چنین دولتی خواهان وفاداری اعضا و ساکنان سرزمینش است، دارای حاکمیت مستقیم است و بی واسطه و از طریق دستگاه بروکراسی با تمامی ابعاد زندگی اتباع خود ارتباط مییابد؛ منابع اقتصادی برای انجام کارویژههای دولت نیز برخلاف دولتهای پیشامدرن که از طریق خراج و معمولاً با استفاده از زور به دست میآمد به صورت مستقیم از شهروندان در قالب مالیات اخذ میشود.
در پژوهشی با عنوان تبیین جامعه شناختی شکل گیری دولت مطلقه مدرن در ایران به قلم تقی آزادبرمکی و فرهادنصرتینژاد که در صدد پاسخگویی به این سوال است که چرا دولت در دوره پهلوی اول ساختاری متفاوت از دوره قاجار پیدا کرد و چه عوامل ساختاری ترتیب نهادی دولت را دگرگون کرد و آن را به سمت ساختاری جدید (دولت مطلقه مدرن) حرکت داد، آمده است:
دولت در فضای بینالمللی در عرصه رقابت دولتها قرار دارد بنابراین نیازمند مرزبندی فیزیکی و فرهنگی هویتی با دیگر دولتها است به این معنا که اتباع دولت به لحاظ هویتی خود را منتسب به دایره سرزمینی دولت میدانند. از سوی دیگر دولت مدرن برای به کارگیری خشونت مشروع در مرزهای خود و همچنین مقابله احتمالی با سایر دولتها نیازمند ارتش منظم است. برخلاف دولتهای پیشامدرن که نیروی ارتش آنها از طریق مزدوری تامین میشد نیروی ارتش در دولت مدرن عموما از طریق سربازگیری تامین میشود.
دولت مدرن برای انجام کارویژه های یاد شده احتیاج به نوعی همگنسازی هویتی در جامعه دارد. برای انجام این کار که به آن ملتسازی میگویند ابزارهای بسیاری همانند گسترش آموزش عمومی، خلق سرود ملی و پرچم، برپایی بناهای یادبود و ترسیم نقشههایی که مرزهای دولت-ملت را نشان میدهد استفاده میکند.
والرشتاین دولتهای مدرن را خصوصاً در کشورهای پیرامونی زاییده گسترش نظم جهانی میداند. برخلاف نظام امپراتوری که مازاد اقتصادی صرفا با اجبار سیاسی به مرکز امپراتوری انتقال مییافت، با شکلگیری نظام جهانی، سازوکار انتقال مازاد از پیرامون به مرکز، سازوکاری اقتصادی است. این سازوکار مستلزم شکل جدیدی از دولت است که والرشتاین آن را دولت-ملت مینامد؛ دولتهایی که خود را در ارتباط با دیگر دولتها تعریف میکنند و همراه آنها نظامی بینالدولی را تشکیل میدهند.
ادغام ایران در نظام جهانی
در اواخر دوره صفویه با وارد شدن ایران به نظام جهانی تحولی در اقتصاد و جامعه ایرانی به وجود آمد و این امر در یک فرآیند تاریخی زمینه شکلگیری دولت مطلقه مدرن را فراهم کرد.
ایران دوره صفویه به عنوان یک امپراتوری جهانی در جهان سرمایهداریِ درحالپیدایش مطرح بوده است. فروپاشی امپراتوری صفویه هشت دهه فقدان حکومت مرکزی قوی را برای ایران به دنبال داشت و این مساله سبب روند نزولی اقتصاد ایران شد و در نتیجه تا زمان به قدرت رسیدن قاجار در ابتدای قرن نوزدهم میلادی اقتصاد ایران دستخوش دگرگونیهای فراوانی شده بود. ایران در این دوران به حاشیه نظام سرمایهداری جهانی کشانده شد.
