسکن مهم‌ترين عاملي است كه در اختيار داريم. با هيچ ابزاري نمي‌توان زمان از دست رفته را تامين كرد. بنابراين هنگامي بايد به توسعه فكر كنيم كه به زمان به عنوان مهمترين عامل در برنامه‌ريزي توجه ويژه‌اي داشته باشيم؛ همچنين در حال حاضر بيشترين سرمايه،‌ زمان است. اگر ما ثروت‌مندترين كشور نيز باشيم نمي‌توانيم ظرف مدت 2 سال اين مشكل را حل كنيم. يعني براي حل مشكل مسکن به زمان زيادي احتياج است كه متاسفانه با عدم توجه به مسئله و صورت مسئله در حال از دست دادن آن هستيم .

هر وزير و مسوولي که به اين بخش وارد شد، سعي كرد صورت مسئله را ساده تعريف كند تا به سادگي حل كند. اما صورت مسئله ساده نيست بلكه بسيار پيچيده و خطرناك است. در بخش مسكن نمي‌توان به فردي گفت که يك يا دو شب، يك ماه و يا يك سال در بيابان بخوابد و سپري کند تا مشكل مسکن او را حل كنيم. اين مهمترين بحث است. مباحث ديگري همچون آمار و ارقام، اين‌كه چطور بايد توليد كنيم، سيستم‌ها چطور تغيير كنند، سيستم بانكي چطور عمل كند، نقش وزارت اقتصاد، صنايع، مسكن و شهرسازي چگونه باشد و ... هر كدام بحث‌هاي مستقل و مفصل خود را دارد.

خبرنگار:

بنابراين شما معتقديد كه مهم‌ترين كاستي درطرح جامع مسكن، عدم درك صورت مسئله است؟

محفلي كه طرح جامع مسكن در آن تنظيم شده مورد ترديد است
داده‌هاي آماري اين طرح غلط است

ستاريان:
متاسفانه تنظيم طرح جامع مسكن در يك ارزيابي كارشناسي وسيع انجام نشده است و در محفلي تنظيم و ارسال شده كه مي‌توان گفت مورد ترديد است. در مورد آمار و اطلاعاتي كه در اين بخش ارائه شده است، بحث‌هاي زيادي داشته‌ايم. ما داده‌هاي آماري اين طرح را غلط مي‌دانيم. در اين بخش‌ها بحث‌هاي متفاوتي از جمله توجيه نياز و راهكارهاي رسيدن به اهداف وجود دارد. تصور ما بر اين است که آمار و اطلاعاتي كه حاكي از نياز و وضعيت موجود است اشتباه بوده و نكات درستي مطرح نشده است. تصويري كه اين طرح، از آينده ارائه مي‌دهد و راهكارهاي رسيدن به اهداف درست نيست.
طرح جامع مسكن با نگاهي همه جانبه به بخش‌هايي ديگر خصوصاً سيستم بانكي تنظيم مي‌شد اما به اعتقاد من اين طور نبوده و با نگاهي محدود به موضوع پرداخته شده است.

اين كه مسكن را يك بخش مي‌دانيم، اشتباه است، كل سياست‌هاي اقتصادي بايد تجديد نظر شوند 
براي حل معضل مسکن، بايد كل سياست‌هاي سرمايه‌گذاري و سيستم بانكي دگرگون شود و در اختيار بخش مسکن قرار گيرد

اين‌گونه نيست كه تمام مشكل موجود در بخش مسکن را بخواهيم در اين بخش حل كنيم.اين‌كه مسكن را يك بخش مي‌دانيم اشتباه است، چرا كه براي حل اين معضل بايد كل سياست‌هاي سرمايه‌گذاري و سيستم بانكي دگرگون شده و در اختيار بخش مسکن قرار گيرد. اين تغيير و تحولات راحت نيست و ما نمي‌توانيم از يك سيستم بانكي اين انتظار را داشته باشيم كه تمام موجودي‌اش را در اختيار بخش مسكن بگذارد. اما اين راه‌كار كه چگونه بايد نقدينگي به اين بخش تزريق شود و حد نقدينگي چه اندازه باشد را بايد در تمام بخش‌ها و در مقياس کلان جستجو کرد.
اين ايراد، تنها به بخش مسكن مرتبط نمي‌شود. بايد ايراد و اشکال را در مقياس كل كشور، ورود پول و سرمايه به ايران و راه و روش‌هاي ورودش جستجو كنيم.

نياز نقدينگي بخش مسکن جهت رسيدن به توليد كافي، سالانه حدود 220 هزار ميليارد ريال مي‌شود كه به راحتي نمي‌توان اين ميزان را در اختيار داشت بايد در كل سياست‌هاي اقتصادي تجديد نظر شود

نياز نقدينگي دراين بخش براي رسيدن به توليد، سالانه حدود 22 هزار ميليارد تومان معادل 220 هزار ميليارد ريال مي‌شود كه رقم كمي نيست و در اين بخش به راحتي نمي‌توان اين ميزان را در اختيار داشت.
طرح جامع مسكن بايد ارتباط سيستم بانكي كشوربا بخش مسکن را توضيح مي‌داد. اصلاح اين ارتباط نيازمند تجديدنظردر كل سياست‌هاي اقتصادي است. بايد بدانيم چگونه مي‌شود تكنولوژي‌هاي مدرن را وارد جامعه كرد و با چه مكانيزم‌هائي مي‌توانيم بخش خصوصي را تشويق به اين امر كنيم.
با توجه به مسايل ذكر شده، ديگر فرصتي براي انجام آزمون و خطا نداريم زيرا در سال 1386 هستيم و با اندک زماني به انتهاي اين دهه رسيده و ديگر فرصتي براي پيش‌برد كارها نداريم.

