این استاد دانشگاه تربیت مدرس در گفتوگو با ایسنا درباره حدود استفاده از اغراق در ادبیات و نیز تحریف تاریخ در آثار ادبی اظهار کرد: مسئله اول (حدود استفاده از اغراق در آثار ادبی) خیلی کلی است و به آن صورت کلی نمیشود به آن پاسخ داد، چون حوزه شعر و نثر کاملا از هم جداست؛ حوزه شعر میطلبد که خیال در آن خیلی قوی باشد و هر چه اغراق بیشتر و شعر خیالانگیزتر باشد، نتیجه بهتری خواهد داشت و شگفتآفرینیای که مردم از مواجهه با شعر انتظار دارند، طبعا بیشتر است؛ شعر بدون تخیل اصلا شعر نیست و تخیل میتواند منجر به مبالغه و اغراق در ارائه مضامین شود.
او سپس درباره اغراق در نثر گفت: در دنیای نثر اما با انواع مختلفی از نثر سروکار داریم که میتواند داستان، خاطره، گزارش و یا یک نوشته علمی و انواع دیگر آن باشد. اگر از داستان صحبت میکنیم، فضای داستان مانند شعر با تخیل و نوآوری گره خورده است و یکی از انواع جذاب آن، داستانهای خیال و وهم یا فانتزی است که در آن هم اغراق باید زیاد باشد، در اسطوره و افسانه هم همینطور. اما ماجرا در خصوص روایات تاریخی یا اصلا مکتوب کردن تاریخ فرق میکند.
دری افزود: وقتی ما با یک رویداد تاریخی مواجه هستیم و قرار است تاریخ را مکتوب کنیم و به اطلاع آیندگان برسانیم، دیگر همه چیز فرق میکند و در این صورت، دور بودن از هرگونه اغراق امتیاز اصلی کار میشود. برای مثال ابوالفضل بیهقی که یکی از برترینهای تاریخنویسی است و اثر او از طرفی یک اثر ادبی نیز هست، در جایجای «تاریخ بیهقی» میبینیم بر این اصل تاکید میکند که آنچه را مینویسد، به چشم خود دیده یا از استادش شنیده و به این ترتیب هر لحظه سعی میکند (مخصوصا وقتی مطلب خیلی حالت شگفتانگیزی به خود میگیرد) با گفتن اینکه از چه کسانی آن را شنیده به ما اطمینان دهد تا آن را بپذیریم. در مقابل این، تواریخی را هم داریم که معتقدیم در بیان روایات آنها بیعدالتیهایی رخ داده است، مثلا درخصوص «تاریخ جهانگشا» معتقدیم که چون جوینی میخواست تاریخش به دلخواه ایلخان مغول باشد، در بخشهای بسیاری روایت تاریخی را به گونهای تحریف کرده است. مثلا در جایی از این تاریخ از شخصی ایرانی به نام «تارابی» نام میبرد که اهل بخاراست و در زمان حمله مغولها به ایران در برابر آنها میایستد و سعی میکند از ایران دفاع کند و در این نبرد کشته میشود اما در تاریخ «جهانگشا» طوری جلوه داده شده که انگار او فرد بدی است، چون در برابر مغولها ایستاده. و از قیام برحق او در دفاع از وطن به خروج تعبیر میشود که بار معنایی دیگری دارد. در حالی که کسانی که تاریخ را مطالعه میکنند، میبینند اینطور نبوده است.
این مدرس زبان و ادبیات فارسی که معتقد است دست نویسنده برای اغراق در داستانپردازی باز است ولی در تاریخ اینگونه نیست، بیان کرد: اگر مورخ باور قلبی و تعهد نداشته باشد، میتواند وقایع را دگرگون کند. برای همین تفاوت میان متن تاریخی و داستانپردازی در کاربرد اغراق خیلی مهم است، چون در داستانپردازی دست نویسنده باز است و میتواند هر قدر که بخواهد دامنه تخیلش را گسترده و مطالب را اغراقآمیز کند تا تاثیر بیشتری بر خواننده بگذارد. اما تاثیری که متن تاریخی میتواند بر خواننده بگذارد، فقط با حقیقتنمایی و واقعگرایی شکل میگیرد، هر چقدر نثر محکمتر و بیشتر به واقعیت نزدیک و بیطرفانهتر باشد، بیشتر بر مخاطب تاثیر میگذارد.
