دکتر فرزاد قائمی امروز، ۵ خرداد ماه در نشست مجازی بزرگداشت فردوسی با عنوان «نگاهی دیگر به فرجام کار رستم»، اظهار کرد: در داستان فرجام رستم، این مقدمه و شیوه از اشاره به منبع داستان در هیچ کدام از خطبههای آغازین داستانهای شاهنامه سابقه ندارد. در اینجا پرسشهایی مطرح میشود. اولین سوال این است که چرا در شاهنامه فردوسی داستان فرجام رستم از داستان رستم و اسفندیار انشعاب پیدا کرده است؟ با توجه به اینکه در بسیاری از منابع خداینامهای داستان مستقلی از مرگ رستم وجود ندارد و مرگ رستم به نوعی پایانی بر داستان رستم و اسفندیار است.
وی افزود: سوال دوم این است که آیا داستان فرجام رستم از منابعی غیر از خداینامهها استخراج شده است یا نه؟ سومین سوال اینکه چرا فردوسی به تبع شاهنامه ابومنصوری در این داستان برای اثبات منبع استناد داستان بیش از دیگر داستانها تلاش کرده است؟
قائمی ادامه داد: اینجا اولین و آخرین جایی است که درباره منبع این داستان به تفصیل سخن میگوید، شاهد و سند میآورد و به نوعی سوگند شاعرانه مطرح میکند تا مخاطب را راضی کند که داستان را از منبع قابل اطمینانی بیان کرده است. اولین سوال در ذهن مخاطب این است که آیا منبع داستان منبع قابل اعتمادی بوده یا نه؟ بنا بر پیکره متنی، میان منابع کهن فرجام رستم و داستان مرگ رستم در شاهنامه چه رابطهای وجود دارد؟
یک پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی با بیان اینکه خاستگاه شخصیت رستم دغدغه پژوهشگران بسیاری در دو سده اخیر بوده است، عنوان کرد: از قرن نوزدهم غیر مستشرقین و ایرانشناسان درباره معمای وجود رستم نظریاتی مطرح کرده اند. شاید اولین آن مارکوارت بوده که درباره اینهمانی رستم و گرشاسب نظریهای مطرح میکند، برای او اصل تاریخی قائل میشود و با گندفر فرمانروای شاخهای از خاندان سورن اشکانی مطابقت میدهد.
عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد اضافه کرد: از دیگر نظریاتی که مطرح شده نظر صفا است که حدس میزند رستم به اصل پیش از مهاجرت سکاها به سیستان بوده است. نولدکه رستم را نه محصول مهاجرت سکاها، بلکه در شمار روایات قومی سیستانی میداند و نظر مقابل نظر صفا مطرح میکند. قریب نیز معتقد است روایات رستم برخلاف نظر معقول نه از شرق به غرب، بلکه از غرب به شرق رسیده است. خالقی مطلق اصل سکایی روایات رستم را رد نمیکند و در تطبیقی که با برخی روایات هرودوت انجام میدهد بر اصل سکایی رستم تردیدی ندارد.
وی با اشاره به اینکه در اوستا نامی از رستم وجود نداشته و در بخشهای موجود و مفقود اوستا اشارهای به رستم نیست، تصریح کرد: کهنترین متنی که نام رستم را در آن میبینیم، پنج متن بسیار گذرا است. متن بندهشن ایرانی مهمترین متن بوده که دو بار از رستم یاد کرده، اول آمدن رستم از سیستان و نجات کاووس از هاماوران بعد از ماجرای پرواز و سقوط و دیگری به عنوان فرزند رستم دستان و شاخ سیستان است. در خداینامهای که ابن مقفع ترجمعه کرده، نامی از رستم نبوده است.
قائمی خاطرنشان کرد: آخرین متن پهلوی که از رستم نام برده، شعر رستاخیزی زرتشتی متعلق به دوره نواسلامی است. نام رستم در شاخه ای از روایات زرتشتی وجود داشته، اما در شاخه دیگری نامی از رستم برده نشده، یا اینکه برای او شخصیت منفی قائل بودند و نام او را به عنوان کشنده اسفندیار حذف کردند. نام رستم در عصر تجریر مجدد خداینامهها یعنی عصر نهضت ترجمه رشد کرده است. یکی از مهمترین متونی که داستان رستم در آن ها وجود داشته، کتاب سکیسران بوده، همچنین در کتاب پیکار هم از رستم یاد شده است. نام رستم حتی در فرهنگ شفاهی دوره ساسانی وجود داشته و در فرهنگ عرب جاهلی نیز وارد شده است.
این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی در خصوص معمای فرجام رستم، گفت: چند نوع روایت درباره فرجام رستم وجود دارد. اولین روایت، مرگ رستم در پایان داستان رستم و اسفندیار است، روایتی که هر دو حریف را در مقابل هم به مرگ محکوم میکند، رستم اسفندیار را میکشد و بر مبنای زخمهایی که اسفندیار برمیدارد، خودش نیز میمیرد. روایت بعدی روایت مرگ طبیعی رستم است. این دو روایت، روایتهای اصیلی نیستند. روایت سوم که در شاهنامه آمده، داستان رستم و شغاد بوده که این روایت نیز چندان اصیل نیست.
عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد افزود: چهارمین روایت که بیشترین حضور کمّی را در منابع دارد، کشته شدن رستم به دست بهمن در ماجرای کینه اسفندیار است. این روایت از اصیلترین روایات بوده و در بیشترین منابع ذکر شده است. اولین دلیل اصالت این روایت کثرت روایات، دومین دلیل خود متن شاهنامه و سوم دلیل دوام این روایت است، این روایت تا قرنها بعد دوام پیدا کرده و در فرهنگ شفاهی و حماسههای عامیانه نفوذ یافته است.
انتهای پیام
نظرات