در این دوره ایران به صادرکننده مواد خام تبدیل شد و سهم صنایع آن -به ویژه منسوجات- در صادرات کاهش یافت. بدین شکل که در سال ۱۸۴۴ بیش از ۷۰ درصد از صادرات ایران را تولیدات صنایع دستی تشکیل میداد اما تا سال ۱۹۱۰ سهم تولیدات -به استثنای فرش- عملا به صفر رسید.
انقراض قاجاریه و به قدرت رسیدن رضاخان
با ادغام ایران در نظام جهانی فشارهایی برای نوسازی دولت بر جامعه ایرانی وارد شد اما به دلیل ناتوانی قاجارها تلاشهای محدودی که درجهت نوسازی انجام گرفت، کاری از پیش نبرد. ناتوانی قاجاریان در پیشبرد این مهم، به انقلاب مشروطه منتج شد. با بروز این انقلاب شرایط برای قاجارها بدتر شد. انقلاب مشروطه را میتوان سرآغازی برای شکلگیری دولت مدرن دانست. اما همانطور که پیشتر بیان شد دولتهای مدرن در ابتدای شکلگیری عموما با شکل مطلقه بروز میکنند اما دولت مشروطه که فاقد توان نظامی و اداری-اجرایی لازم بود نتوانست این اقدام را به سرانجام برساند. در واقع دولت مشروطه، شکل توسعهیافته دولت مدرن در جامعهای بود که هنوز زیرساختهای اجتماعی و اقتصادی آن فراهم نشده بود و به همین دلیل محکوم به شکست بود.
ضعف دولت مرکزی که منجر به هرج و مرج و خودمختاری ولایات شده بود شرایط را برای سربرآوردن قدرت جدیدی فراهم کرد. گرچه این زمینهها را باید در شرایط جهانی به ویژه رقابت روسیه و انگلستان نیز جستوجو کرد که هر کدام دلایلی برای حمایت از شکلگیری یک دولت قدرتمند در ایران داشتند که البته عموما حکومت مرکزی قدرتمند در ایران را عاملی برای جلوگیری از پیشروی طرف مقابل میدانستند.
در چنین شرایطی فضا برای شکلگیری کودتای ۱۲۹۹ فراهم شد چرا که از طرفی هیچیک از نیروهای داخلی دیگر توان در دست گرفتن قدرت را نداشتند و از طرف دیگر میل به ظهور یک «مصلح» در جریانهای فکری آن زمان وجود داشت بنابراین نیرویی نظامی که از حمایت قدرتهای بزرگ برخوردار بود توانست قدرت را به دست بگیرد. شکلگیری دولت مرکزی قدرتمند عملا ایران را از آشوبها و هرجومرجها نجات داد.
فرآیند تکوین دولت مطلقه مدرن
از آنجا که ساختار نظام جهانی اجازه تشکیل دولت به شیوه سنتی(امپراتوری یا شبهامپراتوری) را نمیداد دولت رضا خان باید شکل متفاوتی از دولت قاجار پیدا میکرد و در عین حال دولت متمرکز و قدرتمندی به وجود میآورد.
شکلگیری چنین دولتی ضرورتی ساختاری و گریزناپذیر بود و از همین روی روشنفکران نیز به پهلوی اول در ایجاد ساختار جدید و پیشبرد برنامهها به او کمک کردند. این دولتسازان با تقلید از ساختار دولت در غرب اقداماتی را جهت نوسازی دولت در پیش گرفتند؛ این اقدامات عموما منجر به افزایش توان نظامی دولت، توسعه حاکمیت، حذف سایر منابع قدرت، بیواسطه ساختن ارتباط دولت با توده مردم، ایجاد ارتباط میان واحدهای اجتماعی، یکپارچهسازی و استانداردسازی در جامعه میشدند که در نهایت زمینه را برای همگونسازی هویتی فراهم و دولت را حاکم بلامنازع قلمرو سرزمینی ایران میکرد. در ادامه به اختصار چند مورد از مهمترین اقدامهای دولت در این زمینه مورد بحث قرار میگیرند:
ایجاد ارتش مدرن
با توجه به ضرورت و اهمیت ایجاد ارتش مدرن و منظم برای سازماندهی ساختار دولت، نخستین و قابلتوجهترین و همچنین پرهزینهترین اقدامات دولت پهلوی اول که بخش مهمی از بودجه را به خود اختصاص میداد، در راستای ایجاد یک ارتش مدرن بود.
