۱۰۴ سال پیش در چنین روزی، کودتایی رخ داد که شعارهای بسیاری را همراه خود داشت، اما در پس تمام آنها، سرنوشتی تاریک و پیچیده نهفته بود. این کودتا نهتنها مسیر تاریخ ایران را تغییر داد، بلکه بر روح و روان جامعه تأثیری عمیق گذاشت که تا همیشه در یادها باقی خواهد ماند. در این دگرگونی، سوالات بیپاسخی شکل گرفت: آیا امنیت واقعی به قیمت آزادی خریداری میشود؟ آیا وعدههای بزرگ، همیشه به تحقق میپیوندند؟
کودتای انگلیسی رضاخان در سال ۱۲۹۹ هجری شمسی (۱۹۲۰ میلادی) یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران به شمار میرود که به تغییر نظام سیاسی و اجتماعی کشور منجر شد. این کودتا در شرایط خاص اجتماعی و سیاسی ایران شکل گرفت؛ زمانی که کشور در پی جنگ جهانی اول دچار هرج و مرج، فقر و ضعف حکومت مرکزی بود.
در این دوره، ایرانیان با مشکلاتی از قبیل بیثباتی سیاسی، فساد اداری، و بحرانهای اقتصادی دست و پنجه نرم میکردند و قدرتهای خارجی، به ویژه انگلستان، در تلاش بودند تا منافع خود را تأمین کنند. رضاخان که در آن زمان فرمانده قزاقها بود، به عنوان یک چهره نظامی و ملیگرا، توانست در این شرایط بحرانی به قدرت برسد. او در اوایل کار خود، به شدت بر روی نظم و امنیت تأکید کرد و با استفاده از حمایت انگلستان، توانست نیروهای رقیب و مخالف را سرکوب کند. این حمایت به او اجازه داد که در سال ۱۲۹۹، با یک برنامهریزی دقیق و هماهنگی با برخی مقامات انگلیسی، کودتایی را علیه دولت وقت به راه اندازد.
کودتا نتیجهای جز تغییر رژیم نداشت و رضاخان به سرعت به مقام ولیعهدی منصوب شد و در سال ۱۳۰۴ به عنوان شاه ایران تاجگذاری کرد. در حقیقت، این کودتا با وجود ظاهر ملیگرایانهاش، در واقع به نفع منافع انگلستان انجام شد که به دنبال تثبیت موقعیت خود در ایران و جلوگیری از نفوذ سایر قدرتها، به ویژه شوروی، بودند. علاوه بر این، پیروزی رضاخان، آغازگر یک دوره جدید در تاریخ ایران بود که با مدرنیزاسیون، تغییرات اجتماعی و اقتصادی و سرکوب مخالفان همراه بود. این تغییرات هزینههای سنگینی برای جامعه ایرانی در پی داشت، به طوریکه بسیاری از ارزشهای فرهنگی و اجتماعی ایران تحت تأثیر سیاستهای سختگیرانه رضاخان قرار گرفت.
در نهایت، کودتای انگلیسی رضاخان نهتنها نمایانگر یک تغییر در ساختار سیاسی ایران بود، بلکه نشاندهنده نقش پررنگ قدرتهای خارجی در سرنوشت ملتها و تأثیرات عمیق آن بر تاریخ و فرهنگ کشورها نیز بود. این رویداد، به عنوان یک درس تاریخی برای ملتها در جستجوی استقلال و خودکفایی، همواره در یادها خواهد ماند.
هادی وکیلی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به فرارسیدن سالروز کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ رضاخان، اظهار کرد: کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ تحت تأثیر شرایط خاص اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در ایران شکل گرفت. یکی از مهمترین عوامل مؤثر در وقوع این کودتا، نارضایتی عمومی ناشی از ناکامیهای انقلاب مشروطه بود. مردم تقریباً ۱۴ سال قبل از این کودتا، در تلاش برای ایجاد تغییرات بنیادین در نظام سیاسی کشور، به انقلاب مشروطه دست زدند. اما به دلیل مشکلات متعدد، این جریان نتوانست به اهداف خود برسد و وضعیت بهبود نیافت.
وی افزود: در سالهای پس از مشروطه، اوضاع به ویژه تحت تأثیر جنگ جهانی اول به شدت وخیم شد. کشورهای بیگانه، به ویژه روسیه و بریتانیا، به طور مستقیم در امور داخلی ایران دخالت میکردند و این امر منجر به یک بحران اجتماعی و اقتصادی جدی شد. اقتصاد ایران به دلیل جنگ و قحطیهای بزرگ در این سالها به مرز فروپاشی رسید و میلیونها نفر جان خود را از دست دادند. این شرایط باعث ایجاد نارضایتی و ناامنی در بین مردم شد.
عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی اضافه کرد: از سوی دیگر، نظام مشروطه به رغم ایجاد برخی آزادیها، نتوانست به حل مشکلات جامعه بپردازد و در نتیجه، احساس ناامیدی در بین مردم افزایش یافت. بسیاری از افراد بر این باور بودند که وجود یک دیکتاتور یا فرد مقتدر که قادر به ساماندهی اوضاع باشد، ممکن است بهتر از یک نظام دموکراتیکِ ناکارآمد باشد. در نهایت، فضای ناامنی و مشکلات اقتصادی، مقدمهای برای وقوع کودتای ۱۲۹۹ شد و انگلیسیها نیز در این زمینه نقش بسزایی ایفا کردند.
