سپیده مشایخی، درگفتوگو با ایسنا در خصوص نقش پدر در خانواده اظهار کرد: درگذشته نقش پدر تهیه پوشاک، خوراک و مسکن برای خانواده بوده است. پدرها در قدیم از نقش خود به عنوان حمایتگر آگاهی نداشتهاند و آن غیرت مردانه آنها بوده که بیشتر وجود داشته است. اکنون با توجه به علم روانشناسی و آگاهیهایی که خانوادهها کسب نمودهاند تغییرات زیادی در کانون خانواده ایجاد شده است.
وی افزود: در حال حاضر پدران صددرصد میدانند که چگونه با فرزند رابطه برقرار کنند. ناراحتی، هیجانات و احساسات فرزند خود را میشناسند به اصطلاح پدرها، پدرهای خانهایتر شدهاند و تنها نقش نانآوری ندارند و این امر در طبقات مختلف جامعه به شکلهای متفاوتی خود را نشان داده است.
این روانشناس بالینی بیان کرد: طبق پژوهشهای انجام شده، پدرهای قدیم با فرزندان خود دیالوگ زیادی برقرار نمیکردند و برعکس درحال حاضر صمیمیت بین پدر و فرزند بیشتر شده است و به راحتی نیازهای خود را به یکدیگر میگویند. مسئولیت پدران در قبال فرزند از نظر عاطفی و همچنین در دسترس بودن در رشد فرزند تاثیر چشمگیری دارد.
نقش پدران در اعتماد به نفس فرزندان
مشایخی عنوان کرد: طبق تحقیقات انجام شده پدرانی که بُعد عاطفی فرزند را در نظر میگیرند و با آن دخیل میشوند و احساسات او را میشناسد، کودکانی را پرورش میدهند که اعتمادبهنفس بالایی دارند. البته باور عموم بر این بوده است که بُعد عاطفی فرزندپروری برعهده مادر و تامین مالی برعهده پدر است. اکنون این دیدگاه وجود ندارد، مادران نیز در بُعد مالی کمکدهنده هستند.
وی تاکید کرد: هافبن میگوید پدر آنقدر میتواند در تربیت فرزند تاثیرگذار باشد که بُعدخودکنترلی،کفایتمندی و نیاز به امنیت کودک را ارضاء کند. این مسائل را مادر به تنهایی نمیتواند در فرزند پرورش دهد. همچنین او توصیه میکند پدران در فرزندپروری دو بُعد را در نظر داشته باشند؛ این دو بعد شامل این است که ابتدا پدران فرآیند رشد وفرزندپروری را برعهده مادر نگذارند و سپس از فشار و کنترل بیش از حد خودداری کنند، زیرا در این شرایط خودکنترلی به دگرگونکنترلی تبدیل میشود و این بدان معنا است که پدر به جای آنکه به فرزند خود آموزش درست را بدهد تا هیجانات و مسئولیت را کنترل و تصمیمگیری درست را انجام دهد به جای آن خود پدر در همه این موارد تصمیم گیرنده میشود. این امر سبب میشود اعتماد به نفس فرزند کاهش یابد.
مشایخی گفت: اگر به تاریخ بشر نگاه کنیم بخش زیادی از فرزندپروری برعهده مادر بوده است، او وظیفه ماندن در خانه و رسیدگی به امور فرزندان را داشته و پدر باید بیرون از خانه میبوده. این موارد دلایل زیست اجتماعی و روانشناختی داشته است. اکنون پدر و مادر تلاش میکنند نقشهای یکدیگر را درک کنند، پدران بیشتر دوست دارند عضو اجتماعی باشند، به همین دلیل نمیتوانیم نقش پدر را در فرزندپروری غلیظ کنیم. اکنون که آنها مقداری از مسئولیت مادر را قبول میکنند انتخاب آنها نیست، بلکه به دلیل آگاهیای است که از نقش مادر پیدا کردهاند و سعی میکنند کمکدهنده باشند و فشارهای مادر را کم کنند.
