در این میان اما علیرضا سمیعآذر ـ مدیر حراج تهران ـ بر این باور است که درست است حراج یازدهم تهران کمفروغتر از دورههای گذشته برگزار شد، اما نسبت به حراجهای هنری دیگری که در سطح منطقه و جهان برگزار میشود، همچنان در شرایط بهتری قرار دارد.
او شرایط اقتصادی و فشار تحریمها را صرفاً تا اندازه محدودی در کمهیجان بودن این دوره از حراج تهران مؤثر میداند و بر این باور است که اگر قیمت اغلب آثار در این دوره بالاتر از قیمتهای پیشبینی شده نرفته، دو دلیل اصلی دارد؛ اول اینکه بازار هنر به سمت معقول شدن پیش رفته و دوم اینکه برآورد برخی قیمتها بالا بوده است.
*****
متن کامل گفتوگوی ایسنا با علیرضا سمیعآذر به شرح زیر است:
ـ یازدهمین دوره از حراج تهران در حالی به پایان رسید که به نظر میرسد نسبت به دورههای گذشته کمفروغتر برگزار شد. فروش اغلب آثار به قیمت کمینه (حداقل قیمت پیشبینی شده از سوی حراج تهران) و فروخته نشدن پنج اثر در این دوره از جمله مواردی است که در این دوره از حراج به چشم آمد. فکر میکنید علت این موضوع چه بود؟
مطمئن نیستم که منظور شما از کم فروغ بودن، دقیقاً چه میتواند باشد. شاید بتوان گفت هیجانی که برای قیمتهای بالا در دورههای اول حراج وجود داشت به تدریج کاهش پیدا کرده است. این همان وضعیتی است که همه حراجهای دنیا به آن سمت پیش میروند؛ منطقی و معقول شدن قیمتها.
به طور کلی یکی از ویژگیهای مارکت معقول این است که آثار در حد فاصل برآورد کمینه و بیشینه به فروش برسد و نه خیلی بیشتر از قیمت پیشبینی شده. در مهمترین حراجیهای دنیا نیز قیمتی تعیین میشود و معمولاً فروش بین همان قیمتها است و خیلی به ندرت پیش میآید که قیمت خرید بالاتر از برآورد بیشینه باشد.
اینکه در دورههای گذشته حراج تهران، برخی از آثار با قیمت بیش از بیشینه به فروش میرفتند، لزوماً نمیتواند به معنای پرفروغ بودن دورههای گذشته باشد و شاید بیشتر به معنای هیجانی بودن مارکت در دفعات نخست باشد. طبیعتاً در طی سالها این فرآیند به مرور به سمت معقول شدن رفته است. نظرات کارشناسی دقیقتر شده و تقریباً همان ارقامی که پیشبینی میشود، در حراج نیز محقق میشود. از طرفی هم افراد با قیمتها آشنایی بیشتری پیدا کردهاند. عین همین وضعیت در حراج کریستیز در دبی از سال ۲۰۰۹ به بعد اتفاق افتاد و به موجب تفسیری که مسوولان کریستیز ارائه کردند حالا میتوان گفت که کم فروغ بودن این دوره حراج تهران هم همان معقول شدن مارکت است که اتفاق بسیار خوبی است.
ما فکر میکردیم این حراج بین ۴۰ تا ۴۴ میلیارد تومان فروش داشته باشد. در بدترین حالت نیز تصور میکردیم که ممکن است به رقم روانی ۴۰ میلیارد در مجموع فروش نرسیم و در بهترین شرایط به مجموع فروش ۴۴ میلیارد تومان برسیم. وقتی که تخمین ما بین ۴۰ تا ۴۴ میلیارد تومان است و مجموع فروش آثار ۴۲ میلیارد تومان است یعنی خیلی بیشتر از جمع برآورد کمینه، نمیتوان گفت که حراج این دوره کمفروغ بوده است؛ البته که میتوانست بیشتر از این هم باشد. متوجه هستم که تعدادی از کارها در این دوره فروش نرفت و برای برخی از آثار فقط یک یا دو خریدار به جای چند خریدار بود و سایه مشکلات اقتصادی را نیز بر همه چیز از جمله حراج تهران درک میکنم. اما با همه این اوصاف رقم فروش از آنچه ما پیشبینی میکردیم کمتر نبود.
