• چهارشنبه / ۲۰ شهریور ۱۳۸۷ / ۱۵:۰۷
  • دسته‌بندی: دولت
  • کد خبر: 8706-07892
  • منبع : خبرگزاری دانشجویان ایران

مفاهيم مطالعات شهري/1 آشنايي با مفهوم برنامه‌ريزي

مفاهيم مطالعات شهري/1
آشنايي با مفهوم برنامه‌ريزي

اشاره:
آن‌چه كه در پي مي آيد ويرايش نخست بخش اول مقاله « سير تحول نظريه‌هاي برنامه‌ريزي شهري» از مجموعه متون آموزشي «مفاهيم مطالعات شهري»، ويژه‌ي خبرنگاران سياستي و سياست‌پژوهان شهري و مسكن است كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران، تدوين شده است.
اين مقاله به عنوان مقدمه‌اي براي ورود به بحث برنامه‌ريزي شهري، به توضيح و تعريف مفهوم عام برنامه‌ريزي مي‌پردازد. در بخش‌هاي بعدي اين مقاله به تعريف برنامه‌ريزي شهري و سير تحول نظريه‌هاي مربوط به آن پرداخته خواهد شد.

مقالات «مفاهيم مطالعات شهري» با ادبياتي ساده مفاهيمي تخصصي را براي خواننده توضيح مي‌دهند كه با استفاده از آن‌ها تا حدودي مي‌توان به ارزيابي سياست‌گذاري برنامه‌ريزي شهري پرداخت. سرويس مسائل راهبردي ايران، آشنايي با مفاهيم تخصصي و فني در هر حوزه را مقدمه‌ي ايجاد يك عرصه‌ عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفه‌مندان با مديران و سياست‌گذاران درباره‌ي سياست‌ها و استراتژي‌ها و برنامه‌ها در آن حوزه مي‌داند و اظهار اميدواري مي‌كند تحقق اين هدف، ضمن مستند سازي تاريخ فرآيند سياست‌گذاري عمومي و افزايش نظارت عمومي بر اين فرآيند، موجب طرح ديد‌گاه‌هاي جديد و ارتقاي كيفيت آن در حوزه‌هاي مختلف شود. سرويس مسائل راهبردي ايران ضمن اعلام آمادگي براي بررسي دقيق‌تر نياز‌هاي خبرنگاران و سياست‌پژوهان محترم، علاقه‌مندي خود را براي دريافت (ahbord.isna@gmail.com) مقالات دانشجويان، پژوهشگران، حرفه‌مندان، مديران و سياست‌گذاران محترم در ارائه‌ي عناوين جديد مقالات و يا تكميل يا ويرايش آن‌ها اعلام مي‌كند.  
در ادامه متن كامل اولين بخش از اين مقاله به حضور خوانندگان گرامي تقديم مي‌شود.

