این شاعر در گفتوگو با ایسنا، درباره رسانهدار بودن یک طیف خاص از شاعران و در مقابل آن رسانه نداشتن شاعرانی دیگر که باعث کمرنگ شدن آنها میشود، اظهار کرد: رسانهها چه در حوزه ادبیات و چه در حوزههای دیگر اثرگذار هستند. طبیعتا دسترسی به رسانهها در کار شاعران موثر است. اما فکر نمیکنم در نهایت رسانهها بتوانند امر ممکن را ناممکن کنند؛ یعنی کسی اگر با بوق و کرنای رسانهها مطرح شده باشد، این مطرح شدن برایش دوام نخواهد داشت.
او سپس در پاسخ به پرسش مطرحشده درباره وضعیت حفظ ارزش و جایگاه شاعران توسط رسانهها، به دودستگی رسانهها اشاره و بیان کرد: رسانهها دو دسته هستند؛ یک دسته، رسانههای دولتی همانند رادیو و تلویزیون که طبیعتا سیاست خاص حکومت را پیش میبرند و به هنرمندان، نویسندگان و شاعران مستقل تمایلی ندارند. آنها در فکر سیاستی هستند که آن سیاست را در افرادی خاص و نزدیک به خودشان جستوجو میکنند و آنها را هم در تلویزیون، رادیو، کتابهای درسی و... تبلیغ میکنند. دسته دوم، رسانههایی هستند که مستقلترند که آنها هم سازوکار خودشان را دارند. اما الان اصلا مشکل این است که اغلب رسانههای مستقل وجود ندارند. در گذشته تعدادی از نشریات و مجلات بودند که به نشریات روشنفکری مشهور بودند که الان وجود ندارند یا اگر هستند اندکاند. البته ما در دورهای زندگی میکنیم که مردم هم از اینها استقبال نمیکنند.
موسوی که معتقد است در حال حاضر مهمترین مشکل برای ادبیات نبود نشریات تخصصی است، گفت: در دهه ۷۰ و ۸۰ مجلهها و نشریات ادبی مثل «گردون»، «تکاپو»، «کارنامه» و «آدینه» جایگاه خیلی معتبر و تیراژ خوبی داشتند و فرصت بسیار خوبی بودند برای شاعران و نویسندگان جوانی که میخواستند کارشان را معرفی کنند. الان اینجور نشریات کم است، البته نشریهای مثل «آزما» و مجله نوپای «وزن دنیا» وجود دارند اما متاسفانه فشارهایی که از ناحیه سانسور وجود دارد به آنها میگوید که چه باید کرد و چه نباید کرد، چه باید نوشت و چه نباید نوشت. از طرفی مشکلات مربوط به گرانی کاغذ و مشکلات مربوط به صنعت چاپ و نشر باعث میشوند که نشریات نتوانند آنجور که دلخواهشان است کار کنند. جای خالی نشریات دهه ۷۰ و ۸۰ را هنوز هیچ نشریهای نتوانسته پر کند.
شاعر مجموعه «دستی به شیشههای مهگرفته دنیا» که سابقه عضویت در هیئت تحریریه مجله «کارنامه» را نیز دارد، با بیان اینکه کار کردن در روزنامهها و رسانهها دایره عظیمی از ارتباطات را مهیا میکند، درباره تاثیرگذاری کار روزنامهنگاری بر فعالیت شعری شاعران اظهار کرد: کسی که حتی در حوزه ادبیات درگیر کار روزنامهنگاری است، مجبور است با جمع وسیعتری کار کند و با افراد بیشتری باید سروکار داشته باشد. در نتیجه حتی در زبانی که به کار میگیرد هم از دایره لغات وسیعتری بهرهمند میشود و همه اینها در کار روزنامهنگاری و ادبیات تاثیراتی دارد. خود من در دورهای که در مجله «کارنامه» بودم، چه در کار خودم و چه در کار دیگران، میدیدم که اثرگذاریها وجود دارد. اما این مسئله هم وجود دارد که گاهی برای برخی ممکن است تاثیر منفی داشته باشد. گاهی ممکن است روزنامهنگاری را با کار سطحی اشتباه بگیرند یا شهرت و آوازهای که از روزنامهنگاری بهدست میآید، افراد را دچار شبهه کند. در کل تاثیر کار مطبوعاتی در حوزه ادبیات برای نویسندگان و شاعران قابل ملاحظه است. در جهان هم شاعران و نویسندگانی بزرگ تجربه کار روزنامهنگاری را داشتهاند. در کشور خودمان هم شاملو از افرادی است که در مطبوعات کار کرده و صاحب سبک هم بوده است.
حافظ موسوی در پایان اظهار کرد: اکثر رسانهها در اختیار نهادهای حکومتی است و آنها مجری سیاستهای کلی فرهنگی هستند، که این رسانهها جز اینکه لطمه بزنند، کار دیگری نمیکنند. آنها با بیان نیمی از حقیقت یا حتی کتمان حقیقت، سعی میکنند چهره حقیقت را مخدوش کنند. بزرگترین مشکل هم سانسور است، رسانهها از آن میزان آزادی و شجاعت که سمت حقیقت بروند و با آن مواجه شوند، برخوردار نیستند. رسانه ملی به جای اینکه شعر شاملو را که جزئی از ارکان فرهنگ معاصر ما است و به زبان فارسی غنا بخشیده مطرح کند، مسئلهاش این است که در زوایای پنهان زندگی او میتواند چیزی پیدا کند که از شان شاعر بکاهد یا نه. دیگر از چنین رسانهای چه توقعی میتوان داشت؟ این نوع استفاده از رسانه عملکردی در خلاف جهت فرهنگ دارد.
انتهای پیام
نظرات