دربيشتر بافت‌هاي فرسوده و در حال تخريب همچون مناطق 15 و 17تهران، زندگي شبه‌ كپرنشيني حاكم است

ستاريان:

در حال حاضر دربيشتر بافت‌هاي فرسوده و در حال تخريب همچون مناطق 15 و 17، زندگي شبه‌ كپرنشيني حاكم است. در يك پلاك، 20 متري در سه طبقه، 3 خانوار زندگي مي‌كنند كه با باز شدن در كوچه مستقيما وارد اطاق آن‌ها مي‌شويم. در واقع در اين‌جا يك زندگي متعادل انساني حاكم نيست و اين يك زندگي شبه ‌كپرنشيني است. در اين وضعيت، هنگامي که صحبت از توسعه‌ي شهري شود مانند ‌اين است كه براي كسي كه نان شب ندارد كلاس آشپزي بگذاريم.

در کل كشور از 13 ميليون آمار مسكن موجود، بيش از 8 ميليون واحد مسكوني كم‌دوام يا بي‌دوام وجود دارد
در تهران مناطق پرجمعيتي مانند 15، 16، 17 و 20 با 500 هزار واحد مسكوني‌ كه به طور حتم بايد تخريب شوند، وجود دارد
يك زلزله‌ي 6 تا 7 ريشتري تهران را نابود خواهد كرد

در سطح روستا، شهر و كشور از 13 ميليون آمار مسكن موجود بيش از 8 ميليون واحد مسكوني كم‌دوام يا بي‌دوام وجود دارد و از توان اقتصادي ما خارج است كه اين 8 ميليون واحد مسكوني را تخريب و بازسازي كنيم. در حال حاضر بحث زلزله، بازسازي و نوسازي را مطرح مي‌كنيم. در زلزله‌ي بم، بيش از 80 درصد واحدهاي مسكوني تخريب شد. بم شهري خاص با ساختار کالبدي نامناسب بود. همين آمار درباره واحد‌هاي مسكوني غير مقاوم در تمام شهرها و در تهران هم وجود دارد، كه به علت بزرگي تهران تهديدي كه در اين شهر متوجه ماست بيش‌تر است.

هنگامي که در مقياس كلان صحبت مي‌شود و مباحث توسعه‌ي شهري و سيماي شهري و بحث‌هاي‌ديگر را طرح مي‌كنيم بحث‌هاي آكادميك، علمي، كارساز و بنيادي درستي هستند، اما معضل مسكن آن‌چنان قضيه را پيچانده و مشكل كرده كه همه‌ي بخش‌هاي ديگر و مطالعات را فلج كرده است. به نظر من هنگامي که شهر تهران كه مناطق پرجمعيت و با تراكم بالايي مانند 15، 16، 17 و 20 (با 500 هزار واحد مسكوني‌اي كه به طور حتم بايد تخريب شوند) دارد، بحث‌هاي ديگر قابل بررسي نيست. مي‌دانيد براي توليد همين تعداد واحد مسکوني چه ميزان اعتبار، بودجه، امكانات و منابع مالي بايد تزريق شود؟! با آماري كه ذکر شد، براي ما اين امکان که بتوانيم سرپناهي با مقاومت در برابر زلزله‌ي 6 ريشتري بسازيم هم وجود ندارد. اما واقعا يك زلزله‌ي 6 يا 7 ريشتري شهر را نابود مي‌كند.

در انتهاي دهه 80، جامعه دچار شديد‌ترين بحران سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي‌اي به نام مسكن خواهد شد كه خطرات جبران ناپذيري به دنبال دارد

دقت كنيد كه ما در در مورد بي‌سرپناهي صحبت مي‌كنيم نه سرپناهي كه در برابر زلزله مقاوم نيست. در ادامه و پس از حل معضل بي‌سرپناهي، در مورد كيفيت ساختمان كه هم از ديدگاه ما بسيار مهم است و هم در همه جاي دنيا مورد توجه است را طرح خواهيم كرد. اما در حال حاضر اصل قضيه را فراموش كرده‌ايم؛ چنان‌كه حتي ساختماني كه در تعريف، به آن ساختمان كم‌دوام مي‌گوييم و از گل و خشت و چوب ساخته مي‌شود را در مقياس مورد نظر نمي‌توانيم تامين كنيم. بنابراين در اين حالت نمي‌توان مباحث ديگري را طرح كرد. البته نمي‌گويم اصلا نبايد طرح شود بايد طرح شود و مورد بررسي علمي هم قرار گيرد و الان هم اين كار انجام مي‌شود، اما از مسئله اصلي غافل نباشيم و نگوييم كه ما همه‌ي مسايل را حل كرده‌ايم و براي انتهاي دهه مسئله‌اي به نام مسكن وجود ندارد. نبايد فکر کرد که عرضه و تقاضا به تعادل رسيده و در حال حاضر بايد در مورد هدر رفتن انرژي صحبت ‌كرد و بحث مقاوم سازي را مطرح كنيم. اين بحث‌ها جايگاه خود را دارد و نبايد ما را از آن غافل كند كه جامعه‌ي ما در انتهاي اين دهه دچار شديدترين بحران سياسي، اجتماعي، اقتصادي وفرهنگي‌اي به نام مسكن خواهد شد كه خطرات جبران‌ناپذيري به دنبال خواهد داشت.

ادامه دارد...

  • سه‌شنبه/ ۱۳ شهریور ۱۳۸۶ / ۱۳:۴۵
  • دسته‌بندی: دولت
  • کد خبر: 8606-06555
  • خبرنگار :