آشنايي با مفهوم برنامه‌ريزي

برنامه‌ريزي، واژه‌اي است که تعاريف بسيار گوناگون، براي آن ارائه شده است  و يافتن تعريفي واحد براي آن بسيار مشکل است. برنامه‌، نمايش منظم و يا رعايت سلسله مراتب فعاليت‌هاي مربوط به هم و مربوط به يک رشته تصميمات منظم و برحسب دوره‌هاي زماني مختلف است. به عبارت ديگر، برنامه‌ريزي تصميمات منظم براساس سلسله مراتب عمليات است. (راتکليف، 1981) عده‌اي ديگر از صاحب‌نظران برنامه را تعيين هدف کوتاه‌مدت و راه رسيدن به آن و يا تعهد براي انجام مجموعه‌اي  عمليات به منظور تحقق اهداف مي‌دانند. (کنتز و ديگران، 1988)
امروزه واژه برنامه‌ريزي براي فعاليت‌هاي مختلف انسان به کار مي‌رود و مي‌توان مدعي شد که هيچ جامعه‌اي بدون برنامه‌ريزي، نخواهد توانست پاسخگوي نيازهاي مختلف ساکنين خود باشد. برنامه‌ريزي در زندگي امروزي، در تمام سازمان‌ها و تشکيلات، جايگاه و مفهوم خود را به دست آورده و تمام تصميمات براساس طرح‌ها و برنامه‌هاي از پيش انديشيده شده، اتخاذ مي‌گردد. شايد در گذشته، بدون برنامه‌ريزي و دورانديشي، رسيدن به مطلوبات امکان‌پذير بود، اما امروزه زندگي مدرن اين امکان را نمي‌دهد، چرا که جوامع مدرن از نظر تکنيکي، اجتماعي و اقتصادي بسيار پيچيده‌تر از قبل شده‌اند. (سيف‌الديني، 1381 و هال، 1381)
قرن‌ها قبل، زماني که آموزش چيزي جز تکرار ساده تعدادي قواعد شناخته شده براي همه افراد نبود، تأسيس و ايجاد خدمات عمومي و رفاهي پيچيده نبود؛ مراحل توليد نيز بسيار ساده‌تر بود، به طوري که اين کار بدون پيش‌انديشي نيز امکان‌پذير بود. اما امروزه بدون برنامه‌ريزي آگاهانه، تمام ساختارهاي پيچيده تمدن مادي و معنوي بشر نابود خواهد شد، به طوري که حتي تهيه نيازهاي جسمي و روحي امکان‌پذير نخواهد بود و در نهايت زندگي و حيات از بين خواهد رفت. اين وضعيت بعد از وقوع حوادث طبيعي و انساني چون زلزله و جنگ قابل مشاهده است. محدوديت منابع طبيعي و زميني، اهميت و ضرورت برنامه‌ريزي را که مؤيد امنيت و رفاه است، نمايان مي‌سازد. (هال، 1992)
مراجعه به لغت‌نامه انگليسي "آکسفورد" و لغت‌نامه آمريکايي "وبستر" جهت ارائه تعريفي براي هريک از کلمات برنامه، برنامه‌ريزي کردن و برنامه‌ريز کمک مؤثري براي توضيح مسأله است. در اين لغت‌نامه‌ها ديده مي‌شود که اسم "برنامه"(plan) و فعل "برنامه‌ريزي کردن"(to plan) داراي چندين معني مشخص و متمايز مي‌باشند. به طور خاص، براي برنامه به عنوان يک اسم معاني زير پيدا مي‌شود : (همان) 
-  نمايش کالبدي اشياء مانند طرح يا نقشه؛ 
-  روشي براي انجام دادن امور؛ 
-  مرتب کردن قاعده‌مند بخش‌هاي مختلف يک چيز؛

تعريف اول (نمايش کالبدي اشياء) کاملاً متفاوت از تعاريف ديگر است. زماني که از طرح و نقشه خياباني در شهري صحبت مي‌شود، منظوري متفاوت از زماني که درباره برنامه ديدار از همان خيابان صحبت مي‌شود در ذهن به وجود مي‌آيد. اما تعريف ديگري که ساير تعاريف را ترکيب مي‌کند و تمايز بين تعاريف را درهم ريخته و تفاوت آن‌ها را مبهم مي‌کند نيز وجود دارد و آن زماني است که درباره برنامه‌اي (طرح) براي يک ساختمان صحبت مي‌کنيم. در اين تعريف، به طور همزمان هم طراحي فيزيکي ساختمان و هم نحوه دستيابي به اهداف ما در ساختن آن، مدنظر است.
فعل "برنامه‌ريزي کردن" و اسم‌هاي "برنامه‌ريزي" و "برنامه‌ريز" که همگي از آن مشتق مي‌شوند، مشتمل بر معاني کلي دسته دوم هستند. به عبارت ديگر منظور از بيان آن‌ها، هنر ترسيم طرح‌هاي فيزيکي و يا طراحي روي کاغذ نيست، بلکه هدف، مرتب کردن (ساماندهي) اجزاء يا تحقق بخشيدن به کاري و يا قصد انجام کاري داشتن است. متعارف‌ترين معني برنامه‌ريزي مشتمل بر دو معني اول و در حقيقت فعاليتي آگاهانه براي رسيدن به اهداف است. اين عمل با تعريف و انجام فعاليت‌هاي مشخص در يک توالي منظم و از پيش تعيين‌ شده امکان‌پذير مي‌گردد. (هال، 1381)
اما براي برنامه‌ريزي تعاريف متنوعي ديگري نيز ارائه شده است، از جمله نظام تصميم‌گيري براي تعيين خط ‌مشي‌ها؛ (زمرديان، 1364) کوششي براي انتخاب بهترين راهکار؛ (شيعه، 1377) جريان آگاهانه يا سلسله اقدام‌هاي مرتبط با يکديگر؛ (معصومي اشکوري، 1370) پويش هدايت عقلايي مکانيزم تصميم‌گيري در امور توسعه؛ (آسايش، 1375) انديشيدن و تنظيم پيشاپيش امور؛ (هيراسکار، 1376) فعاليتي عمومي براي رسيدن به اهداف؛ (حسين‌زاده دلير، 1380) اما هنوز تعريف کلي از آن وجود ندارد؛ به اين خاطر که برنامه‌ريزي، موضوعي رو به تکامل است که با ديگر زمينه‌هاي توسعه در ارتباط مي‌باشد.

