• جمعه / ۷ تیر ۱۳۹۸ / ۱۰:۴۰
  • دسته‌بندی: تجسمی و موسیقی
  • کد خبر: 98040703716
  • خبرنگار : 71548

۱۰ نقاش مشهور جهان - ونسان ون‌گوگ

نبوغی که به جنون کشیده شد

نبوغی که به جنون کشیده شد

«من در دید اغلب مردم چگونه به نظر می‌رسم؟ یک فرد متوهم، یک فرد عجیب و غریب یا یک انسان نامطبوع، یا کسی که هیچ جایگاهی در جامعه ندارد و نخواهد داشت و خلاصه این‌که بی‌ارزش‌ترین موجود ممکن. حتی اگر کاملاً هم این‌گونه باشد، یک روز کارهایم نشان می‌دهد که یک انسان عجیب و غریب و بی‌هویت چه‌ها در قلب خود داشته است.»

به گزارش ایسنا، این بخشی از یکی از نامه‌های ون‌گوگ به برادرش تئو است. وَنسان وَن‌گوگ، نقاش بااستعدادی بود که برخلاف سبک‌های هنری رایج و پرطرفدار در آن دوره، به استعداد ذاتی و فطری خود بسنده کرد و توانست آثار بسیار مهمی را در تاریخ هنر جهان خلق کند.

او فقط در دو ماه پایانی عمرش، ۹۰ نقاشی از خود باقی گذاشت. خالق «شب‌های پرستاره» و «گل‌های آفتابگردان» در ۲۹ جولای ۱۸۹۰ در سن ۳۷ سالگی در میان کشتزارها، در اثر شلیک گلوله‌ای که عموما گفته می‌شود خودش آن را شلیک کرده، زخمی شد و روز بعد درگذشت.

ون‌گوگ در دوران زندگی کوتاه‌مدت خود جزء طبقه کارگر به حساب می‌آمد، از بیماری روانی رنج می‌برد و نقاشی‌هایش چندان مورد توجه قرار نمی‌گرفت. گرچه سال‌ها بعد آثار او را با گران‌ترین رقم‌ها در رویدادهای هنری خرید و فروش کردند، اما هنر ون‌گوگ برای خودش حاصلی نداشت.

او ۳۰ مارس ۱۸۵۳ در شهر کوچکی در کشور هلند به دنیا آمد. پدرش پیشوای روحانی پروتستان بود و سه عمو داشت که کسب و کارشان فروش آثار هنری بود. سال‌های نخست زندگی چندان باب میلش نبود. بعد از این‌که از کار کردن در فروشگاه عمویش و دلالی آثار هنری خسته شد، مسیر زندگی را به عنوان یک کشیش پروتستانی ادامه داد.

علاقه شدید ون‌گوگ به مذهب باعث شد که به عنوان مبلغ دین مسیحیت به میان کشاورزان و کارگران کشور بلژیک برود. در همین دوره نیز شروع به کشیدن طرح‌هایی از مردم محلی کرد و به این ترتیب به دنیای بزرگ و بی‌مرز هنر پا گذاشت. در همان دوره و در سال ۱۸۸۵ اثر «سیب‌زمینی‌خورها» را که به عنوان اولین کار مهم او شناخته می‌شود کشید.

اثر «سیب‌زمینی‌خواران» به عنوان یکی از نخستین تلاش‌های جدی ون‌گوگ برای حضور در دنیای هنر اروپا حائز اهمیت است

ون‌گوگ اثر «سیب‌زمینی‌خوران» را به جبران حمایت‌های برادرش تئو برای او فرستاد و در بخشی از نامه‌ای که به همراه اثر فرستاده بود، نوشت: «من تلاشم را کرده‌ام که تأکید کنم این آدم‌هایی که در نور چراغ مشغول خوردن سیب زمینی هستند، با همان دستانی که در ظرف‌ها گذاشته‌اند، زمین را کنده‌اند و این تابلو از کار سخت و این‌که چگونه غذایشان را به‌دست می‌آورند سخن می‌گوید.»

در واقع می‌توان گفت که او نقاشی را با حمایت‌های مالی بردارش به صورت حرفه‌ای در بروکسل و پاریس یاد گرفت. در مارس ۱۸۸۶ به پاریس رفت و بعدا به شهر آرل در جنوب فرانسه نقل مکان کرد.

اثر «گل‌ها در گلدان آبی» از جمله آثاری است که در زمان زندگی ون‌گوگ در شهر پاریس خلق شده بود

زندگی در پاریس تأثیر بسزایی در زندگی هنری ون‌گوگ داشت. درست در زمانی که پاریس مهد هنر شده بود، او در این شهر زندگی و مهم‌تر از همه به صورت جدی و متعدد نقاشی می‌کرد. در این دوره آثار ون‌گوگ متأثر از محیطی که در آن قرار گرفته بود، روشن‌تر و خوش‌رنگ‌تر می‌شد. او با استفاده از تکنیک بازی رنگ‌ها، رنگ‌های متضاد و جیغ را در کنار هم قرار می‌داد و همین موضوع هم بعدها منجر به منحصر به فرد شدن آثارش شد.