این روانشناس بالینی ادامه داد: از سال ۲۰۰۰ شاهد پخش تصاویری از پدران در رسانه بودیم مبنی برآنکه از فرزندان خود حمایت میکردند و در کارهایی مانند تعویض پوشک و امور خانهداری به همسر خود کمک میکردند. در واقع رسانهها تصاویری از رابطه پدر و فرزند را نشان میدادند و این امر سبب شد آگاهی خانوادهها بیشتر شود و از این تصاویر الگو بگیرند.
مشایخی افزود: در کتابها نقشهای کلیشهای از پدران توصیف میشد و مردها به این سمت ترغیب میشدند که نقش سنتی و کلیشهای یک پدر به فرزند کمکدهنده است،اما خوشبختانه پدران امروزی فهمیدهاند که با وجود سخت بودن و دوست نداشتن این نقشها برای کمک به مادر باید این کارها را انجام دهند.
پدرقهرمان کودک است
وی ادامه داد: بر اساس پژوهشهایی که روی کودکان صورت گرفته متوجه شدهایم با وجود اینکه پدران کمتر در خانه هستند، باز هم کودکان در ذهن خود پدران را فردی بزرگ میپندارند؛ این بدان معنا است که پدر چه در خانه باشد یا نباشد کودک در هر سنی از پدر یک فرد ایدهال و قهرمان میسازد؛ کسی که قوی است و در برابر سختی کمر خم نمیکند، برای همین نقش پدر در خانه اهمیت زیادی دارد.
گرسنگی پدر چیست؟
این روانشناس بالینی تصریح کرد: به یاد داشته باشید که قهرمان کودک هیچ زمان یک زن نیست و این در حدی است که جیمز هرزاگ، روانشناس، مفهومی به نام گرسنگی پدر را مطرح میکند. گرسنگی پدر به این معناست که همانطور که ما نیازهایی مانند گرسنگی عاطفی، روحی و جسمی داریم، گرسنگی پدر نیز داریم.
مشایخی ادامه داد: این بدان معناست که اگر نیاز به پدر برای کودک ارضاء نشود،کودک این گرسنگی را میچشد و روح او دچار آسیب میشود و مادر مجبور است که این خلأ را به هر شکلی که میتواند پرکند. پدر باید آگاه باشد که نباید کودک خود را گرسنه بگذارد، زیرا این گرسنگی آسیب خیلی جدی به فرزند وارد میکند.
در خانوادههای پدر سالار، فرزندان سالم بزرگ نمیشوند
وی ادامه داد: هنوز در ایران خانواده پدر سالار وجود دارد. در این نوع خانوادهها پدر با اعضای خانواده رابطه برقرار نمیکند، این پدران به فرزند خود دستور میدهند، اخم میکنند و پرخاشگر هستند، در صورتی که این پدران چنین دیدی از خود ندارند. در خانوادههای پدر سالار فرزندان سالم بزرگ نمیشوند و صددرصد آسیب خواهند دید.
این روانشناس بالینی تاکید کرد: در این خانوادهها اگر فرزند پسر باشد تبدیل به فردی میشود که با پرخاشگری کارهایش را پیش میبرد، همیشه اخم میکند و جدی است تا دیگران از او حساب ببرند و یا برعکس به فرزندانی بیش از اندازه مطیع تبدیل میشوند. همچنین اگر فرزند دختر باشد همیشه برای این باور خواهد بود که باید همیشه مردی وجود داشته باشد که تسلیم او باشد. توصیه میشود تا جایی که امکان دارد در این زمینه به خانوادهها آگاهی داد تا نقش پدرسالاری کمترشود. البته تعداد خانوادههای پدرسالار کمتر شده است، اما هنوز وجود دارد.
حباب قهرمان بودن پدر چه زمانی شکسته میشود؟
وی در خصوص نقش اقتصادی پدران و تاثیر آن بر تربیت فرزندان گفت: تامین فرزندان از نظر مالی باعث میشود فرزند پدر را قهرمانی بداند که هرکاری انجام میدهد، اورا سوپرمن، بتمن و... بداند، اما زمانی که پدر از نظر مالی نتواند نیازهای فرزند را برآورده کند حباب قهرمان بودن شکسته میشود. پدری که از نظر اقتصادی در فشار است صددرصد عصبانی است و این عصبانیت را به خانواده منتقل میکند.