"ديويدف" و "راينر"، برنامه‌ريزي را "فرآيندي براي تعيين اعمال مناسب در آينده با استفاده از رشته‌اي از گزينش‌ها" تعريف مي‌کنند. در اين تعريف واژه "تعيين" به دو منظور "کشف" و "تأمين" و واژه "مناسب" معياري براي دادن "شرايط برتر" مي‌باشند. از اين تعريف، چنين دريافت مي‌شود که برنامه‌ريزي هر هدف‌ کلي را دخالت مي‌دهد، بنابراين با پرسش چگونگي ساختن اهداف نهايي و ابزار دستيابي به اهداف ويژه روبرو هستيم. به روشني از تعريف بالا چنين استنباط مي‌شود که عمل، نتيجه نهايي تلاش‌هاي برنامه‌ريزي است. (ديويدف و راينر، 1962)
برنامه‌ريزي مجموعه‌اي از تصميمات با مشخصات کمي و کيفي و يا فضايي در افق‌هاي زماني تعريف شده است که شکل اجرايي آن از طريق طرح‌ريزي تعريف مي‌شود. طرح‌ريزي بدون داشتن برنامه‌اي هدفمند ممکن نيست و برنامه‌ريزي بدون شکل اجرايي آن(طرح‌ريزي)، مفهوم فضايي و کالبدي به خود نمي‌گيرد؛ بنابراين اين دو مفهوم جدا از يکديگر نبوده و بايد به صورت مکمل يکديگر به کار روند. از نظر ترتيبي بايد گفت که ابتدا براي يک شهر برنامه‌ريزي مي‌شود و سپس اين برنامه‌ها در قالب‌هايي طرح‌ريزي شده و شکل اجرايي به خود مي‌گيرند. (رهنمايي و شاه‌حسيني، 1383)
از نظر "گلاسون"، برنامه‌ريزي "روشي از انديشيدن درباره مسائل اجتماعي و اقتصادي" است که در راستاي اهداف آينده مي‌باشد و به شدت به ارتباط اهداف کلي و تعميم‌هاي گروهي، مرتبط است. (گلاسون، 1974) "فالودي" برنامه‌ريزي را اين‌گونه تعريف مي‌کند "کاربرد روش‌هاي علمي (هر چند ابتدايي) براي سياست‌گذاري." وي معتقد است اين فعاليت (برنامه‌ريزي) به مفهوم انجام تلاش آگاهانه براي افزايش ارزش سياست‌ها در وضع کنوني و آينده مي‌باشد. (سعيدنيا، 1378) برنامه‌ريزي فرآيندي آگاهانه است، يعني قبل از اين که اقدامي صورت گيرد، تصميم گرفته مي‌شود که اين فعاليت چگونه، در چه زماني و با چه ابزار و منابعي انجام گيرد. از اين رو برنامه‌ريزي تصويري از سياست‌ها، ابزار و روش‌هاي مناسب براي رسيدن به اهداف را نشان مي‌دهد. (سعيدنيا، 1378 و سيف‌الديني، 1381)

