این استاد اعزامی وزارت علوم در گرجستان در یادداشتی که بهدنبال هشدار خطر تعطیلی کرسیهای زبان فارسی در جهان در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: «خبری که این روزها جسته و گریخته میان انبوه خبرهایی از هر دست، توجه برخی از اهالی فرهنگ و ادب و شاید هر ایرانی علاقهمند به زبان و ادبیات فارسی را به خود جلب کرده این است، مختصر و مفید: «خطر تعطیلی کرسیهای زبان فارسی در دانشگاههای خارج از کشور».
در ماههای اخیر البته این خبر چندینبار از سوی معاون گسترش زبان فارسی و ایرانشناسی وزارت علوم، دکتر بهادر باقری طی مصاحبههایی اعلام شده است، و هر بار همراه با درخواست از سازمان برنامه و بودجه تا با اقدامی عاجل و اختصاص بودجه، گامی در راه حل این مشکل بردارند.
در همین روزها اما ناگهان فیلمی چهاردقیقهای از چند دانشجوی خارجی منتشر شد که با لهجهای شیرین، برای ما - که ایرانی و فارسیزبانیم - از عشقشان به زبان و ادبیات فارسی و از نگرانیهایشان برای تعطیلی کرسیهای زبان فارسی در دانشگاههایشان میگویند. درددلی صمیمی و از دل برآمده که سرگردانمان میکند میان دو حس مبهم شادی و غم، حس سربلندی از داشتن چنین زبان و ادبیاتی - که اینگونه دل از این جوانان ربوده - یا شرمساری از اینکه کاستیهایمان در حفظ و گسترش آن به جایی رسیده که حالا مردمانی از سرزمینهای دیگر به حال زبان فارسی و تعطیلی کرسیهای آن دل میسوزانند و از مردم و مسئولان ایران درخواست کمک میکنند.
واقعیت اما چیزی جز این نیست: حال زبان فارسی در بسیاری از دانشگاههای خارج از کشور خوب نیست. از مهرماه سال گذشته به دلیل مشکلات ارزی بسیاری از استادان اعزامی از سوی وزارت علوم ناگزیر به کشور بازگشتهاند؛ استادانی که نزدیک به 40 سال است در راستای هدف گسترش زبان و ادبیات فارسی در جهان، همهساله از سوی وزارت علوم به کشورهای مختلف اعزام میشوند تا در کنار تدریس زبان و ادبیات فارسی، نمایندگان فرهنگ و ادبیات کشورمان باشند و پرچم زبان فارسی را در دانشگاههای مختلف برافراشته نگهدارند.
حالا در غیبت این استادان، زبان و ادبیات فارسی تنها مانده است در عرصه رقابت سنگینی که سالهاست در بخشهای شرقشناسی درگرفته است میان زبان شیرین مادریمان با زبانهای رقیب: عربی، ترکی، چینی و ... . و چه رنجی میکشد زبان کهن فارسی در این روزهای سخت، وقتی به یاد میآورد که قرنها بیرقیب و بیمنازع، چتر زیبایی خود را بر سرتاسر قاره کهن گسترده بود و از چین و هند گرفته تا آسیای صغیر، پیر و جوان دل به طنین خوش آن داده بودند و زیبایی سحرآمیز اشعار شاعرانش، سیهچشمان کشمیری و ترکان سمرقندی را واله و شیدای خود کرده بود.
این خبر زمانی تلخی خود را بیشتر به جانمان مینشاند که به یاد بیاوریم زبان و ادبیات فارسی نه فقط مایه افتخار ما ایرانیان که میراث معنوی جهانیان است و از دست رفتن جایگاه جهانی آن، واقعیت تلخی است که حتی تصور کردنش، قلب هر ایرانی میهندوست را به درد میآورد.
دانشجویانی که این فیلم را تهیه کردهاند به خوبی میبینند چشمانداز تلخ سالهای بعد را: خاموشی تدریجی زبان فارسی و انزوای آن را در کنار رونق کرسیهای رقیب که با تمام توان تبلیغاتی، جوانان مستعد را به آغوش خود میکشند. شاید در بسیاری از دانشکدهها فاصله کلاس زبان فارسی با کلاسهای دیگر زبانها فقط یک دیوار باشد و بدا به حال ما اگر در این سوی دیوار خاموشی و مرگ باشد و در آن سو ... .
اما پرسش این است: فارغ از اینکه همگی از شرایط دشوار اقتصادی کشور در ماههای اخیر آگاهیم و ضرورت تعدیل برخی هزینهها را انکار نمیکنیم، آیا باید در نخستین گام تیشه به ریشه اعتبار دیرینهمان بزنیم و جایگاه زبان ملی و ادبیات افتخارآمیزمان را در دانشگاههای جهان متزلزل کنیم؟ آیا سود صرفهجویی در این بخش پاسخگوی زیان اعتباری خواهد بود که از دست میرود و چراغی که شاید تا سالها خاموش بماند تا توجیهی باشد برای اینکه از آبرو و اعتبار زبان، ادبیات و فرهنگمان هزینه کنیم؟ آیا - صرف نظر از زیان عظیم معنوی که با هیچ معیار و مقیاسی نمیتوان آن را سنجید - محاسبه کردهایم تاوانی را که بعدها برای احیای این کرسیها باید بپردازیم؟
شاید بد نباشد اگر تاریخ پرفراز و نشیب این میهن سربلند را مرور کنیم و به یاد بیاوریم که در سختترین روزها، نه تنها در روزگار جنگ که حتی در زمانه شکست، این سرزمین سرافراز با جادوی همین زبان و ادبیات شیرین و با قدرت خیرهکننده فرهنگ، هر متجاوزی را رام کرده است تا در جذبه این فرهنگ و زبان و ادبیات غرق شوند. به یاد بیاوریم قدرت شگفتانگیز فرهنگمان را که هرگز در برابر هیچ تهاجمی، سر خم نکرده، بلکه ایستاده و همه را به ستایش خود واداشته است.
در دنیای امروز که به حق، دنیای ارتباطات است و رسانهها در آن قدرتی شگفتانگیز دارند، آیا جز این است که ادبیات فارسی، میتواند رسانه فرهنگ، ارزشها و حقانیت ما باشد تا افتخارات، اندیشهها، ارزشهای ناب اخلاقی و صلحاندیشیمان را به جهان و جهانیان یادآوری کند؟ آیا درست در همین زمان که بیش از همیشه به ابزار زبان و ادبیات فارسی نیازمندیم، رواست که به دست خود این صدای رسا را خاموش و این امکان ارزشمند را از خودمان دریغ کنیم؟ آیا ضرورت امروز ما این نیست تا به این میراث ارزشمندمان اعتماد کنیم، نه اینکه ریشهاش را بزنیم، بلکه شاخههایش را بارورتر کنیم؟ ای کاش باور کنیم که در عرصه جهانی، این میراث ارزشمند زبانی، ادبی و فرهنگی، برگ برنده ماست. ای کاش پیش از اینکه دیر شود کاری کنیم و اجازه ندهیم این درخت بارور بخشکد؛ نگذاریم چراغ زبان و ادبیات فارسی در دانشگاههای جهان خاموش شود.»
انتهای پیام
نظرات