این شاعر و منتقد در گفتوگو با ایسنا، درباره وضعیت شعر در سالی که گذشت و تاثیر وقایع اجتماعی بر آن اظهار کرد: شعر هیچ تفاوت خاص و عمدهای نکرده و به لحاظ فرم، ساختار و جان شعر و آنِ شاعرانه اتفاق خاصی نیفتاده است. این هم انتظار بزرگی از شعر است که هر سال بخواهیم فرمهای شاعرانه خلق شود یا اتفاقات تازه ادبی بیفتد و فرمها و ساختارهای جدید تولید شود. اما طبق معمول و مثل هر سال باید اتفاقات شعری را در حوزه مضمونهای شاعرانه، محتوا و درونمایهها جستوجو کرد.
او ادامه داد: اگر فرم همچنان در سالهای اخیر به نوعی سادهنویسی، ایجاز و کوتاهنویسی گرایش دارد، همان روال سابق را دارد، اما در حوزه محتوا و مضمون با توجه به فراز و فرودهای اجتماعی و سیاسی طی سال گذشته میتوان گفت که حرکتی از محتواهای عاشقانه و درونمتنی به سمت اتفاقات، رویدادها و مضامین اجتماعی و سیاسی داریم. در واقع ساختارها و فرمهای درونمتنی و اتکای متن به فرم دارد جای خود را بیشتر از سالهای گذشته به محتوا و درونمایه شاعرانه میدهد و در نتیجه شما تظاهرات اجتماعی و سیاسی را در شعر میبینید که در سالهای گذشته بوده، اما کمرنگتر بوده است.
شکارسری سپس با اشاره به ایجادشدن تعادل میان محتوا و فرم بیان کرد: به گمان من، پس از گذراندن شعر انقلاب و دفاع مقدس و فرمگرایی دهه ۷۰ و جریان کوتاهنویسی و سادهنویسی دهههای ۸۰ و ۹۰ واقعا داریم به تعادلی بین محتوا و فرم در شعر میرسیم، دیگر نه آن حرکتهای رادیکال فرمالیستی دهه ۷۰ را داریم، حتی در شعر کسانی که جزء شاعران آن جریان در آن دهه محسوب میشدند و نه محتواگرایی و حتی آلودگی به شعار را که در دهه ۶۰ در شعر دیده میشد داریم.
این منتقد ادبی افزود: در دهه ۹۰ شاهد اوجگیری تعادل میان محتوا و فرم هستیم. شعر با اتفاقات و حوادث سال گذشته ماهیت این تعادل را بیشتر به ما نشان میدهد. یعنی شاعران علیرغم اینکه به کوتاهنویسی و سادهنویسی که فرم رایج شعر معاصر است توجه میکنند، در عین حال مثل شاخکهای حساس جامعه سعی میکنند حوادث اجتماعی سیاسی را از دیدگاههای مختلف در شعرشان بازنمایی کنند و روی این بازنمایی تکیه میکنند؛ یعنی شعر صرفا انعکاس حوادث و ابزاری نیست که اتفاقات اجتماعی و سیاسی را منعکس کند و احتمالا مخاطب خودش را غمگین یا خشمگین یا تهدید کند، بلکه شعر برای فرم خودش ارزش قائل است؛ برای همین بین فرم و محتوا از تعادل صحبت میکنم.
حمیدرضا شکارسری با بیان اینکه یکی از ویژگیهای شعر معاصر این است که از آن هاله مقدس و از آن حالت والایی که شعر کلاسیک داشته فاصله گرفته است گفت: شعر نو از زمان مشروطه به بعد اساسا ماهیت اجتماعی و سیاسی بیشتری به نسبت شعر کلاسیک داشته است. دیگر آن خلوتهای شاعرانه که در گذشته حتی با تمسخر یاد میشد که شاعر باید کنار گل و بلبل بنشیند و شعر بگوید حداقل دیگر از شعر مشروطه به بعد جایی ندارد. شعر در بحرانیترین سالهای حوادث سیاسی این کشور در دهه ۴۰ و ۵۰ حتی گاه مصلح اجتماعی بوده و سرنوشت فرهنگ این مملکت را در دست داشته است. لذا با توجه به این مسائل، اینکه بگوییم یک نقطه یا جایی خاص برای شعر گفتن، یک حالت خاص یا آنهای شاعرانه خاص باید باشد، دیگر معنا ندارد، به همین دلیل من برای الهام هم جایگاهی در شعر امروز نمیبینم. شاعر دیگر با آن ساختارهای موزون شعر کلاسیک روبهرو نیست که آن را در ذهنش نهادینه کرده باشد و مفاهیمی را در آن جاسازی کند و اسمش را الهام بگذاریم.
او که معتقد است امروزه شاعر خودش حتی سراغ شعر میرود بیان کرد: بنابراین شاعر چه در بحبوحههای سیاسی، چه در خیابان و در شرایط مختلف شعر میگوید. شرایط کرونایی هم به گمان من از این مستثنی نیست، یعنی ما در این شرایط هم میتوانیم خودمان را در موقعیت سرایش شعر قرار بدهیم و در نتیجه با روحیات و اقتضائاتی که زندگی امروز دارد شعر خلق میشود؛ شعرهایی که به گمان من اسناد مهمی هستند. مثلا شعرهایی که در زمان جنگ نوشته شده، اسناد فرهنگی آن دوره هستند، شعرهایی که در دوره نهضت مشروطه نوشته شده، اسناد فرهنگی آن دوره هستند و به گمان من شعرهایی که در این دوران کرونایی نوشته میشوند، اسناد مهمی در بررسی وضعیت اجتماعی این دوران هستند. در واقع میتواند به مثابه مواد خام روانشناختی برای پژوهشگران در سالهای بعد باشد. بنابراین در این شرایط هم شعر خلق میشود و مثل همیشه به گونهای آینه روزگار خود است، به همین خاطر من هیچگاه شعر را در حال افت و در حال بحران نمیدانم.
این شاعر در پایان گفت: شعر بحرانهای بیرون را در خودش منعکس میکند نه اینکه خودش دچار بحران شده باشد. شعر دچار بحران مخاطب نیست، مخاطب دچار بحران قرائت شعر است و ما فکر میکنیم شعر دچار بحران است. برای همین ما این روزگار را میتوانیم دورهای بدانیم که دوره خلق شعرهای خوب باشد مثل دورههای بحرانی دیگر.
انتهای پیام
نظرات