برنامه‌ريزي فرآيند ذهني و عملي مجموعه‌اي از تصميم‌گيري‌هاي سنجيده‌اي است که براساس قيودات کمي، کيفي، زماني و مکاني، شيوه دخالت انسان را در موضوعي مشخص بيان مي‌کند. برنامه‌ريزي از اين نظر فرآيندي ذهني است که پشتوانه‌اي فکري براي تصميم‌گيري دارد و برخورداري از چنين پشتوانه‌اي تابع قيودات خاص خود است که ميزان دخالت انسان را با درنظر گرفتن خصلت‌طلبي وي کنترل مي‌کند. (رهنمايي و شاه‌حسيني، 1383)
"واترستون" برنامه‌ريزي را "فعاليتي سازمان يافته و تلاشي هوشيارانه به منظور گزينش بهترين راه‌حل‌هاي پيشنهادي، براي دستيابي به اهداف کلي" مي‌داند. در واقع برنامه‌ريزي، به کارگيري دانش انساني براي اتخاذ تصميماتي است که همچون بنياني براي فعاليت انسان، عمل مي‌کنند. هسته مرکزي اين فعاليت، ايجاد رابطه بين اهداف نهايي و ابزار رسيدن به آن‌ها (اهداف)، استفاده از کارآمدترين استراتژي‌هاست. (واترسون، 1965)
"فريدمن" برنامه‌ريزي را "نوعي تفکر جامع درباره مسائل اجتماعي و اقتصادي" تعريف نموده که در زمينه روابط، اهداف و تصميمات داراي جهت‌گيري و آينده‌نگري به صورت عملي مي‌باشد. (فريدمن، 1964) به عبارت ديگر وي معتقد است که "برنامه‌ريزي، راهنماي تغيير در درون سيستم‌ اجتماعي است." به طور ويژه، برنامه‌ريزي به معني فرآيند "خودرهنموني" (Self Guidance) است که ممکن است در بردارنده رشد تغييرپذير اجزاء زيرمجموعه يک سيستم، به کاراندازي ساختار سيستم و نگهداشت مرزهاي سيستم در زمان روند تغيير باشد. (سيف‌الديني، 1381)
برنامه‌ريزي، فرآيند تصميم‌گيري است که هدف آن، ترکيب بهينه فعاليت‌ها در ناحيه‌اي مشخص با توجه به سياست‌هاي کلي و اهداف‌ تعيين شده نظام و فشارهاي ناشي از منابع موجود مي‌باشد. (هيل هورست، 1971) از لحاظ سيستمي، علم اداره و کنترل سيستم‌ها به منظور بهبود زندگي انسان‌ها را علم برنامه‌ريزي مي‌نامند. بنابراين برنامه‌ريزي فعاليتي است که با اداره و کنترل يک سيستم، آن را به سوي هدف‌هاي هماهنگ در رابطه با نظام ارزشي جامعه هدايت مي‌کند. (مجتهد‌زاده، 1376)

در "منشور آتن" برنامه‌ريزي به عنوان "ابزار ساماندهي مکان‌ها و محيط‌هاي متفاوتي که مي‌بايد شرايط رشد و توسعه زندگي جامعه را در تمام ابعاد مادي، معنوي و فرهنگي در همه شکل‌بندي‌هاي فردي و اجتماعي فراهم آورد" تعريف شده است. (لوکوربوزيه، 2535)
"داکين" برنامه‌ريزي را "کوششي براي کنترل نتايج کار در آينده" مي‌داند. "هندلر" برنامه‌ريزي را اين‌گونه تعريف مي‌کند "عمل سنجيده اجتماعي يا فعاليتي سازمان يافته، براي تهيه راهبردي بهينه از اقدامات آينده، به منظور دسترسي به رشته‌اي از اهداف‌ آرماني در راستاي حل مسائل پيچيده." همچنين وي معتقد است که برنامه‌ريزي بايد با قدرت و تعدد منابع همراه باشد تا مرحله اجراء امکان‌پذير شود. (سيف‌الديني، 1381)

