به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، فاطمه علیزاده - سرپرست هیئت باستانشناسی قلعه گنج - گفت: در ۱۵ روز کاری در دمای بالای ۵۰ درجه و در بخشی از محدوده مورد بررسی با پیمایش نیمهفشرده، نتایج بسیار قابل توجهی به دست آمد.
او با اشاره به کسب اطلاعات از ریش سفیدان، دهیاران و مردمان محلی دربارهی این منطقه افزود: در بخشهایی که احتمال وجودِ آثار و شواهد فرهنگی بود پیمایشِ دقیقتری انجام شدکه به شناسایی محوطههای زیادی انجامید، در نتیجه تا کنون ۱۴۵ اثر باستانی مانند تپههای باستانی، محوطهها، گورستانها، قناتها، زیارتگاهها، سنگ نگارهها، کورهها، کاروانسرا و قلعهها، شناسایی و ثبت شدهاند.
وی خروجیِ این بررسی را تا کنون، ارائهی یک توالی فرهنگی طولانی مدت از دوران سنگی، پیش از تاریخ تا قرون متاخر اسلامی دانست و گفت: قدیمیترین محوطههای شناسایی شده به شکل محوطههای دارای پراکنش بسیار زیاد ابزارهای سنگی هستند که به فراوانی در بخشهای مورد نظر و به ویژه در حاشیه هلیلرود و همچنین با فاصله از آن شناسایی شدهاند.
سرپرست هیات کاوش بخشی از دستافزارها را احتمالا مربوط به دوره پارینهسنگی متاخر دانست و اضافه کرد: بخشی از آنها نیز به شکل روباز در پاییندست دامنه کوهها و مخروط افکنههای مجاور دشت هلیلرود بررسی شدهاند. همچنین تپههای باستانی شناسایی شده نیز با فاصله نزدیک به هم و دارای شواهد سفالی بسیار قوی از دوران پیش از تاریخ تا اسلامی هستند.
علیزاده با تاکید بر اینکه به نظر میرسد بیشتر این تپهها در بررسیهای کلی اولیه به هزاره چهارم و هزاره سوم پیش از میلاد برگردند، افزود: به احتمال زیاد سفالها نیز با استقرارهای حاشیه شرقی جازموریان در بلوچستان (فرهنگ بمپور) از نظر گونهشناسی همپوشانی دارند. از سوی دیگر نکته قابل توجه و مهم تخریب بسیاری از این آثار در اثر شخم زدن زمینهای کشاورزی و پیشِ روی مردم محلی برای کشاورزی و ساخت و ساز است.
تخمین قدمت ۶۳ هزار ساله برای «غار کلدر خرمآباد»
بهروز بازگیر - سرپرست سه فصل کاوش باستان شناسی در غار کلدر خرم آباد -، پس از یک دهه مطالعه روی شواهد فرهنگی حاصل از سه فصل کاوش باستانشناختی در غار کلدر، نتیجه گاهنگاریِ به دست آمده در این محوطه را تخمین قدمت بیش از ۶۳ هزار ساله برای لایه پارینه سنگی میانهی این غار دانست و گفت: این گاهنگاری که به روش ترمولومینسانس در آزمایشگاه سالیابی پژوهشکده حفاظت و مرمت آثار تاریخی-فرهنگی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری اندازهگیری و محاسبه شده است، نشان میدهد که قدمت به دست آمده حتی میتواند از سن واقعی نمونه تاریخنگاری شده کمتر باشد.
او دلیل این موضوع را مشاهده "پدیده کاهش شدت نور ترمولومینسانس در نمونه مورد آنالیز" دانست و ادامه داد:تاریخ به دست آمده با محاسبه میزان گاما و پرتوهای ذخیره شده در دوزیمترهای کار گذاشته شده در لایه پارینه سنگی میانه این غار در فصل سوم کاوش باستان شناختی صورت پذیرفته است.
وی نمونه تاریخنگاری شده را به دست آمده در عمق ۱۶۳ سانتیمتری لایه پارینه سنگی میانه غار کلدر دانست و افزود: از آنجایی که عمق نهایی نهشتههای فرهنگی این لایه بین ۲۰۰ تا ۲۲۰ سانتی متر متغیر است، بنابراین دستیابی به قدمت نهایی پارینه سنگی میانه این محوطه منوط به کاوشهای جدید و کشف نمونههای حرارت دیده در عمقهای پایینتر است.
به گفتهی او، پارینه سنگی میانه منتسب به دوره زیست انسانهای نئاندرتال و غار کلدر در مبحث پارینه سنگی جدید (دوران زیست انسانهای هوشمند (Homo-Sapiens است که به واسطه قدمت ۵۴۴۰۰ سال، این محوطه تا امروز به عنوان قدیمیترین محوطه پارینه سنگی جدید ایران شناخته شده است.
پیوندهای فرهنگی حوزه زاب با قفقاز و آناتولی و بینالنهرین
مهناز شریفی - سرپرست هیئت باستانشناسی تپهی «گردآشوب» در آذربایجان غربی - نیز گاهنگاری نسبی و نتایج به دست آمده از کاوش این تپه تاریخی در حوزه سد کانی سیب را با هدف نجاتبخشی و شناخت وضعیت فرهنگی حوزه زاب در دوره مس و سنگ جدید دانست.
او با بیان اینکه این کاوش و نتایج به دست آمده از آن نشانه پیوندهای فرهنگی حوزه زاب با مناطق قفقاز ، آناتولی و بین النهرین است، وجودِ رودخانه را یکی از عوامل شکلگیری تپه گردآشوان دانست و افزود: این تپه در پشتهای با سطح قاعده مدور، در حال حاضر در بافت مسکونی روستا قرار گرفته و منازل مسکونی دامنههای آن را احاطه کرده است.
وی نهشتِ ضخیم مس و سنگ موجود و جدید با ارتفاع حدود هفت متر را عنوان کلیدیترین محوطه مس و سنگ جدید در منطقه دانست و ادامه داد: کاوش گردآشوان علاوه بر اهداف نجات بخشی، با هدف شناخت وضعیت فرهنگی حوزه زاب در دوره مس و سنگ جدید (حسنلو( VIII انجام شد.
این باستان شناس با اشاره به این نکته که پس از دوره مس و سنگ جدید ،گردآشوان متروک میشود و در اوایل دوره اسلامی، سطح محوطه به عنوان گورستان مورد استفاده قرار میگیرد، بیان کرد:یکی از ویژگیهای دوران مس و سنگ جدید شمال غرب ایران سفالهای کاهرو Chaff-Tempered است که با توجه به تبادلات بین مناطق مرتفع، دشتها و زمینهای پست به ویژه در دوره مس وسنگ، سنت فرهنگی سفال های کاهرو در مناطق مختلف وجود دارد.
شریفی گاهنگاری نسبی و نتایج به دست آمده از کاوش را نشانگر پیوندهای فرهنگی حوزه زاب با مناطق قفقاز ، آناتولی و بین النهرین دانست که به دلیل نزدیکی به این حوزههای فرهنگی، دارای روابط فرهنگی بوده اند و با بیان اینکه در این کاوش سفال پیزدلی و سفالهای کاهرو یا سنت بومی شمال بینالنهرین، به وفور بدست آمد، گفت: در این دوره شمال غرب ایران در حوزه گسترش این گونه سفالی قرار داشته و مواد فرهنگی و گاه نگاری آن، مخصوصاً از نیمه دوم هزاره چهارم (مس وسنگ جدید) ارتباط و شباهت گستردهای را با محوطههای بین النهرین شمالی، سوریه و شرق آناتولی به نمایش میگذارد.
به گفته وی، این مناطق همواره مرکز تلاقی اقوام مختلف با ساختارهای متفاوت قومی و فرهنگی بوده و بیشتر دستههای مهاجر یا مهاجمی که در قرون و اعصار از شرق به غرب رفتهاند، از این ناحیه عبور کردهاند که پس از دوره مس و سنگ تغییرات بنیادی همزمان در قفقاز جنوبی و سپس آناتولی شرقی و شمال غرب ایران رخ میدهد، آن نشانگر پایان فرهنگهای سفال کاهرو و آغاز و تبدیل این مناطق به یک الگوی فرهنگی جدید با عنوان سنت فرهنگی کوراارس است که تقریباً برای یک هزاره، تبدیل به یک هویت قدرتمند میشود.
او درباره یافتههای این کاوش بیان کرد: در گردآشوان دو تدفین در خمره سفالین به دست آمد که سنتی متداول در دوره مس و سنگ جدید بوده است به نحوی که تدفین کودکان در خمرهها یا کاسههای بزرگ در مناطق وسیعی با سنت سفال کاهرو از قفقاز تا شمال غرب ایران رواج داشته و نمونه مشابه آن در «آلچان تپه»، «تپه گارا» در بینالنهرین، قفقاز جنوبی و «لیلا تپه» گزارش شده است.
انتهای پیام
نظرات