وکیلی با اشاره به اینکه در سال ۱۹۱۷، پس از وقوع انقلاب بلشویکی در روسیه، کنترل انگلیس بر ایران به شدت افزایش یافت، عنوان کرد: فشار اقتصادیای که انگلیس بر مردم ایران وارد میکرد، موجب نارضایتی عمومی و آمادگی برای وقوع کودتا شد. با توجه به منافع سیاسی و اقتصادی انگلیس، وقوع این کودتا راهحلی مناسب برایشان تلقی میشد. از نظر آنها، اگر کودتایی در ایران شکل میگرفت، میتوانستند پس از پایان جنگ جهانی و تخلیه ظاهری ایران، دولتی وابسته به خود را بر سر کار آورند و از این طریق نفوذ روسیه جدید را در شمال کشور محدود کنند، زیرا دولت قاجار هرچه که بود، وابستگی مستقیم نداشت.
وکیلی ادامه داد: انگلیس همچنین به دنبال تأمین منافع خود در شرق ایران و حفاظت از منافعش در شبهقاره هند بود. به همین دلیل، کودتا برای آنها یک اقدام منطقی به شمار میرفت. دولت جدیدی که پس از کودتا به رهبری رضاخان بر سر کار آمد، به ظاهر میتوانست مواضع ضدانگلیسی داشته باشد، اما در عمل و به ویژه در قراردادهای کلان مانند قرارداد نفت ۱۳۱۲، به نفع انگلیس عمل میکرد.
نقش اساسی انگلیس در روی کار آمدن رضاخان
وی بر انکارناپذیر بودن نقش انگلیس در کودتای ۱۲۹۹ تاکید کرد و افزود: قوای قزاق تحت فرماندهی رضاخان که پیش از این به روسیه وابسته بودند و پس از انقلاب اکتبر تحت حمایت انگلیس قرار گرفتند، در واقع ابزار اصلی انجام این کودتا بودند. بدون حمایت و اجازه انگلیس، این نیروها قادر به انجام هیچگونه اقدامی در داخل ایران نبودند. در خاطرات ژنرال آیرونساید، فرمانده قوای انگلیس در خاورمیانه، به وضوح اشاره شده است که او جلسات مکرری با رضاخان داشته و او را برای انجام کودتا آماده کرده است. این همکاری و تفاهم میان آنها، نهایتاً منجر به تحقق کودتا و تغییرات سیاسی در ایران شد.
عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی با اشاره به اینکه رضاخان در همین سالها تصویری مذهبی از خود به نمایش گذاشت، بیان کرد: بعد از کودتا، رضاخان تنها به عنوان فرمانده لشکر فعالیت خود را آغاز کرد و به سمت سردار سپه و سپس فرمانده کل قوا ارتقا یافت. سیدضیاءالدین طباطبایی نیز به عنوان رئیسالوزرا منصوب شد، اما رضاخان به سرعت پلکان قدرت را طی کرد.
وکیلی ادامه داد: از سال ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۴، رضاخان با استفاده از فشارهای نظامی و توان نظامی خود، قدرت را به دست گرفت و این فشارها را بر بخشهای مختلف جامعه اعمال کرد. رضاخان همچنین توانست برخی از شورشهای محلی و عناصر ناامنکننده مانند شیخ خزعل و سید کاشی را سرکوب کند که این امر به افزایش محبوبیت او کمک کرد. او به جامعه این پیام را منتقل کرد که فردی آمده است که میتواند کشور را سامان دهد، امنیت برقرار کند و تمامیت ارضی را حفظ نماید. استراتژی کلیدی او در این دوران، سرکوب حرکتهای مشکوک و وابسته به بیگانگان، به ویژه شیخ خزعل بود که به نوعی وابسته به انگلیسیها بود.
وی افزود: در این سالها، رضاخان دو اقدام دیگر نیز انجام داد. نخست، او شعارهایی کاملاً ترقی خواهانه ارائه میکرد و با روشنفکران در ارتباط بود. او به آنها میگفت که هر آنچه را که میخواهند، برآورده خواهد کرد. با این حال، رضاخان سواد کافی نداشت و هیچگاه به غرب نرفته بود، اما با شخصیتهای تأثیرگذاری همچون تقیزاده و تیمورتاش تعامل داشت و به آنها میگفت که آرمانهای بلندشان را در صورت رسیدن به قدرت، محقق خواهد کرد. این موضوع موجب شد تا روشنفکران رویکرد مثبتی نسبت به او پیدا کنند.
عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی اضافه کرد: از سوی دیگر، رضاخان در همین سالها تصویری مذهبی از خود به نمایش گذاشت. او قسم میخورد که پاسدار مذهب حق جعفری باشد و از اسلام دفاع کند. در مراسم عزاداری امام حسین(ع) در دهه محرم، هیات عزاداران قزاق را تشکیل داد و در خیابانها سینهزنی و زنجیرزنی میکرد. او همچنین به دیدار علما میرفت و به قم سفر میکرد، که این نشان میداد که او به خوبی میداند چگونه باید پلکان قدرت را طی کند.
انتهای پیام
نظرات