"پيتر هال" در تعريف واژه برنامه‌ريزي چنين مي‌نويسد "تعريف برنامه‌ريزي بي‌نهايت مشکل و مبهم است. برنامه‌ريزان چنين تصور مي‌کنند که مي‌دانند برنامه‌ريزي چه دنيايي دارد. آن‌ها به کارهايي که انجام مي‌دهند، برنامه‌ريزي مي‌گويند؛ اما مشکل اين است که آنان فعاليت‌هاي گوناگوني را انجام مي‌دهند، بنابراين منظور آن‌ها از به کارگيري اين واژه نيز متفاوت است." به نظر وي، برنامه‌ريزي به عنوان فعاليتي کلي عبارت است از "فراهم آوردن و ساختن سلسله‌اي منظم از اقدامات که به تحقق اهداف بيان شده مي‌انجامد." (هال، 1992)
"پورويت" معتقد است برنامه‌ريزي "مجموعه اقداماتي است که براي رسيدن به اهداف معيني انجام مي‌گيرد." به عبارتي برنامه‌ريزي اقدام نظام يافته‌اي است که چند هدف ويژه زير را نشانه گرفته است : (آسايش، 1375) 
-  اهداف کمي در آن مشخص شده باشند؛ 
-  راه‌هاي مختلف ممکن براي رسيدن به اهداف را تشخيص دهد؛ 
-  منابع موجود براي رسيدن به اهداف شناسايي شوند و همچنين مسير رسيدن به اهداف در رابطه با منابع موجود مشخص باشند؛ 
-  ساماندهي ابزارها براي اجراء برنامه‌ريزي نهايي را به دست دهد؛ 
-  فرآيند اجراء در نظر گرفته شده باشد؛

معمولاً هر برنامه‌ريزي شامل تعدادي عمل متوالي است که براي حل مسائل آينده طراحي شده‌اند. مسائل برنامه‌ريزي متفاوت هستند، اما به طور عمده، اقتصادي و اجتماعي‌اند. دوره عمل برنامه‌ريزي، يعني افق زماني "آينده" نيز برحسب نوع و سطح برنامه‌ريزي تفاوت مي‌کند. بنابراين برنامه‌ريزي اساساً يک روش انديشيدن به مسائل اجتماعي و اقتصادي است و جهت‌گيري آن عمدتاً به سوي آينده است و عميقاً به ارتباط بين اهداف‌ و تصميم‌هاي جمعي مربوط بوده و براي جامع بودن ِخط‌مشي و برنامه تلاش مي‌کند. (زياري، 1378)
هر جا که اين شيو‌ه‌هاي تفکر به کار رفته باشد اين چنين استنباطي وجود دارد که برنامه‌ريزي در حال انجام است. تنوع گسترده‌اي از انواع برنامه‌ريزي در چارچوب کلي برنامه‌ريزي وجود دارد؛ اما برنامه‌ريزي هر نوع و شکلي که داشته باشد، اهداف‌ و آرمان‌هاي معيني دارد. آرمان در برنامه‌ريزي يک کمال مطلوب است و بايد بگونه‌اي کلي بيان شود. هدف هم قابل دستيابي و هم سنجش‌پذير است. (هال، 1992) برنامه‌ريزي ممکن است داراي يک يا چند هدف و آرمان باشد. آرمان‌ها و اهداف‌ معمولاً ماهيت اجتماعي و اقتصادي دارند. (گلاسون، 1974)
امروزه برنامه‌ريزي جايگاه و ارزش ويژه‌اي يافته و همه فعاليت‌هاي بشري را در برگرفته است، به طوري که بيشتر تصميمات و اقدامات براساس برنامه‌هاي از پيش تعيين شده انجام مي‌گيرند. بر همين اساس تقسيم‌بندي‌هاي گوناگوني از برنامه‌ريزي از نظر زماني، سطوح، اهداف و ... صورت گرفته است؛ اما هر نوع برنامه‌ريزي دو ويژگي به شرح زير دارد : (رهنمايي و شاه‌حسيني، 1383) 
-  ويژگي موضوعي. که موضوع موردنظر برنامه‌ريزي را از ساير موضوع‌هاي مطروحه شناسايي و جدا کرده و مورد توجه قرار مي‌دهد؛ 
-  ويژگي مکاني يا فضايي. گستره موضوع مورد برنامه‌ريزي را مشخص مي‌کند و به آن بار جغرافيايي مي‌دهد، چرا که برنامه‌ريزي بدون درنظر گرفتن اين محدوده عمل يا گستره جغرافيايي (بستري که موضوع معيني در آن تجلي و عينيت يابد)، فقط مقوله‌اي ذهني است؛

