به گزارش ایسنا، آتش گرفتن علفهای هرزِ محوطههای باستانی و تاریخی، از چند سال گذشته تا امروز، در حال تبدیل شدن به یک عادت است، عادتی که به نظر میرسد از دیدِ مسئولان بالادست میراث فرهنگی دور مانده و در این میان گرمای بیش از حدِ آتشی که هر بار بهانهای برای وقوعش مطرح میشود، به راحتی بخش زیادی از تاریخِ محوطههای مختلف را از بین میبرد و در این میان بعضاً مسئولانِ میراثی استانها، این اتفاق را روندی طبیعی قلمداد میکنند و به راحتی از کنار آن میگذرند!
دکتر حسن کریمیان در گفتوگو با ایسنا توضیح میدهد: از سوی دیگر در مواردی مانند آنچه در عرصه شهر ایوان کرخه قابل ملاحظه است، در سطح محوطه تعداد قابل توجهی اجزای معماری (آجر، ساقه ستون، پایه ستون، سر ستون و …) پراکندهاند که یقیناً آتشسوزی زمینهی تلاشی و انهدام آنها را به راحتی فراهم میکند.
آتش و گرمای حاصل از آن در محوطههای تاریخی چه آسیبی به محوطههای باستانی که هنوز کاوش نشدهاند وارد میکند؟ با توجه به اینکه اکثراً آتش سوزی در محوطههای تاریخی سرباز رخ میدهد که هنوز کاوش نشدهاند یا بخشهایی از آنها بررسی شدهاند و لایههای زیرین خاک را آثار و لایههای تاریخی شکل دادهاند، مانند هگمتانه، دهدشت، شوش، کرخه یا دیگر محوطههای تاریخی
کریمیان با تاکید بر اینکه «بیشک همهی آتشسوزیهای محوطههای باستانی باعث آسیب رساندن به دادههای منقول و غیرمنقول فرهنگی عرصه آنها میشود»، ادامه میدهد: بخش قابل توجهی از اطلاعات باستانشناسان در محوطههای باستانی از مطالعهی دادههای سطحی به دست میآید.
او یافتههای منقول عرصه یک شهر باستانی (مانند اردشیر خوره، ایوان کرخه، دارابگرد، هگمتانه و …) را که میتوانند در جهت گاهنگاری نسبی محوطه، تعیین نوع عملکرد محلهها، ارتباطات فرهنگی، سازمان اجتماعی و شیوه معیشت ساکنان شهر قابل استفاده باشند را از نمونههایی میداند که با یک آتشسوزی از بین میروند و تاکید میکند: آتشسوزی در عرصه یک محوطه / شهر باستانی به راحتی میتواند ویژگیهای قابل مطالعه دادههای منقول (مانند لعاب و تزئینات قطعات سفالی) را دچار آسیب کند که این خود خسارتی جبرانناپذیر است.
این استاد باستانشناسی دانشگاه تهران، ادامه میدهد: از سوی دیگر در مواردی مانند آنچه در عرصه شهر ایوان کرخه قابل ملاحظه است، در سطح محوطه تعداد قابل توجهی اجزای معماری (آجر، ساقه ستون، پایه ستون، سر ستون و …) پراکندهاند که یقیناً آتشسوزی زمینهی تلاشی و انهدام آنها را به راحتی فراهم میکند.
او به این بیت از شعرهای فردوسی اشاره میکند که «ز باران و از تابش آفتاب، بناهای آباد گردند خراب» و ادامه میدهد: بنابراین قرنها باران و تابش آفتاب تخریب کامل این شهرها را رقم زده و آثار سطحی آنها امروز بسیار آسیبپذیرند و در این شرایط، آتش میتواند رمق آخر آنها را نیز بگیرد.
کریمیان اما پوششهای گیاهی قرار گرفته در این محوطهها را نیز عاملی برای آسیب رسیدن به این بخشهای تاریخی میداند و میافزاید: اگرچه پوشش گیاهی بر عرصهی محوطههای باستانی به نسبت سایر مناطق تُنُکتر است، اما ریشه درختان و گیاهان ریشهدار میتواند به ویژه آثار باستانی منقول را حتی اگر در زمین مدفون باشند، دچار تخریب و فرسایش کند.
او «قلعه امام مریوان» که در ۱۰۶۶ هجری تخریب شده را نمونهای از این اتفاق میداند و میگوید: ریشه درختان آنقدر در رگ و پی دیوارهای مسجد و مدرسه کشف شده، نفوذ کرده بود که تقریباً دیوار متلاشی شده بود.
کریمیان تاکید میکند: در این شرایط و با توجه به تخریبهای جبرانناپذیر آتشسوزیهای مکرر در عرصهی محوطههای باستانی و خسارتهای دیگری که به آثار باستانی وارد میکنند، ضرورت دارد تا وجین کردنِ علفهای هرز با فوریت در دستور کار مدیران و مسئولان میراث فرهنگی کشور قرار گیرد.
انتهای پیام
نظرات