به طور کلی به تصویر کشیدن طبیعت و به‌ویژه مزرعه‌های گل آفتاب‌گردان، زندگی مردم در شهر و کافه‌ها و کشیدن پرتره بخش زیادی از آثار ون‌گوگ را به خود اختصاص داده بود.

نمونه‌ای از خودنگاره‌های ون‌گوگ

«هواخوری زندانیان» از دیگر آثار مشهور ون‌گوگ است که به نوعی فکر ناآرام و مغشوش خودش را به تصویر کشیده است. این اثر در سال ۱۸۹۰ و در زمانی خلق شد که ون‌گوگ به شدت افسرده بود.

حلقه‌ای از زندانیان که در حیاط زندان آهسته قدم برمی‌دارند در حالی که چندین نفر بر اعمال آن‌ها نظارت می‌کنند به بهترین نحو ممکن طرز فکر هنرمند را که درگیر روزمرگی شده القا می‌کند. تصویر به حدی گویاست که حتی می‌توان صدای کشیده شدن پوتین‌های روی زمین را شنید.

نکته‌ای که در این نقاشی بیش از هرچیزی جلب توجه می‌کند حضور یک فرد در میان حلقه زندانیان است که با صورت بیمارگونه خود به بینندگان نگاه می‌کند؛ این فرد در حقیقت خود «‌ونسان ون‌گوگ» است.

ون‌گوگ اثر «هواخوری در زندان» را با الهام از تابلو نقاشی «حیاط نیوگیت» اثر گوستاو دوره خلق کرده است

«گل‌های آفتاب‌گردان»، اثری که در دوران مثبت‌اندیشی ون‌گوگ کشیده شده است نیز از معروف‌ترین آثار او و مهمترین نقاشی‌های تاریخ هنر جهان محسوب می‌شود.

این تابلو زمانی که ون‌گوگ منتظر «پل گوگن» بود تا با همراهی او به عنوان استاد، یک گروه هنری راه بیندازد، خلق شد. «گل‌های آفتابگردان» قرار بود به‌عنوان نماد دوستی، گوگن را تحت تأثیر قرار دهد، اما شرایط به‌گونه‌ای که ون‌گوگ هرگز تصور نمی‌کرد، پیش رفت.

«گل‌های آفتابگردان» اهمیت ویژه‌ای برای ون‌گوگ داشت. او هفت نسخه از این تابلو را کشید. برای او رنگ زرد به معنی شادی و خوشبختی بود. گل آفتابگردان در ادبیات هلند، نمادی از فداکاری و وفاداری است. این گل در مراحل مختلف پژمرده شدن، چرخه زندگی و مرگ را به مخاطب یادآوری می‌کند.

ون‌گوگ در فوریه ۱۸۸۸ درست زمانی که از تنهایی شدید رنج می‌برد، به «آرل» سفر کرد. او قصد داشت یک گروه از هنرمندان را در خانه زردرنگی که اجاره کرده بود، گردهم آورد. او در بهار همان سال از «پل گوگن» نقاش پست‌امپرسیونیست فرانسوی، برای پیوستن به این طرح دعوت کرد.

ونسان تابستان را به کشیدن نقاشی‌های متعدد سپری کرد تا به گوگن نشان دهد چه توانمندی‌هایی دارد. گوگن سرانجام در اکتبر به آرل رسید، اما اتفاق‌ها آن‌طور که ون‌گوگ تصور می‌کرد، پیش نرفت؛ با این‌که گمان می‌رفت آن‌ها زوج هنری مناسبی برای هم باشند، به این نتیجه رسیدند که خیلی کم با هم تفاهم دارند.

گوگن درباره رابطه‌اش با ون‌گوگ گفت، مسلماً در زمینه نقاشی با هم به تفاهم نمی‌رسیم. ون‌گوگ نیز انتقادهای گوگن را «عذاب‌آور» دانست و همین باعث شد او ثبات روانی خود را تا حد زیادی از دست بدهد. اما بدتر از آن، این بود که گوگن او را در ماه دسامبر رها کرد و رفت.

اثر «گل‌های آفتابگردان»؛ محققان بلژیکی و هلندی در نتایج پژوهش دوساله خود به این نتیجه رسیده‌اند که ون‌گوگ در این اثر از تکنیکی جالب استفاده کرده که در آن رنگ گلبرگ‌ها و ساقه‌های آفتابگردان به تدریج و در طول سال‌ها از زرد به رنگ زیتونی قهوه‌ای تغییر شکل داده و ظاهری پژمرده به نقاشی می‌دهد

ون‌گوگ نقاشی است که برای داستان بریدن گوش خود، به اندازه شهرتی که از خلق آثارش کسب کرده، معروف است. او در طول زندگی دوره‌های افسردگی و حملات عصبی بسیاری را پشت سر گذاشت. گفته می‌شود نشانه‌هایی که در او مشاهده می‌شد، علائم اختلال دوقطبی بود.