ـ در دورههای گذشته چنین تجربهای داشتید که شش اثر (بدون احتساب فروش یک اثر پس از پایان حراج یازدهم) به فروش نرسد؟
در این دوره ۶ اثر به فروش نرسید ولی یک اثر بلافاصله بعد از مراسم به فروش رسید که در مجموع میتوان گفت پنج اثر فروخته نشد. اما در حراجهای قبلی حداکثر سه اثر به فروش نرفته بود؛ بنابراین از این حیث میتوان گفت که حراج یازدهم نسبت به حراجهای قبلی کم فروغتر برگزار شد یا اینکه حراجهای قبلی پرفروغتر بودهاند.
ـ آیا پیشبینی میکردید اثر منیر فرمانفرمائیان و سهراب سپهری با کمینه و بدون هیچ افزایش قیمتی به فروش برسند؟
خیر؛ تصور میکردم که این آثار بین قیمت کمینه و بیشینه به فروش میرسند؛ به این معنی بود که هر کدام میتوانستند ۵۰۰ میلیون افزایش قیمت داشته باشند که مجموع همین دو اثر میتوانست به افزایش یک میلیاردی در مجموع فروش آثار منجر شود و با افزایش فروش برخی دیگر از آثار میتوانستیم به رقم ۴۵ میلیارد مجموعه فروش هم برسیم که برای ما یک شرایط کاملاً ایدهآل بود.
ـ فکر میکنید چرا اغلب آثار در یازدهمین دوره از حراج با قیمت کمینه به فروش رسیدند؟
قبل از پاسخ به این پرسش لازم است که آماری از برخی حراجها که خارج از کشور برگزار میشوند مطرح کنم. اگر وضعیت فروش آثار در حراجهای بینالمللی را با ایران مقایسه کنیم، به این نتیجه میرسیم که همه مشکلات را نباید بیجهت بر گردن اقتصاد کشور و تحریمها بیندازیم.
حراج کریستیز دبی در مارچ ۲۰۱۹ یعنی حدود سه ماه پیش، ۸۵ اثر از حدود ۲۰ کشور دنیا ارائه کرد که در میان آنها فقط ایران تحریم بود. در مجموع از میان این ۸۵ اثر که از کشورهایی مثل ترکیه، مصر، سوریه، عراق، عربستان، امارات، مراکش، تونس ارائه شده بودند، ۷۳ اثر فروش رفت و ۱۲ اثر به فروش نرسید. مجموع فروش این حراج نیز ۳.۷ میلیون دلار اعلام شد. در آن حراج آثاری از نامهای بزرگ خاورمیانه ارائه شده بود از جمله حسین زندهرودی، پرویز تناولی، محمد احصایی و فرهاد مشیری. این در حالی است که ما در حراج یازدهم ۷۹ اثر ارائه کردیم، ۷۴ اثر به فروش رسید و در مجموع ۳.۸ میلیون دلار با نرخ دلار آزاد فروش داشتیم؛ بنابراین کشور ما با این حجم از مشکلات اقتصادی توانست از حراج کریستیز دوبی با بیش از دو قرن سابقه و حضور خریداران ثروتمند منطقه مجموع فروش بیشتری داشته باشد. مدیر کریستیز این فروش را به ما تبریک گفت و برایش جای سوال بود که پس چرا میگویند ایران تحریم است؟ و گفت این رقم فروش که بیشتر شکوفایی اقتصاد هنر در ایران را نشان میدهد!
حراج مارچ ۲۰۱۸ کریستیز دوبی باز با حضور حدود ۲۰ کشور دنیا، ۷۷ اثر ارائه کرد که ۵۴ اثر فروخته شد و ۲۳ اثر نیز به فروش نرسید. مجموع فروش آنها ۲.۹ میلیون دلار بود؛ اما هیچ کسی از کریستیز انتقاد نکرد، خطی و مشی آن را زیر سوال نبرد و از عبارتهایی مثل کمفروغ نیز استفاده نکرد.
پا را فراتر از منطقه میگذاریم و به سراغ حراج ۲۰۱۹ نیویورک که حدود یک ماه پیش برگزار شد، میرویم. این حراج که یکی از موفقترین حراجهای جهان محسوب میشود، توانست چند رکورد جهانی در مارکت هنر ثبت کند از جمله اثر جف کونز که ۹۱ میلیون دلار فردش رفت. در این حراج ۵۸ اثر ارائه شد که ۵۱ اثر جمعاً به مبلغ ۵۳۸ میلیون دلار فروش رفت، ولی ۷ اثر به فروش نرسید و حدود یک سوم آثار نزدیک به برآورد کمینه به فروش رسیدند.
بنابراین با وجود اینکه ما ۵ اثر در حراج تهران نفروختیم، هنوز از میزان آثار فروشنرفته از حراجیهای منطقه و جهان جلوتر هستیم. در یک نگاه منطقهای و جهانی حراج یازدهم تهران، حتی بدون توجه به شرایط اقتصادی کشور، فروش خوبی داشته است. برآورد کمینه ما ۳۷ میلیارد بوده که توانستیم ۴۲ میلیارد تومان بفروشیم. اگر ما بتوانیم همین روند را ادامه بدهیم تجارت هنر از بسیاری تجارتهای کشور موفقتر خواهد بود. شما اگر ۸۰ عدد از هر کالای دیگر را بیاورید و به فروش بگذارید، فکر میکنید چند کالا در یک جلسه دو ساعته به فروش میرسد؟
ـ فروش اغلب آثار به قیمت کمینه چقدر به قیمتگذاری حراج تهران برمیگردد؟ ممکن است علت این امر غیرواقعی بودن برخی از رقمها بوده باشد؟
برای پاسخ به این پرسش نیاز است که ملاحظه دقیقی روی تک تک آثار صورت بگیرد و نمیتوان تحلیلی کلی که دربرگیرنده همه آثار باشد را ارائه کرد. شاید قیمت برخی از آثار بالا بود. چند مورد را با صاحب اثر بحث کردیم که قیمت را پایین بیاورد، اما موافقت نکرد. با این وجود چون اثر مهمی بود به امید اینکه به فروش برود، آن را در حراج آوردیم. اثر رضا مافی از جمله این آثار بود که چون اثر مهمی از یک نام بزرگ است، میخواستیم حتماً در حراج باشد.
باید در نظر داشت که منشأ قیمت هنر دلار است. اصولاً زمانی آثار هنری در کشور گران شد که حراجهای بینالمللی همانند کریستیز، ساتبیز و بونامز در منطقه برگزار و قیمتها را بالا بردند. الان نیز برخی از هنرمندان و مجموعه داران قیمت آثار را با این حراجیها مقایسه میکنند و معادل ریالی فروشهای دلاری را مبنا قرار میدهند.
ـ در حراج یازدهم آثاری ارائه شده بود که قدمت بیش از ۱۰۰ سال داشتند. با توجه به اینکه فروش آثار بالای قدمت ۱۰۰ سال باید مجوز ارشاد به فروش برسند و همچنین با توجه به اینکه پیشتر تاکید کرده بودید که از فروش آثار بالای ۱۰۰ در حراج تهران معذور هستید، درباره حضور این آثار در این دوره توضیح میدهید.
خرید و فروش اشیا و آثار بالای ۱۰۰ سال نیاز به مجوز ندارد و فقط خروج از کشور آنها نیاز به مجوز سازمان میراث فرهنگی دارد. ما همواره با خریداران آثار بالای ۱۰۰ سال یا حتی کمتر اعلام میکنیم که برای خروج اثر از کشور باید حتماً مجوز دریافت کنند.
اما اثری از مزینالدوله متعلق به سال ۱۳۱۱ که در حراج تهران ارائه شده بود، در زمانی خلق شده که همه نقاشان به شیوه مینیاتور کار میکردند و این سبک جدید رئالیستی رایج نبود. به همین خاطر هم آثار او از لحاظ هنری و تاریخی دارای ارزش است و خروج آن نیاز به مجوز دارد.
