به گزارش ایسنا، در یادداشتی در روزنامه اعتماد به قلم محمد بلوری میخوانیم: «صبح یکشنبه دادگاهی در تهران برگزار شد درباره قتل یک جوان با محکومیت چندساله در زندان فشافویه. متهمان اعتراف کردند که برای خروج از زندان فشافویه و گذراندن باقیمانده دوران حبس خود تا زمان رسیدن اجرای حکم اعدامشان، دست به چنین جنایت شنیع و غیر انسانی زدهاند. در واقع دو محکوم به اعدام که از چهرههای خطرناک یک زندان بودند، سراغ زندانی بیسروصدایی رفتند که جرم سیاسی داشته و با جنایت، بزنبهادری و... غریبه بوده.
برای من که سالها در حوزه اجتماعی و حوادث کار کردم، به امید تاثیرگذاری و کاهش نرخ جرم و جنایت در جامعه، این اتفاق و خبر ناگوارترین خبر سال است. به این خبر باید بهصورت ویژه و فارغ از مسائل سیاسی نگاه و شرایط زندانی که عامل اصلی این قتل است پرداخت. خبر میگوید: محیط زندان فشافویه برای یک اعدامی که چیزی به اجرای حکم اعدامش باقی نمانده و یک حبس ابدی، به قدری غیر قابل تحمل بود که حاضر شدند به قیمت آن که چند ماه در زندان دیگری باشند، دست به جنایتی هولناک بزنند. یکی از این دو نفر قطعه فلزی را از تخت جدا میکند، آن را تیز میکند و دیگری با تکهای کاشی شکسته دستشویی، سلاحی مرگآور درست میکند. با همین سلاحهای دستساز به جان جوانی میافتند که حکمی چند ساله داشته و خانوادهاش انتظار پایان محکومیت او را میکشیدند تا به آغوش خانواده بازگردد.
با صحبتهای متهمان در دادگاه میتوان فهمید محیط زندان فشافویه تا چه اندازه رعبآور، وحشتناک و عذابآور است که این دو جانی دست به قتل میزنند تا بلکه برای چند ماه هم که شده به زندانی دیگر منتقل شوند. روز یکشنبه اشکها و ضجههای مادر مقتول در دادگاه، دل تمام حاضران در دادگاه را به درد آورد. جوانی که به هر دلیلی چند سالی را محکوم به تحمل حبس بوده در کنار خطرناکترین و بیرحمترین و جنایتکارترین زندانیان قرار گرفته، با چنین جنایتکارانی در یک سلول قرار میگیرد و با آن وسایل کند و نابرنده کشته میشود.
درباره این پرونده دو سوال مهم باید پرسید: اول این که چرا زندانیانی با جرائم سبک باید در کنار زندانیانی خطرناک باشند و دوم این که چرا محیط یک زندان باید به این شدت آزاردهنده و رعبآور باشد؟ نمیگویم باید زندانها را تبدیل به هتل کرد اما دست کم زندانها باید برای دوران محکومیت زندانیها امنتر و کمخطرتر شوند. سالهاست که مسئولان هم درباره اهمیت تفکیک زندانیان صحبت میکنند اما برخلاف این صحبتها و تاکیدها، باز هم شاهد چنین جنایتهای فجیعی هستیم که به راحتی میشد پیشگیری کرد.
یکی از مسائل مهم دیگر در چنین پروندهای، دسترسی به مواد مخدر در زندان است. مواد مخدر در بعضی زندانها به قیمت گزافی فروخته میشود، عدهای از زندانیان که مرتب مواد مخدر را خرید و فروش میکنند و به خاطر سود سرشار این کار حاضر به ترک زندان نیستند. من بارها با بعضی جوانان زندانی گفتوگو کردهام و فقط خدا میداند چه خطراتی در زندانها در انتظار جوانانی است که به خاطر محکومیتهای مختلف، مجبور به تحمل چند سالی حبس میشوند. در مکالمات رسمی به زندان میگویند ندامتگاه. اما آیا واقعا با چنین اتفاقهایی که خبرش را میشنویم و نکاتی که گفتم باید به زندان فشافویه بگوییم ندامتگاه؟ جایی که حتی یک زندانی محکوم به اعدام هم تحمل ندارد و حاضر است برای چند ماه زندگی در جایی آسودهتر دست به قتل دوباره بزند. به این ترتیب هر جوانی هم که برای محکومیتی وارد چنین مکانی شود هر آن چه را هم که از خلاف و فساد نمیداند، در آنجا میآموزد و باز راهی جامعه میشود. نمیگویم نظارتی بر این مسائل نیست، حتما هست، اما جای سوال دارد چرا ترتیب اثر موثری وجود ندارد. عوض کردن رییس زندان بیشک پاک کردن صورت مساله است. این مسائل با عوض کردن رییس زندان از بین نمیرود. باید تفکر و راهحل بنیادی و اساسی برای حل این مشکل صورت بگیرد.»
انتهای پیام
نظرات