این روانشناس بالینی ادامه داد: پدری که از نظر مالی درگیر است و تمام ذهنش درگیر فرایند اقتصادی است، نمیتواند پدری باشد که در خانه برای کودک زمان بگذارد و با او ارتباط برقرار کند و فرزند خود را بشناسد بنابران در این شرایط ارتباط فرزند و پدر قطع میشود.
مشایخی اظهار کرد: درحال حاضر جامعه ما مادران تحصیلکرده و شاغل دارد، اما مادران علاوهبر کار بیرون باید کارهای منزل را نیز انجام دهند و مردان کمتر در امور خانهداری کمکدهنده هستند. زیرا بیشتر مردان خود را درگیر امور مربوط به بیرون از خانه میکنند. البته این فرآیند در سطح خانوادهها متفاوت است؛ در خانوادههایی با سطح متوسط و رو به بالا، مرد ممکن است در زمان بیکاری به همسر خود در امور فرزند و خانه کمک کند و این امر سبب میشود تا پدر با فرزند ارتباط بیشتری برقرار و با آنها زمان بیشتری را صرف کند.
این روانشناسی بالینی ادامه داد: شاغل بودن زنان استرس زیادی را به آنها وارد میکند و بعضی وقتها مادران به دلیل فشار کار افسرده میشوند. این امر یعنی مادران روابط احساسی و عاطفی خود را با فرزند خود قطع کنند. در این صورت فرزند علاوه بر پدر، مادر را نیز از نظر عاطفی از دست خواهد داد .
مشایخی افزود: پدر و مادرها باید آگاهی خود را در زمینه موضوعاتی همچون چگونگی تعدیل روابط زن و شوهر برای جلوگیری از آسیب فرزندان بالا ببرند؛ به طور مثال بحثهای اقتصادی و مالی خود را جلوی فرزندان مطرح نکنند، از دعوا کردن خودداری کنند و عصبانیت خود را بر سر فرزندان خالی نکنند.
والدین از نگاه کودک، به موضوعات نگاه کنند
وی بیان کرد: راهکاری که برای جلوگیری از تعدیل روابط با فرزندان توصیه شده، این است که از نگاه کودک، به موضوعات نگاه کنند؛ یعنی برای یک لحظه چشمان خود را ببندند و تصور کنند که جای کودک قرار دارند و انتظارت خود را با کودک هماهنگ کنند. بعضی موضوعات ممکن است برای والدین مهم نباشد اما برای کودک مهم است. والدین به احساسات کودک اهمیت بدهند و از فرزند خود بخواهند تا از اتفاقات مدرسه بگوید.
سرزنش و توهین عامل اصلی نفرت فرزند از والدین
وی در خصوص علت نفرت برخی افراد از والدین خود گفت: در روانشناسی هیجان اولیه و ثانویه وجود دارد؛ هیجان ثانویه به این معناست که قبل آن یک هیجان دیگر وجود داشته و فرد هیجانی را تجربه کرده و سپس به هیجانی دیگر مانند خشم میرسد. خشم و نفرت نمونه خوبی از یک هیجان ثانویه است. صددرصد نفرت را پدر و مادر ایجاد میکنند و در آن شکی نیست. یکی از نظریههایی که خیلی از این موضوع حمایت میکند، نظریهای است که گفته میشود فرزند در خانه تحقیر شده و به خاطر کارهایش سرزنش شده است. عامل اصلی نفرت سرزنش و توهین است.
مشایخی گفت: در مواقع ایجاد این امر کودک را با یک مشاور آشنا کنیم. بهترین راهکار بازی درمانی است که سبب کنترل نفرت میشود و از روی بازی کودک میتوان به میزان نفرت و تحلیل آن دست یافت. این احساس ممکن است تا مدتها در کودک همراه باشد.
انتهای پیام
نظرات