ـ چرا قیمت برخی از آثار قدیمی نسبت به آثار معاصر از قیمت کمتری برخوردار بودند؟
آثار قدیمی هنوز به صورت گسترده وارد بورس خرید و فروش نشدهاند. این موضوع در همه جای دنیا وجود دارد که آثار هنرمندان مدرن و معاصر به دلیل خرید و فروش زیاد از قیمت بیشتری برخوردار هستند؛ البته به غیر از چند ستاره تاریخ هنر که قیمتهای شگفتانگیزی دارند. اگر از چند شخصیت خاص قرون هفده، هیجده و نوزدهم بگذریم، به طور کلی یک تابلوی این قرون را میتوان با قیمت کمتری از اثر اساتید مدرنیست خریداری کرد؛ به عنوان مثال قیمت یک کار پیکاسو بسیار بالاتر از اثر خوبی از قرن نوزدهم است. برای اینکه نام پیکاسو علاوه بر اهمیت هنری، به یک برند تجاری نیز تبدیل شده است.
تلاش ما این است که با معرفی هرچه بیشتر کارهای کلاسیک ارزش آنها را ارتقا ببخشیم. فکر میکنم قیمت آثار کلاسیک به شکل غیرمنصفانهای نسبت به آثار مدرن و معاصر پایین است. شاید به این خاطر که مجموعهداران از آشنایی کافی درباره ارزش و اهمیت این آثار برخوردار نیستند. در این میان وظیفه همه نهادها از جمله رسانهها این است که درباره ارزش این آثار کلاسیک آگاهیرسانی بیشتری انجام دهند. چراکه این آثار میراث ملی ما هستند و باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرند. ما نیز در حراج تهران بسیار در این زمینه تلاش میکنیم و بخشی از نمایشگاه را با احترام و وقار بسیار به آثار کلاسیک اختصاص دادهایم و با منزلت والایی آنها را ارائه میکنیم.
اما به هر حال قیمت در بازار همیشه بر اساس قوانین تجارت جلو میرود. با این وجود ما از ارائه آثار کلاسیک خسته نمیشویم. این امر به خاطر رسالتی است که حراج تهران برای خود قائل است و سعی میکند هنر کلاسیک را بهتر به جامعه هنری بشناساند و آنها را از نظر ارزش مادی چنان ارتقا دهد که شایسته ارزش معنوی آنها بشود. به عنوان مثال اثر زرینقلم که در حراج یازدهم به قیمت ۳۲۰ میلیون تومان فروخته شد، چند سال پیش زیر ۱۰ میلیون تومان قیمت داشت؛ البته ما به زور نمیتوانیم قیمت آثار کلاسیک را افزایش دهیم و بازار باید به صورت طبیعی به این سمت پیش برود.
ـ قصد دارید حراجی را به صورت جداگانه برای آثار کلاسیک و تاریخی برگزار کنید؟
بله؛ آرزو داریم که این اتفاق بیفتد. در واقع ما از همان اول امیدوار بودیم که حراج کلاسیک مثل همه جای دنیا از حراج مدرن جدا شود. اما از آنجایی که هنوز خریداران آثار کلاسیک زیاد نیستند، به این نتیجه رسیدیم که بهتر است فعلاً آثار کلاسیک در کنار آثار مدرن ارائه شوند تا خریداران مدرن به خرید آثار کلاسیک ترغیب شوند. در واقع هدف ما این است که از موقعیت رونقیافته حراج مدرن برای تقویت حراج آثار کلاسیک استفاده کنیم. زمانی که احساس کنیم حراج آثار کلاسیک به قیمتهای خوبی رسیده است، حراجی مستقل برای آن برگزار خواهیم کرد.
اما متأسفانه در حال حاضر فقط کمالالملک و فرشچیان هستند که در قلمرو آثار کلاسیک قیمتهای میلیاردی دارند و این دو نفر برای برگزاری یک حراج مستقل و موفق کافی نیستند.
ـ یازده دوره از برگزاری حراج تهران گذشته است؛ فکر میکنید مهمترین دستاورد آن برای عرصه هنرهای تجسمی کشور در این سالها چه بوده است؟
امروز ما یک بازار رونقیافته هنر داریم که علائم و نشانههای آشکاری برای آن وجود دارد. یکی اینکه قیمت آثار هنری به شکل چشمگیری افزایش پیدا کرده است. یک دهه پیش قیمت آثار هنری بسیار ناچیز بود و بهترین هنرمندان ما با درآمد معلمی زندگی میکردند. هنرمندانی مثل منیر فرمانفرمائیان، بهمن محصص و پرویز تناولی که امروز آثارشان با قیمتهای میلیاردی ارائه میشود به ندرت کار میفروختند.
امروز تولید ثروت برخی از هنرمندان همانند یک کارخانه بزرگ است. ما هنرمندانی را میشناسیم که ماهیانه چند میلیارد تومان تولید دارند و تولیدشان هم مطلقاً ارزش افزوده است. یک کارخانه وقتی ۱۰ میلیارد میفروشد، ۹ میلیارد آن صرف مواد، تجهیزات و پرسنل میشود، ولی یک نقاش چنین هزینهای را برای خلق اثر صرف نمیکند و در واقع فروش آثارش سود خالص است. هنرمندانی مثل پرویز تناولی، محمد احصایی، حسین زندهرودی و زندهیاد منیر فرمانفرمائیان از جمله این هنرمندان به شمار میروند. از طرفی دیگر بالا رفتن قیمت آثار باعث شده این هنرمندان انگیزه بیشتری پیدا کرده و حتی بیشتر از دوران جوانی اثر خلق کنند؛ به عنوان مثال در سالهای اخیر هر بار خانم منیر فرمانفرمائیان را میدیدم، میگفت از فلان گالری، موزه یا مجموعه چند سفارش گرفته و مشغول کار است.
در نتیجه میتوان گفت که حراج تهران به هدف نسبی خود یعنی تقویت اقتصاد هنر و توسعه مبادلات آثار هنری رسیده است. البته در تمام دنیا وقتی گفته میشود قیمت آثار هنری افزایش یافته است، منظور افزایش قیمت آثار همه هنرمندان پیر و جوان نیست و بیشتر شامل نخبگان میشود. در آمریکا ممکن است با ۳۰ یا ۴۰ هنرمندی که آثارشان به قیمتهای میلیون دلاری به فروش میرسد مواجه باشید. در حالی که در آن کشور صدها هزار هنرمند جوان وجود دارد که حتی فرصت برگزاری نمایشگاه در گالریهای درجه یک و دو را هر ۱۰ سال یک بار هم پیدا نمیکنند، آثارشان به اندک قیمتی هم به فروش نمیرسد و اغلب با شغلهای دیگر امورات زندگیشان را میگذرانند. سالانه ۲۵ هزار نفر در رشته هنر فارغالتحصیل میشوند و فقط ۲ درصد از آنها فرصت برگزاری نمایشگاه در گالریهای خوب را پیدا میکنند. ما هم نباید انتظار داشته باشیم که آثار تمام هنرمندان به اندازه آثار هنرمندانی همچون پرویز تناولی، آیدین آغداشلو و … به فروش برسد.
در عین حال باید به یکی دیگر از پارامترهای توسعه اقتصاد هنر یعنی افزایش گالریها نیز توجه کنیم. امروز نمایشگاههای زیادی در تهران برگزار میشود و برخلاف سابق که گالریها استاندارد نبودند، در حال حاضر از فضای خوب و متناسب، حتی گاه منطبق با استانداردهای جهانی، برخوردار شدهاند. از سوی دیگر دانشکدههای هنری نیز در سالهای اخیر زیاد شدهاند و امروز حدود ۲۳ دانشگاه هنری داریم که در رشتههای مختلف هنرهای تجسمی در مقاطع مختلف لیسانس و فوقلیسانس دانشجو میپذیرند.
ـ در کل موفقیت یک حراج هنری را چطور تعریف میکنید؟
به نظر هر کارشناس حرفهای، موفقیت یک حراج تعداد آثار فروختهشده و فروختهنشده آن نیست؛ چراکه ممکن است یک حراجی کم بفروشد ولی خوب بفروشد یا اینکه زیاد بفروشد ولی بد بفروشد. این موارد از پارامترهای اولیه موفقیت یک حراج هنری محسوب نمیشوند. درواقع پارامتر اصلی موفقیت یک حراج هنری این است که چقدر توانسته خریدار جدید جذب کند.