در مقياس "تصميم‌گيري"، برنامه‌ريزي به سه سطح اصلي راهبردي، تاکتيکي و عملياتي تقسيم مي‌شود : (سعيدنيا، 1378) 
-  برنامه‌ريزي راهبردي(Strategical Planning). چارچوب برنامه‌ها در تمام سطوح است و شامل اهداف و اقدامات اساسي در بلندمدت مي‌باشد؛ 
-  برنامه‌ريزي تاکتيکي(Tactical Planning). مشخص کردن هدف‌هاي ميان‌کار و انتخاب ابزارهاي لازم براي تحقق آن‌ها را در ميان‌مدت موردنظر قرار مي‌دهد؛ 
-  برنامه‌ريزي عملياتي(Operational Planning). شامل گام‌هاي ويژه يا اقدامات مشخص براي انجام فعاليت‌هايي است که به اهداف مشخص نائل مي‌شوند؛
بين اين سطوح سه‌گانه برنامه‌ريزي (برنامه‌ريزي راهبردي، تاکتيکي و عملياتي) رابطه‌اي هماهنگ و چندجانبه حاکم است، اما نکته حائز اهميت اين است که ارتباط متقابل بين سطوح مختلف مستلزم "انطباق‌پذيري برنامه‌ها" مي‌باشد.

تقسيم‌بندي ديگر، انواع برنامه‌ريزي از نظر "محتوايي و موضوعي" است که بسيار متنوع و گوناگون مي‌باشد، مانند برنامه‌ريزي اقتصادي، اجتماعي، آموزشي، بهداشتي و ...؛ به طور کلي برحسب "موضوع" مي‌توان برنامه‌ريزي را به دو نوع کلي دسته‌بندي نمود. البته اين تقسيم‌بندي به معني تفکيک محتوايي دو موضوع از يکديگر نمي‌باشد : (زياري، 1378 و سعيدنيا، 1378) 
-  برنامه‌ريزي عمومي. تمام امور و فعاليت‌هاي جامعه را در بر مي‌گيرد. هدف اين برنامه‌ريزي رسيدن به توسعه، رشد، رفاه و عدالت اجتماعي يا قدرت ملي و سياسي است؛ 
-  برنامه‌ريزي کالبدي. براي انجام برخي از امور نياز به طرح‌ها و نقشه‌هاي کالبدي امري انکارناپذير است، چرا که توسعه و ساماندهي شهرها، روستاها و ... به طرح‌هايي نياز دارد که ترکيب و ترتيب منظم کارها در آن‌ها مشخص شده ‌باشد. در اين زمينه‌ها، با استفاده از برنامه‌ريزي کالبدي فرآيند انجام اقدامات و ترتيب زماني آن‌ها روشن مي‌شود؛
در واقع همان‌گونه که از تعريف برنامه‌ريزي به عنوان ترتيب منظم مراحل دستيابي به اهداف پيش‌بيني شده بر‌ مي‌آيد، نشان دادن فعاليت‌ها و عملکردها و مراحل آن‌ها در زمان‌هاي گوناگون بر روي نقشه‌هاي دقيق، جنبه کالبدي برنامه را از لحاظ محل قرارگيري، تراکم، ارتباطات و ... مشخص مي‌کند. اين نقشه‌ها نيز ترکيب و ترتيب منظم کارها را برحسب زمان براي رسيدن به اهداف نشان مي‌دهند. (هال، 1992)