مهمترین وظیفه ارتش گسترش و حفظ اقتدار دولت مرکزی در سرتاسر کشور و از میان بردن هر نوع قدرت خودمختار محلی بود. در نتیجه با شکلگیری ارتش دائمی و منظم یکی از بنیانهای دولت مطلقه مدرن ریخته شد.
توسعه حاکمیت از طریق حذف نیروهای رقیب
دولتهای مدرن تلاش میکنند که سایر منابع قدرت را در قلمرو سرزمینی خود از بین ببرند که در این بحث ایلات و روحانیت دو نیروی اجتماعی مهم بود که از اقتدار دولت میکاستند و رقیب آن محسوب میشدند.
توسعه نظام اداری و مدرن کردن آن
از آنجا که نظام اداری کانون توانایی دولت مدرن در اعمال قدرت سمبولیک است در نتیجه بروکراسی در این شکل از دولت توسعه داده میشود. در دولت پهلوی اول به تدریج مجموعه غیررسمی مستوفیان قدیم، میرزاهای موروثی و وزیران مرکزنشین-که دستگاه بروکراسی قاجار را تشکیل میدادند- به 90 هزار کارمند تماموقت دولتی تبدیل شد.
توسعه راههای ارتباطی
توسعه راههای ارتباطی برای دولت مدرن کارکردهایی چون مالیاتستانی راحتتر، نظارت بیشتر، ایجاد پیوندهای اجتماعی- اقتصادی، ارتباط سادهتر و راحتتر بین مرکز و پیرامون دارد. در ایران نیز با به قدرت رسیدن دولت مطلقه مدرن اقدامات بسیاری برای توسعه راههای ارتباطی انجام شد.
همگونسازی هویتی
همانطور که پیشتر اشاره شد دولت مدرن برای آنکه بتواند کارویژههای خود را به خوبی انجام دهد نیازمند ملتی است که دارای حس ملیگرایی قدرتمند باشند. بنابراین نیازمند هویتی سراسری به نام هویت ملی است. دولت پهلوی اول نیز با استفاده از ابزارها و رویههایی چون گسترش آموزش عمومی، تغییر لباس، سیاستهای زبانی معطوف به به ترویج زبان فارسی، فارسی کردن نام ماههای سال و شهرها، اسکان عشایر، تاسیس سازمان پیشاهنگی و سازمان پرورش افکار و... برای هویتسازی و بازتعریف هویت ایرانی در قالب هیتی جدید به نام هویت ملی اقدام کرد.
نکتهای که در این پژوهش مورد تاکید قرار میگیرد این است که باید به اقدامات پهلوی اول از جنبه ساختاری نگاه کرد بدین معنا که چنین اقداماتی بنا به ساخت و کارکرد دولت مطلقه مدرن ضروری بود. بنابراین هر قدرت دیگری هم وارد عرصه میشد ناگزیر از این تغییرات بود؛ اگرچه تفاوتهایی در شکل اقدامات وجود داشت. در مجموع فضای ساختاری در آن زمان به گونهای سازمان یافته بود که در بسیاری از حوزهها امکان پیشبرد برنامههای دولت علیرغم مخالفتهای نیروهای اجتماعی مهیا بود اما با این وجود نیز در برخی زمینهها، برنامههای دولت توفیقی پیدا نکرد از جمله در حوزه سیاستهای هویتی که اقدامات دولت نهتنها منجر به همگونسازی هویتی نشد که بعضا به برخی تمایزات نیز دامن زد.
انتهای پیام
نظرات