فرهاد بردبار در نشست تخصصی ادبیات در آئینه شهر که با موضوع برگزاری جایزه ادبی مشهد، در خانه تاریخی داروغه برگزار شده بود، در رابطه با نسبت شهر با ادبیات، اظهار کرد: از آنجایی که عنوان این جلسه ادبیات در آئینهی شهر است درباره نسبت شهر با ادبیات میتوانم بگویم که رمان و داستان کوتاه محصول نوگرایی و یک محصول شهری و مدرن است، وقتی از شهر مدرن صحبت میکنیم، فقط در مورد مظاهر جدید نیست بلکه در درون خود نیز دارای اتفاقاتی است که برخی از آنها ساختاری هستند مانند مبحث آموزش، اما شاید از همه اینها مهمتر ارزش قائل شدن برای فردیت باشد، فردیت عنصر خیلی مهمی در مدرن شدن شهرها است و همین تفکر است که محصولی مانند رمان و داستان کوتاه را پدید میآورد.
وی افزود: به لحاظ تاریخی نیز اگر بخواهیم به موضوع فردیت نگاه کنیم، انتشار کتاب «یکی بود یکی نبود» از جمالزاده در سال 1300 مصادف شده با مدرن شدن ایران و باعث رویکار آمدن نویسندگان بیشتر و جدیدتر میشود و همانطور که شهرها تغییر میکنند، انسانها نیز تغییر میکنند. در دوران اوج رمان و داستان کوتاه در دهه 40 و 50، از آنجایی که نویسندگان ما بخش بزرگی از میراث روشنفکری را بر دوش داشتند، تعهد اجتماعی داشته و خود را متعهد میدانستند، سعی میکردند نقش اجتماعی را نیز بازی کنند که این بازی کردن نقش اجتماعی از فردیت حاصل شد.
بردبار تصریح کرد: اگر داستان «فیل در تاریکی» قاسم هاشمینژاد را که اواسط دهه 50 منتشر شده، خوانده باشید میدانید که در زمان خود نوگرا بود و اگر امروز به آن نگاه کنید شاید به نظر داستان ضعیفی برسد، اما در دهه 50، وقتی جریان غالب نگاه سمبلیک بود، شهری را ترسیم کرد که پایش بر روی زمین بود و این شهر را میتوانستیم احساس کنیم، وقتی اسم خیابانها را در داستان میآورد شهر را هویت میبخشید و سعی میکرد جریان مرسوم را تغییر دهد، اگرچه موفق نشد اما به مرور زمان این اندیشه شکل گرفت که شهر هویت خود را داشته باشد.
وی خاطرنشان کرد: یکی از کتابهایی که سه یا چهارسال پس از کتاب «یکی بود یکی نبود» جمالزاده منتشر شد کتابی تحت عنوان «صادق ممقلی شرلوک هلمس ایران» بود که نویسنده آن آدم شناخته شدهای نبود اما توصیفی که از شهر اصفهان دارد و با توصیف خرابهها، بازار، کاروانسراها و اسم کوچهها و وقتی صادق ممقلی را به عنوان داروغه شهر در نقش شرلوک هلمس نشان میداده، توانسته است به شدت زمینه امروزی و واقعپذیری را ارائه کند و وقتی در چنین فضای شهری که هویت آن مشخص است داستان میخوانیم بخشی از میراث فرهنگیمان را متوجه میشویم.
دبیر بخش داستان جایزه ادبی مشهد عنوان کرد: این موضوع بر اساس نمونههای خارجی خود، حتی در سینما مرسوم بوده و این تاثیر را در سینما هم به راحتی میتوان دید. به هرحال امیدوارم نویسندههای امروز به مسئله هویت شهری اهمیت بدهند، چون که هویت شهری بخشی از هویت داستانی افراد و نویسندگان جامعه است.
شهر میتواند با روایتنگاریها نقطهگذاری شود
در ادامه احسان عبدیپور، دبیر بخش روایت نگاری جایزه ادبی مشهد گفت: شهر میتواند با روایتنگاریها نقطهگذاری شود، هیچ خیابان، ساختمان بلند و پل زیبایی، بار یک نقاشی داستاندار را به لحاظ جاذبه توریستی نمیتواند به دست بیاورد، امیدوارم این جشنواره نیز در این رابطه موثر باشد.
وی ادامه داد: من در مثالها زندگی میکنم و هیچ تئوریای را نمیتوانم به کسی توضیح دهم، از هیچ اصولی نمیتوانم حرف بزنم، متوجه نمیشوم سازوکار اقتصاد چیست اما میتوانم بفهمم که اطرافم چه خبر است چون به مثالهای آن توجه میکنم، چیزی از فلسفه متوجه نمیشوم و علاقهای هم ندارم که آن را بفهمم، اما حکمت رفتار آدمها را متوجه میشوم و رفتار حکیمانه را از رفتار غیر حکیمانه تشخیص میدهم، چون در جهان مثالها به تمامی جوابها خواهم رسید.
وی افزود: روایت برای من تمام دستاورد بشر است و میگویم که تمام اصول، ایدهها و فلسفهها وجود دارد تا تبدیل به مثال شوند و تا تبدیل به مثال نشوند به درد زندگی ما نخواهند خورد؛ مثال شدنشان سنگ محک آنها است، به نظر من شیمی نیز داستان عناصر و ریاضی داستان اعداد است.
دبیر بخش روایتنگاری جایزه ادبی مشهد تصریح کرد: در سطوح حوزوی و دانشگاهی وقتی میخواهند از یک اصل حرف بزنند، آن موضوع را با یک مثال توضیح میدهند تا برای همه روشن شود و به همین دلیل است که مثال برای من تعالی یک مفهوم است.
انتهای پیام
نظرات