نجمه دری همچنین در پاسخ به سوالی درباره امکان تحریف تاریخ در آثار ادبیای که به وقایع تاریخی برمیگردند، گفت: خط ممیز همین است که وقتی یک اثر به اثر ادبی تبدیل میشود دیگر آن لزومی که حتما باید دقیقا حقایق را آنطور که هست جلوه بدهد، از گردن نویسنده برداشته میشود یعنی او دیگر مجبور نیست عینا همان چیزی را که وجود داشته یا به چشم دیده بگوید و برعکس برای ایجاد شگفتی و ابتکار در آفرینش ادبی سعی دارد هرچه بیشتر از قوه تخیل خودش استفاده کند و تصاویر را به صورت انتزاعی بیافریند، پس دیگر خود را صاحب این حق میداند که هرچه در توانش هست، عناصر تخیل را برای جذابیت و تاثیرگذاری بیشتر به متن اضافه کند.
او ادامه داد: برای همین است که مثلا در منظومههای عامه یا حکایتهای عاشقانه میبینیم تصویری از زنی آفریده میشود که با یک لشگر چهارصدنفری مبارزه میکند یا مردی که لشگری هزارنفری را از پا درمیآورد. البته خیلی از اینها ممکن است با معیارهای عقلی باورپذیر نباشد ولی به نوعی جنبه سرگرمکنندگی کار را بالا میبرد و قهرمان را خارقالعاده و ابرقهرمان میکند که همه میخواهند جای او باشند و این باعث میشود داستان جذابتر شود.
دری سپس با بیان اینکه وقتی با اثر ادبی مواجه هستیم، اغراق و تلاش برای اعجابانگیزی بیشتر جزئی از هنر نویسنده محسوب میشود، در اینباره اظهار کرد: در اینجا دیگر نمیشود نویسنده را بهخاطر مبالغه کردن زیر سوال ببریم، خصوصا وقتی اثری خلاقه میآفریند، هرچند که مبنای اصلی آن هم یک واقعه تاریخی باشد. مثلا در وقایع مذهبی، بارها دیدهایم که «قیام مختار» را به صورت منظوم یا منثور روایت کردهاند یا در موارد اسطورهای، «بهمننامه» یا آثار دیگری که به تقلید از «شاهنامه» فردوسی آفریده شده، سعی کردهاند قهرمانی را بپرورانند و آن را بزرگ کنند، گرچه خیلی از اینها ریشه تاریخی دارد، یعنی در تاریخ شخصی به این نام پیدا میکنیم ولی آن نام و آنچه در تاریخ بوده با آنچه در اثر ادبی آفریده و پرورانده شده، خیلی متفاوت است. این نویسنده و خالق هنرمند بوده که به روایت تاریخی که معمولا کوچکتر و کوتاهتر است، پر و بال داده و آن را به یک اثر شگفتانگیز تبدیل کرده است.
این استاد دانشگاه در پایان گفت: در بعضی موارد این جواز را بهطور کامل به نویسنده یا شاعر میدهیم که خیال خود را در روایت اصلی تاثیر بدهد اما در پارهای دیگر موارد باید با احتیاط همراه باشد، مخصوصا وقتی داستانها با روایتهای تاریخی و مذهبی همراه میشود که به نوعی با اعتقادات مردم سر و کار دارد، در اینجا میزان دخالت اغراق و تخیل نویسنده بسیار بسیار حساس است، چه بسا که دخیل کردن اغراق و مبالغه و دور شدن از حقیقت باعث شود یک داستان تاریخی مجعول و ساختگی به وجود بیاید که به اصل و اساس آن مقدسات توهین وارد کند و موجب وهم و سستی در آن روایت شود، در نتیجه موجبات ضعف را در باور و اعتقاد مردم ایجاد کند، در اینجاست که خیلی مهم میشود. به خصوص در جهان امروز که ذهن پویای بشر هیچ نکتهای را جز با اسناد و مدارک عقلی و منطقی نمیپذیرد باید با نظارت کامل بر این روایات جلو انحراف و برداشتهای غلط را گرفت.
انتهای پیام
نظرات