این شاعر و مترجم در گفتوگو با ایسنا، درباره سرقت ادبی و وضعیت رسیدگی به آن اظهار کرد: مسئله سرقت ادبی خیلی به سختی قابل اثبات است. در طول دوران ادبیات موارد متعددی حتی یک آرایه ادبی درنظر گرفته شدند. البته شاید تعبیر آن آرایه ادبی به سرقت ادبی از نظر دوستانی که در حوزه ادبیات کلاسیک کار میکنند، کار زشتی باشد؛ آرایههایی مثل توارد، انتحال و استقبال.
او ادامه داد: در گذشته پانوشتی برای شعرها وجود نداشت و به حافظه شعرخوانان تکیه میکردند؛ بنابراین اگر کسی از شعر دیگری استقبال میکرد، یعنی بخشی از شعر او را عینا در شعرش میآورد، امیدوار بود که شعرخوانان حافظهای داشته باشند و به یاد بیاورند که این تکه از شعر برای او نیست. وگرنه نه نقطهگذاریای بود، نه گیومه و نه پانوشت. اینکه سرقت ادبی ذیل این سنتها میگنجد یا نمیگنجد یا اینکه یک نفر کسی را متهم میکند و میگوید که زودتر آن شعر را سروده، بعد نفر دیگری هم همین شخص را متهم میکند و میگوید که من زودتر این کار را خلق کردم اما فرصت چاپش را نداشتم، موجب میشود این مسئله مقداری غیرقابل استناد باشد.
بهنام در نگاهی دیگر به سرقت ادبی بیان کرد: ادبیات یک جریان است؛ یعنی شما نمیتوانید نقطهای از ادبیات را قطع کنید و بدون توجه به ماقبل و مابعدش به آن نگاه کنید. طبیعی است که هر کسی وقتی کار ادبی انجام میدهد نگاهی به پیش از خودش داشته باشد، خیلی وقتها ممکن است که اصلا بهطور ناخودآگاه از اتفاقی که پیش از خودش افتاده، متاثر باشد و آن را در اثرش دخیل کند. مسئله مهم این است، باید به این توجه شود که آیا اثری که درباره آن صحبت میکنیم غیر از این وجه مشترکی که با آثار پیش از خودش دارد، چیزی هم به ادبیات اضافه کرده است یا نه. به نظر من اگر چیزی به ادبیات اضافه کرده، آن تاثیرپذیری یا چیزی که به آن سرقت میگویند، آنقدر در جایگاه آن اثر اهمیت پیدا نمیکند.
او با بیان اینکه بحث سرقت ادبی معمولا در سطوح بالای ادبیات مطرح نیست گفت: بحث سرقت ادبی بیشتر در بین کسانی که تازه وارد کار شعر شدهاند، اهمیت پیدا میکند چون کسی که در سطح عالی ادبیات کار میکند، این را میداند که اصلا ناگزیر از تاثیر و تاثر است و میزان خلاقیت را باید سنجید و نه کلمات را؛ چون هیچ کلمهای برای کسی نیست، همه کلمات متعلق به زبان فارسی است.
این مترجم به سرقت از آثار خارجی هم اشاره و اظهار کرد: یکسری از دوستان هم هستند که از هموطن خود سرقت نمیکنند؛ مثلا معنی و شکل بیان را از شعری که شاید ترجمه هم نشده باشد، برمیدارند و این موضوع ممکن است باعث شود درک این برای اهالی زبان سالها به طول انجامد تا کسی آن اثر را ترجمه کند و مردم بفهمند. در دوره مشروطه هم این بوده است، مهمترین نمونه آن، شعرهای اقتباسی ایرج میرزا از لامارتین است. در روزگار خودمان هم بسیاری از شاعران نامدار نسلهای اخیر از ترجمهها تاثیر پذیرفته و حتی گرتهبرداری کردهاند. البته من فکر میکنم بحث سرقت ادبی یک بحث انحرافی است.
بهنام درباره خودش هم گفت: سرقت از شعرهایم برایم جدی نیست. فکر میکنم آنچه نوشتهام با شکل اجرای من معنا پیدا میکند. اگر کسی تعبیری از این در ذهنش مانده و در جایی استفاده کرده، با شکل اجرای خودش استفاده کرده. من خیلی برایم این قضیه جدی نیست و دنبال نمیکنم.
این شاعر همچنین در پایان از انتشار دومین مجموعه داستانش خبر داد و گفت: دومین کتاب داستان من با عنوان «مارپیچ سیاه» توسط نشر سیب سرخ منتشر شده که مجموعهای از هشت داستان است و بیشتر از نظر مضمونی به وقایع اجتماعی سالهای اخیر اشاره دارد؛ مثل مهاجرت، نابسامانی اقتصادی و اجتماعی و ... که بین سالهای ۹۲ تا ۹۸ نوشته شدهاند.
انتهای پیام
نظرات