بیش از ۳۰ درصد خریداران حراج تهران هربار جدید هستند. اگر یک حراجی خوب بفروشد ولی تعداد خریداران آن مشخص و ثابت باشد، یعنی این افراد پیوسته به هم میفروشند و از هم میخرند و این صرفاً نشاندهنده یک بازار بسته است. ما تلاش میکنیم که در هر دوره خریداران جدیدی را معرفی کنیم. جالب است بدانید که بسیاری خریداران قدیمی حراج تهران، در این دوره خرید نکردند، اما با این وجود این حراج به رقمی که پیشبینی کرده بودیم، رسید. قیمتها میتوانند به هر نحوی در حراج افزایش پیدا کنند، اما این خریداران جدید هستند که به حراج جان میدهند. خریدار جدید یعنی انرژی تازه؛ چراکه این تصور در خریداران قدیمی ایجاد میشود که اگر دیر بجنبند، افراد جدید آثار را میخرند.
ـ فکر میکنید چرا برای عدهای فروش آثار هنری با قیمتهای بالا قابل باور نیست و انتقادهای زیادی هم به این موضوع وارد میشود؟
به خاطر اینکه این اتفاق در کشور ما بیسابقه است. ولی در نقاط دیگر دنیا مخصوصاً در کشورهای پیشرفته این رقمها سابقه طولانی دارند و به همین خاطر هم جای تعجب ندارد. حتی اگر یک رقمی شگفتانگیز هم باشد، هرگز با ناباوری مواجه نمیشود. ممکن است عدهای حیرت کنند، اما با ناباوری آن را انکار نمیکنند.
این موضع شاید به روانشناسی ما ایرانیها در دوره معاصر نیز بازگردد که به بسیاری از پدیدههای اطرافمان با دیده شک و انکار نگاه میکنیم. برای اینکه سالها شاهد اخباری بودهایم که به شکل سالم، شفاف و صریح به دست ما نمیرسیده و ما مجاری روشنی برای راستیآزمایی نداشتیم. در نتیجه افراد با شنیدههای غیررسمی ذهنیت خودشان را شکل میدهند و لذا آکنده از ناباوریها و تردیدها هستند.
به هر حال تشخیص این موضوع در تخصص من نیست، ولی احساس میکنم که حتی در داخل جامعه هنری عدهای هستند که دستیافتن یک اثر هنری به قیمتهای بالا را با ناباوری و شک نگریسته و در مسیر تئوری توطئه فکر میکنند. یادم است وقتی اولین حراجهای کریستیز در خاورمیانه در سال ۲۰۰۶ برگزار شد و به قیمتهای بالا رسید، همه فکر میکردند که این رقمها ساختگی یا حباب است. اما این اتفاق نیفتاد و الان دیگر کسی درباره کریستیز این چنین صحبت نمیکند. به نظرم درباره حراج تهران نیز خیلی زود همه به این نتیجه میرسند که قیمتها تقویت شده و این ارقام حباب نیستند. در ضمن توجه داشته باشید آثاری از سهراب سپهری، منیر فرمانفرمائیان و پرویز تناولی که به قیمتهای میلیاردی به فروش میرسند، بهترین آثار این هنرمندان نیستند و حراج تهران نشان داد که میتوان با آثار درجه دو یا سه این هنرمندان به قیمتهای میلیاردی رسید.
حقیقت این است که امروز محصول خلاقیت و زیبایی شناسی ارزش پیدا کرده و گرانسنگ شده است. هرچقدر هم این قیمتها بالاتر میرود، باید بیشتر مفتخر باشیم که در جامعهای زندگی میکنیم که در آن به خلاقیتهای انسانی و آفرینش هنری ارزش داده میشود. تصور کنید که در کشورهای اروپایی قیمت آثار هنرمندان مشهور برابر است با قیمت یک کاخ در بهترین نقطه آن کشور که ما البته هنوز با این مرحله فاصله زیاد داریم. ما در کشوری زندگی میکنیم که هنر عمیقاً در تاریخ کهن آن ریشه دارد و باید خیلی بیشتر از سایر نقاط جهان در این امر پیشرو باشیم و برای آفرینشهای هنری ارزشی گران قائل شویم.
انتهای پیام
نظرات