این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا درباره جایگاه سنتها و آیینهای ایرانی در ادبیات کودک و نوجوان در سالهای اخیر اظهار کرد: بخشی از این مسئله، آیینهایی مثل سنت چهارشنبهسوری و عید نوروز است که در فرهنگ و فولکلور ما ریشه دارد و در عرصه فرهنگی وسیعی به صورت داستان، نمایشنامه و رمان برای بچهها و حتی بزرگسالان کار شده است. همچنین وقتی به سراغ ادبیات بومی و نیز ادبیات رمانتیک میرویم، این گونه آثار را زیاد میبینیم.
او افزود: مثلا خانم روانیپور در «اهل غرق» خودبهخود به سراغ سنت و آیین مردم جنوب میرود یا غلامحسین ساعدی که به سراغ آیینهای مردم خطه آذربایجان میرود. در واقع این موضوع هم در حوزه بزرگسال و هم در حوزه کودک و نوجوان زیاد اتفاق افتاده است. مثلا بازنویسی متلها و قصههای فولکلوریک برای بچهها به فراوانی وجود دارد. فکر نمیکنم ناشر جدیای باشد که یک فایل فولکلوریک نداشته باشد.
یوسفی در ادامه به گرتهبرداری از آیین سوگ سیاوش در رمان «سووشون» سیمین دانشور اشاره و بیان کرد: برخی از آیینهای ما به این شکل به داستانها رسیدهاند، مثلا آیین نوروز نیز به داستان «جمشید و نوروز» رسیده است. اینها شکل کلاسیک و فولکلور آیینها در ادبیات است، در ادبیات معاصر هم در اشکال گوناگونی تجلی پیدا کردهاند، مثلا من در برخی آثارم از بخشی از این آیینها به صورت مستقیم و غیرمستقیم متاثرم.
این نویسنده با بیان اینکه در حوزه کودک، متلها الگو قرار میگیرند، گفت: ما شاعران و نویسندگان گوناگونی داریم که از متلهای انگشتی برداشتی بهروز کردهاند و برای بچهها متلهای معاصر سرودهاند، بعضی از این متلها چون بافت داستانی و دراماتیک دارند، میتوان از آنها برای نوشتن داستان یا رمان استفاده کرد، مثلا من «دویدم و دویدم» را به شکل رمان نوشتهام، البته «دویدم و دویدم» بیشتر قصه است تا متل، اما وجوه مشترکی دارد؛ یعنی وقتی برای بچهها خوانده میشود بیشتر جذب آوای آن میشوند.
محمدرضا یوسفی همچنین با اشاره به گرتهبرداری از آیینهای زمستانی و آیینهای مربوط به کشت و برداشت در ادبیات اظهار کرد: از آیین مربوط به باران و افسانه باران داستان فوقالعاده زیبای زرتشتی «دیو اشتر» را داریم. این آیینها خصوصا آنها که ساختار داستانی دارند، بیشتر مورد استقبال قرار گرفتهاند و روی آنها در اشکال گوناگون کار شده است.
او ادامه داد: مثلا «اشی مشی» که در اصل یک فولکلور و اسطوره است به آیین تولد انسان برمیگردد، که اینها در عرصه بزرگسال هم به شکل رمان کار شده است. در مجموع، آیینها به شکلهای مختلف و در گونههای ادبی گوناگون تجلی پیدا میکنند؛ چون هر کدام بافت خود را دارند، مثلا «عمو زنجیرباف» و «اتل متل» بافتی سوررئال دارند، یعنی آن هماهنگیای را که در ریتم «دویدم و دویدم» میبینیم، در اینها نمیبینیم و بیشتر روایتهایی سوررئال هستند.
یوسفی سپس بیان کرد: در متون کهن آیینهای فراوانی برای آب و باران داریم، برای کشت و برداشت و انتظار برای رسیدن بهار نیز همینطور. این آیینها اکثرا جنبه ملی و بعضا جنبه مذهبی دارند. (که ریشههای آن در آیین زرشت باقی مانده و هنوز هم زرتشتیان ایران این آیینها را رعایت میکنند) مثلا هفتسین داریم که به روایتی در ابتدا هفتشین بوده است. اما سرانجام، آیین تقدیر از بهار و تقدیر از زندگی گیاهی و تقدیر از طبیعت است که رسوم خودش را دارد و هنوز باقی مانده و ما آنها را انجام میدهیم. یا آیین سیزدهبهدر که مربوط به پیوند انسان با طبیعت است.
این نظریهپرداز ادبیات کودکان و نوجوانان در پایان از بازگشت انسان به آیینها پس از تغییرات بهوجودآمده گفت: این آیینها به لحاظ تاریخی به عصری میرسد که انسان خود را بخشی از طبیعت میدانست، تا اینکه انسان در دوران معاصر و مدرنیسم به این دریافت میرسد که طبیعت یک چیز و انسان یک چیز است، این فاصله به تدریج با آمدن مدرنیسم ایجاد میشود اما در دوران معاصر این تفکر به نقد کشیده شده و گویا انسان همزاد بودن با طبیعت را بیشتر دوست دارد، برای همین این همه جنبشهای حفظ محیط زیست به صورت جهانی به وجود آمده؛ انسان دارد آن تبارشناسی خود را بازخوانی میکند و دوباره آن رویکرد را پیدا میکند و خودبهخود دوباره به سمت آیینها میرود.
انتهای پیام
نظرات