در تقسيم‌بندي ديگري، برنامه‌ريزي از نظر "زماني" به سه دوره کوتاه‌مدت، بلند‌مدت و ميان‌مدت تقسيم شده است : (زياري، 1378) 
-  برنامه‌ريزي بلند‌مدت. جزييات کار به ندرت مشخص شده و فقط چارچوبي کلي براي انجام فعاليت‌ها تعيين مي‌شود؛ 
-  برنامه‌ريزي ميان‌مدت. در چارچوب برنامه‌ريزي بلند‌مدت و در راستاي تحقق اهداف کلي آن صورت مي‌پذيرد، به طوري که اگر در برنامه‌ريزي بلندمدت اهداف کلي مدنظر ‌باشد، در برنامه‌ريزي ميان‌مدت را‌ه‌هاي رسيدن به اين اهداف پيگيري مي‌شود؛ 
-  برنامه‌ريزي کوتاه‌مدت. نيز در چارچوب برنامه‌ريزي ميان‌مدت و با قابليت اجرايي بيشتر و بهتر انجام مي‌گيرد؛
علاوه بر اين تقسيم‌بندي، برنامه‌ريزي در رابطه با "اهداف" به دو دسته برنامه‌ريزي براساس "اهداف کلي" و برنامه‌ريزي براساس "اهداف خاص" تقسيم مي‌شود. همچنين برنامه‌ريزي از نظر "مقياس" در سطوح مختلفي انجام مي‌گيرد که عبارتند از "برنامه‌ريزي ملي"، "برنامه‌ريزي منطقه‌اي" و "برنامه‌ريزي محلي." (سيف‌الديني، 1381)
مي‌توان گفت تعاريف گوناگوني از برنامه‌ريزي ارائه شده است، اما مجموع اين تعاريف در مفاهيم زير نهفته است : (آسايش، 1375)
در مجموع، برنامه‌ريزي به عنوان يک فعاليت کلي آگاهانه، ساختن سلسله مراحلي منظم از عمل است که منجر به رسيدن به يک هدف و يا اهداف تعيين شده مي‌گردد و بايد حائز ويژگي‌هاي زير باشد : 
-  جامع‌نگري. داشتن بينشي جامع، از ضروريات کار برنامه‌ريزي است. به خصوص در شهرسازي، زيرا شهر به عنوان يک مجموعه منظم و هدفمند از اجزاء مرتبط با هم به وجود مي‌آيد و به عبارتي يک سيستم است؛ (احمدي، 1372) 
-  انعطاف. انعطاف در حقيقت "قابليت انطباق طرح با شرايط در حال تغيير است، بدون آن که به اهداف نهايي و استراتژيک آن لطمه‌اي وارد آيد." (حميدي، 1371) از آنجا که شرايط، مدام در حال تغيير و تحول است و بسياري از دگرگوني‌ها از قبل، قابل پيش‌بيني نيست، (احمدي، 1372) پديده‌اي مي‌تواند دوام يابد که توانايي تطبيق با شرايط جديد را داشته باشد؛ (حميدي، 1376) 
-  ارشاد و هدايت. برنامه‌ريزي همواره در برگيرنده ارشاد، راهنمايي و هدايت فعاليت‌هاست؛ 
-  هدف‌گيري و درون‌نگري. برنامه‌ريزي فعاليتي است حساب شده و منطقي؛ (آسايش، 1375) 
-  استمرار. برنامه‌ريزي فعاليتي است مستمر که محدود به يک مقطع خاص از زمان نمي‌شود. اين امر، به خصوص در شهرسازي و برنامه‌ريزي شهري نمود بيشتري مي‌يابد؛ زيرا همان‌گونه که زندگي شهر هرگز متوقف نمي‌گردد، برنامه‌ريزي نيز که هدايت اين زندگي است بايد ادامه يابد؛ (اعتماد، 1369) 
-  آينده‌نگري. انديشيدن در باب سرانجام کاري که هنوز آغاز نشده يا در مرحله اجراء است و به انتها نرسيده، از مهم‌ترين ارکان برنامه‌ريزي به شمار مي‌رود. (محمودي، 1372) و به قولي "انسان بر سرشتي آفريده شده است که به سرانجام کار و آينده زندگي خود مي‌انديشد؛" (تکميل همايون، 1368)

تدوين و گردآوري:
مهندس سعيد محمودي

كارشناس ارشد برنامه‌ريزي شهري و منطقه‌اي دانشكده هنر دانشگاه اصفهان
مهندس عادل محمودي
دانشجوي كارشناسي ارشد برنامه ريزي شهري و منطقه‌اي دانشگاه تربيت مدرس تهران
خبرنگار طراحي و برنامه‌ريزي شهري سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران

ادامه دارد....

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha