علیرضا دباغ که دکترای مطالعات فرهنگی و رسانه دارد، در گفتوگویی با ایسنا درباره برنامههای تحویل سال تلویزیون گفت: برنامههای تحویل سال تلویزیون را مشاهده کردم اما متاسفانه باید بگویم این برنامهها آنطور که انتظار میرفت نتوانستند در این شرایط حادی که ما با آن مواجه هستیم مخاطب را پای تلویزیون نگه دارد.
برنامههای تحویل سال امسال تحت تاثیر همزمانی با شهادت امام موسی کاظم(ع) قرار گرفتند و نتوانستند از یکی از عوامل شادیزا (موسیقی) استفاده کنند که طبیعی هم بود؛ اما برنامهها میتوانستند با محتوای بهتری ارائه شوند و از جزئیات دیگری استفاده شود.
او مصادف شدن عید نوروز با شهادت یکی از ائمه را فرصتی برای ایجاد لحظات معنوی دانست و گفت: شاید به دلیل مصادف شدن با شهادت یکی از ائمه دست صدا و سیما بسته بود اما میتوانستند از ظرفیتهای موجود برای تبدیل این موضوع به یک فرصت معنوی بهتر استفاده کنند.
سلیقهی نازل برنامهسازی مذهبی در صداوسیما که نشأت گرفته از تعلقات خاطر مدیران این رسانه به چند محفل مذهبی در تهران و چند مداح مشهور با سبکهای مشابه است باعث میشود که از ظرفیت سایر محافل و نغمات مذهبی استفاده نشود.
دباغ در ادامه صحبتهایش دربارهی ممنوعیت حضور در اماکن مذهبی به ویژه حرم مطهر امام رضا(ع) برای لحظه تحویل سال به دلیل شیوع ویروس کرونا، گفت: مردم امسال امکان حضور در حرم امام رضا(ع) و همچنین امامزادهها را نداشتند اما تلویزیون هم برنامهریزی دقیقی برای انجام مراسم تحویل سال در حرم رضوی نداشت. در سالهای گذشته میلیونها نفر لحظه تحویل سال در حرم امام رضا (ع) بودند و امسال دلهای بسیاری از مردم متوجه آنجا بود. تلویزیون باید نقش گستردهتری را برای بردن دلها و نظرها به سمت حرم علی بن موسی الرضا ع و حضرت معصومه س انجام میداد. دوربین در حرم بود اما برنامهای جامع و کامل که با آمیزههای هنری و فرهنگی همراه باشد وجود نداشت. ظاهراً راحتترین کار همان لانگشاتهای پشت بام حرم و یک مجری و یک مداح که در عزا و جشنها میآیند و میروند تمام همت صداوسیماست که امسال به دلیل فقدان جمعیت در حرم این نماها هم تبعاً نمیتوانست به صورت مستقیم جذابیتی برای پخش داشته باشد.
این منتقد در ادامه درباره برنامههای تحویل سال تلویزیون چنین گفت: دکورهای برنامههای تحویل سال اصلا جذاب نبودند. سفره هفت سینی که تلویزیون نمایش میدهد باید برای میلیونها بیننده که در خانه پای تلویزیون هستند جذاب باشد و با سفره هفت سین منازل متفاوت باشد. این جزو هزینههای لوکس نیست بلکه برای شادی و ایجاد نشاط بصری برای مخاطب استفاده میشود؛ نمیگویم تجملات باشد اما قطعاً هنرمندان ما قدرت این را داشتند تا سفره هفت سینهای زیبایی را برای برنامهها تهیه کنند. دکور استودیوها هم خیلی معمولی و سطحی بودند و آنچنان جذابیت بصری نداشت.
استفاده از مجریانی به عنوان مجری تحویل سال که در تمام طول سال برنامههای مختلف تلویزیون را اجرا میکنند و در هر مناسبتی هم خودشان مجری هستند و هم تهیهکننده، خود به خود این پیام را میدهد که هیچ تحولی در برنامهای که قرار است حالها را به احسن حالها تبدیل کند رخ نخواهد داد.
دباغ درباره موسیقیهای نازل ارائه شده در ویژه برنامههای نوروزی تلویزیون نیز گفت: متاسفانه دنباله فرهنگی صداوسیما از موسیقی سنتی ما جدا شده است و به خاطر یکسری دیدگاههای خاص سیاسی عدهای از هنرمندان حضور ندارند. وقتی این دنباله بریده میشود، چه جایگزینی بهتر از موسیقی دمدستی و حتی موسیقی خالتوری که متاسفانه به رادیو و تلویزیون راه پیدا کرده است. موسیقیهایی که فاقد عناصر هنری هستند و خیلی راحت تولید میشوند. شعرها بسیار نازل و سبکسرانه آن هم در سرزمینی که مهد بزرگترین شاعران و ترانه سرایان است.
او که سابقهی تولید برنامه های مختلف رادیویی و تلویزیونی را در کارنامه دارد، یکی از برنامههایش در رادیو شیراز را یادآوری میکند و میگوید: من زمانی تهیهکننده برنامه صبحگاحی رادیو در شیراز بودم. در آن زمان در ساعات ابتدایی صبح یکی از تصنیفهای ساخته استاد مرحوم مشکاتیان که بسیار در آن ساعت صبح برای شنوندگان جذاب بود بر روی این غزل از حافظ خوانده می شد:
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب ما را ز جام باده گلگون خراب کن
غزلی با مفاهیم عمیق عرفانی، الان باید ببینیم چه موسیقیهایی با چه شعرهایی جایگزین اینها شده است.
عظمت این شعر را مقایسه کنید با شعرهای این روزهایی که در رادیو و تلویزیون میشنویم. در رادیو ایران که صدای ملی محسوب میشود، ترانههایی که بیشتر شنیده میشود اگر در موسیقی پاپ است شعرهای عاشقانهی مبتنی بر عشقهای زمینی دارد مثلاً:
بارون که زد چترت فراموشت نشه عشقم!
یا اگر موسیقی سنتی است:
لی لی لی لی لی لی حوضک، جوجو اومد آب بخوره افتاد توی حوضک!!!
رادیو و تلویزیون نیاز به خوراک دارد و یکی از مهمترین خوراکها برایش موسیقی است.
دباغ درباره این موضوع اضافه کرد: فکر میکنم سال اول یا دوم ریاست آقای لاریجانی در صدا و سیما بود که ایشان از شجریان دلجویی و به برنامه تحویل سال دعوتشان کرد و سال ۱۳۷۳ با حضور این استاد در استودیوی تلویزیون تحویل شد. الان ما سطحیترین و دمدستترین افراد را در مهمترین لحظات سال که یک مرتبه در هر سال اتفاق میافتد را نشان میدهیم. باید بهترینهای هنر و ادبیات و فرهنگمان در تلویزیون ملی دیده شود که متاسفانه در این چند سال دیده نشد.
دباغ در پاسخ به این سوال که سریالهای نوروزی را چگونه ارزیابی میکند؟ گفت: سریالها را تقریبا دنبال کردم؛ «پایتخت» را کامل دنبال کردم اما سریالهای دیگر را یکی دو قسمت دیدم و به عنوان یک مخاطب میگویم که جذابیتی برای دنبال کردن نداشتند.
در حالی که امسال تلویزیون جایگاه ویژهای پیدا کرده بود، نتوانست از فرصت طلایی ایجاد شده به واسطه حضور مردم در خانه استفاده کند. این مسأله به عوامل گوناگونی بستگی دارد که باید در زمان دیگری به تشریح چرایی آن بپردازیم اما متاسفانه کاستیهای مدیریتی تلویزیون را میخواهند با دو بهانه توجیه کنند اول: شرایط کرونایی مانع ضبط شده، دوم مشکلات بودجه!
عدم ضبط قسمتهای یک سریال را نباید به کرونا ربط داد. این ربطی به مساله کرونا ندارد. برنامه ریزی برای ایام نوروز باید خیلی قبلتر صورت بگیرد. پس مسألهی مدیریت پروژه اشکال دارد و کرونا بهانه است.
او درباره مسائل مالی هم افزود: تهیهکننده سریال «دوپینگ» که مجموعه کارهایش در سینما با موفقیت در گیشه همراه بوده و در شبکههای توزیع خانگی هم کارهای مخاطب پسندی داشته و یکی از ثروتمندترین و قدرتمندترین تهیهکنندگان سینما است، آمده و یک کار معمولی در تلویزیون تولید کرده است؛ بنابراین اینکه بگوییم مشکل مالی وجود داشته قابل قبول نیست. باید دید چه عواملی باعث نقص در کیفیت سریالهای تلویزیون در نوروز سالهای اخیر شده است. نقش ناظران کیفی و مدیران گروه فیلم و سریال در اینجا کجاست؟
دباغ از ناتمام ماندن سریال «پایتخت ۶» اظهار تعجب کرد و گفت: این مساله باعث نارضایتی مخاطبان در فضای ملموس جامعه و حتی تمسخر در شبکههای مجازی شده است و باید دید که چرا این موضوع اتفاق افتاده است؟ مطمئنم مدیر هیچ شبکهای به ناتمام ماندن پروژهی سریالهای مهمش رضایت نمیدهد.
در تیتراژ سریال «پایتخت» سه نفر اولی که اسمشان نوشته شده و در حقیقت مهمترین ارکان تولید محسوب میشوند، تهیهکننده، کارگردان و مشاور سریال هستند. مشاور پروژه احتمالاً جایگزین ناظر کیفی کار بوده است. با مطالعه شناسنامه سریالهای «پایتخت» و «نون خ ۲» متوجه میشویم که مشاور سریال «پایتخت»، تهیهکننده سریالی موازی که قرار است جایگزین پایتخت شود ( یعنی نون خ ۲) نیز هست.
این مسئله خیلی حائز اهمیت است. تهیه یک سریال کار سادهای نیست و کار تخصصی، زمانبر و پیچیدهای است که انرژی و وقت زیادی را میطلبد. از طرف دیگر ناظر کیفی یا مشاور پروژه نیز کار مهمی است، باید فیلمنامه را بخواند و با سیاستهای مجموعه تطبیق دهد و مراقب باشد تا سریال طبق برنامهریزیها انجام شده و به موقع تحویل داده شود و آبروی شبکه و تلویزیون را حفظ کند. سوال اینجاست، این شخص چهطور میتواند هر دو کار را در دو پروژه ی متفاوت به درستی انجام دهد؟
اگرچه این شخص قبلاً مدیر شبکه ی اول سیما بوده، اما صداوسیما کمبود نیروی متخصص ندارد که مجبور باشد دو پروژه ی مهم یک شبکه را به یک نفر بسپارد و این مساله ناشی از برنامهریزی غلط در مجموعه ی سیماست.
او مسأله بیماری کرونا برای ناتمام ماندن یک سریال را دلیلی قانعکننده ندانست و افزود: اگر استدلالشان این است که به خاطر موضوع کرونا مجبور شدیم ضبط را متوقف کنیم اینجا این سوال مطرح میشود که چرا شما انقدر زمان ضبط سریال را نزدیک به پخش قرار دادید که دچار مشکل شوید؟ در حالیکه «پایتخت» سریالی است که همه میدادند نوروز پخش میشود و میتوانست تابستان یا پاییز ضبط شود.
او راه حل این مشکل را برنامهریزی از قبل و موکول نکردن کارها به دقیقه نود دانست و گفت: «مساله» با «مشکل» و «بحران» سه مقولهی مجزا هستند. «مسأله» یک موضوع ساده است که قابلیت حل شدن دارد. ساخت سریال سرگرمکننده برای نوروز ۱۴۰۰ یک «مسأله» است اما وقتی ما برای حل این مسأله به موقع برنامهریزی نکردیم این مسألهی ساده تبدیل میشود به یک «مشکل». وقتی «مشکل» را هم به موقع حل نمیکنیم و نگهش میداریم تا لحظهی آخر، هر چه به زمان پخش نزدیک می شویم «بحران» به وجود میآید. به این ترتیب مسألهای که راحت قابل حل بود به مشکل و مشکل هم به بحران تبدیل شد.
مگر بازی و شوخی است که بگویند قسمت آخر سریال بعداً ساخته میشود؟
این مسالهی ساخت کش دادن تولید برنامه تا نزدیکی زمان پخش بارها در صداوسیما تکرار شده است که امسال دربارهی سریال «پایتخت» به فجیعترین شکل ممکن خودش را نشان داده است.
انتهای پیام
نظرات