او در ۲۳ دسامبر ۱۸۸۸ با تیغ به سمت گوگن حمله کرد، اما ناگهان ایستاد و راهش را عوض کرد. گفته می‌شود همان شب، گوش خود را برید و اگر مردم پلیس را خبر نکرده بودند، از خونریزی جان خود را از دست داده بود. برخی دیگر از تاریخ‌پژوهان هنر بر این باورند که ون‌گوگ گوش خود را در دوئل با دوستش از دست داد.

فوریه سال ۱۸۸۹ مردم آرل از مقامات خواستند تا ون‌گوگ در یک آسایشگاه روانی بستری شود. به این ترتیب، ون‌گوگ بدون این‌که وسیله‌ای برای نقاشی یا کتاب در اختیارش باشد، در یک اتاق حبس شد. اما مدتی بعد ون‌گوگ را به آسایشگاه روانی دیگری منتقل کردند و او توانست تا اندازه‌ای توهمات خود را کنترل کند.

برخی از معروف‌ترین نقاشی‌های ون‌گوگ در طول سه سالی که در این بیمارستان بستری بود خلق شدند که از جمله آن‌ها می‌توان به اثر «شب پرستاره» اشاره کرد.

اثر «شب پرستاره»

ون‌گوگ «شب پرستاره» را که اکنون یکی از شاهکارهای پرطرفدارش است، با نگاه کردن به آسمان شب از پنجره آسایشگاه روانی کشید؛ اما همیشه از آن به‌عنوان یک اثر ناموفق یاد می‌کرد. او در نامه‌هایی که به برادرش نوشت، درباره‌ این اثر گفت: این اثر با من حرف نمی‌زند، حتی یک ذره هم خوب نیست.

ون‌گوگ در سال ۱۸۹۰ به دکتر «گاشه» روانشناسی که از او پرتره‌ای نیز کشیده است، مراجعه کرد. اولین برداشت ون‌گوگ از گاشه این بود که دکتر، خودش از او بیمارتر است. روز به روز فرورفتگی و افسردگی ون‌گوگ عمیق‌تر می‌شد. سرانجام در ۲۹ جولای ۱۸۹۰ در سن ۳۷ سالگی در میان کشتزارها، گلوله‌ای به سینه او شلیک شد و روز بعد در مهمان‌سرای «روو» درگذشت. تصور عمومی بر این است که او خود گلوله را به سینه‌اش شلیک و خودکشی کرده است.

ونسان آخرین احساسش را به برادر خود که قبل از مرگش بر بالین او آمده بود، این‌گونه بیان کرد: «غم برای همیشه باقی خواهد ماند»؛ شش‌ ماه بعد برادرش تئو نیز درگذشت.

چند روز پیش اعلام شد اسلحه‌ای که گمان می‌رود ونسان ون‌گوگ به وسیله آن خود را کشته در یک حراجی واقع در پاریس به قیمت ۱۶۲۵۰۰ یورو به فروش رسید.

هویت فروشنده و خریدار این اسلحه مشخص نیست. با این حال گفته می‌شود فروشنده این اثر دختر فردی است که در سال ۱۹۵۲ مسافرخانه‌ای را که جسم بی‌جان «‌ون گوگ» در نزدیکی آن کشف شد، خریداری کرده است.

این اسلحه که متصدیان حراج، از آن به عنوان مشهورترین سلاح تاریخ هنر یاد می‌کنند در حوالی سال ۱۹۶۰، توسط یک کشاورز در زمین‌های اطراف «اور سور اواز» شهری در شمال پاریس - جایی که «ون‌گوگ» روزهای آخر عمرش را در آن سپری کرد - کشف شد. گفته می‌شود این کشاورز اسلحه را در حوالی سال ۱۹۶۰ به مالک مسافرخانه اهدا کرد.

بررسی‌های انجام‌شده توسط متخصصان نشان می‌دهد که این اثر به مدت ۵۰ سال مدفون شده است. ماشه تفنگ در حالتی که از قفل خارج شده است زنگ زده و این امر نشان می‌دهد، سلاح بلافاصله پس از آن‌که گلوله‌ای از آن شلیک شده رها و یا گم شده است. محل اسلحه مدفون‌شده نیز با آن‌چه توسط پسر «پل گاشه» پزشک معالج «ونسان ون‌گوگ» ذکر شده است مطابقت دارد.

با قرار دادن اطلاعات در کنار یکدیگر می‌توان به این نتیجه رسید که اثر کشف‌شده همان سلاح معروف است که منجر به مرگ «ون‌گوگ» شد؛ با این حال همچنان تردیدهایی درباره این مسئله وجود دارد.

اثر «شکوفه‌های بادام»

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha