• شنبه / ۲۵ اسفند ۱۳۹۷ / ۰۵:۲۶
  • دسته‌بندی: رسانه
  • کد خبر: 97122412875
  • خبرنگار : 71574

گفت‌وگو با نویسنده «لحظه گرگ و میش» اسعدیان در ایسنا

وقتی سریال‌ها وسیله‌ تسویه حساب سیاسی می‌شود!

وقتی سریال‌ها وسیله‌ تسویه حساب سیاسی می‌شود!

نویسنده سریال «لحظه گرگ و میش» یادآور شد: دوستان فراموش نکنند ما در این سریال تاریخ انقلاب نساختیم بلکه سعی کردیم، ظرفی پیدا کنیم و داستانی که مدنظرمان بود را از این راه پیش ببریم. همکاران دیگر هم باید پای در این عرصه بگذارند و از این نوع سریال‌ها بسازند و باب نقد اجتماعی را در تلویزیون باز کنند. منتقدان هم به دور از سیاسی‌کاری، نقدهای جناحی و بعضاً دشمنی‌های فردی اجازه دهند سریال‌ها در فضای منصفانه نقد شوند.

مونا انوری‌زاده که پیش از این در دو تله فیلم «پیش خواهد آمد» و «جایی برای بودن» (به کارگردانی بهروز شعیبی) و در تله فیلم «یک اسم» با بیژن میرباقری همکاری داشته و همچنین طراحی سریال «ستایش» و نویسندگی برخی اپیزودهای سریال «همه بچه‌های من» را برعهده داشته، سریال «لحظه گرگ و میش» که از شبکه سه سیما به روی آنتن می‌رود را نویسندگی کرده است.

این فیلمنامه نویس با حضور در محل خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) و در گفت‌وگویی با خبرنگاران این خبرگزاری، درباره طرح اولیه سریال «لحظه گرگ و میش» که نام اولیه آن «سوگند» بود، گفت: طرح این سریال از سال ۹۰ یا ۹۱ در ذهن من شکل گرفت و هیچگونه سفارشی از طرف تلویزیون در این راستا وجود نداشت. من در گذشته خاطره‌ای شنیدم که درباره یک نامادری و دختر خوانده او بود. دختر خوانده پس از سال‌های درازی در خانه نامادری را می‌زند و می‌گوید تو من را بزرگ کردی و مادرم هستی، باید در خانه‌ات را باز کنی و من را بپذیری. من این داستان را در همین حد شنیدم و قبل و بعد این داستان را نمی‌دانم اما این جمله من را جذب کرد و به این نتیجه رساند که این دیالوگ می‌تواند قصه‌ای جذاب در پس خود داشته باشد و رابطه بین نامادری و دختر خوانده و اتفاقات بین آن‌ها را به تصویر بکشد.

او بیان کرد: در نهایت سال ۹۱ به طرح «لحظه گرگ و میش» رسیدم و آن را به سیما فیلم ارائه دادم. این طرح دو سالی دچار سرگردانی بود و در این مدت در تلویزیون هم جابه‌جایی مدیریتی داشتیم و تا سال ۹۳ این سرگردانی ادامه پیدا کرد. سپس طرح چند بار بازنویسی شد و در نهایت سال ۹۳ طرح در شورایی مطرح شد که آقای اسعدیان عضو آن بودند، ایشان در آن جلسه مدافع جدی طرح بودند زیرا احساس می‌کردند طرح پتانسیل خوبی برای ساخت سریال دارد. آقای تخشید که آن زمان در سیما فیلم مسؤولیت داشتند به آقای اسعدیان پیشنهاد دادند که به عنوان مشاور در کنار بنده حضور داشته باشد تا فیلمنامه به سرانجام برسد. اوایل سال ۹۴ با آقای اسعدیان شروع به گپ و گفت درباره متن کردیم و در نهایت مدیران سازمان پیشنهاد دادند تا خود آقای اسعدیان سریال را بسازد. ایشان هم قبول کردند و گفتند اگر فیلمنامه خروجی دلخواه داشته باشد، کارگردانی سریال را برعهده خواهند گرفت.

نویسنده سریال «لحظه گرگ و میش» گفت: این فیلمنامه بارها بازنویسی شد و بازنویسی با تعامل بین من و آقای اسعدیان اتفاق افتاد. یک‌بار ۳۳ قسمت از فیلم‌نامه را نوشتیم اما طبق گفت و گوهایی که داشتیم به این نتیجه رسیدیم که دوست داریم کار بهتری انجام دهیم؛ بنابراین دوباره از قسمت اول شروع به نوشتن کردیم که در مورد فیلمنامه سریال، اصلاً روند ساده‌ای نیست که ۳۳ قسمت را از اول بنویسید. در نهایت متن‌ها به سریال فعلی منجر شد و من تا شهریور سال ۹۷ مشغول نوشتن و بازنویسی در حین تولید بودم.

فمینیست نیستم اما نگاه زنانه را در کارم قبول دارم
 

او درباره زنانه بودن قصه سریال «لحظه گرگ و میش» اظهار کرد: من به این مساله که زنانگی در کارم جاری باشد، اعتقاد دارم. یک کارگردان مطرح سینما به من نصیحت کرد که به عنوان خانمی که پتانسیل نوشتن داری، مطلبی که من می‌توانم به عنوان یک مرد بنویسم را ننویس؛ مطلبی که تو به عنوان زن می‌توانی بنویسی که من نمی‌توانم، بنویس و از این پتانسیل زن بودن استفاده کن. این جمله برای من بسیار ارزشمند بود و آگاهانه در انتخاب کارهایم به این سمت رفتم که نگاه و حس زنانه در متن جریان داشته باشد. حتی می‌توانم بگویم که جاهایی از همین فیلمنامه روی کاغذ احساساتی‌تر بود اما وقتی از فیلتر نگاه مردانه رد می‌شود، غلظت احساسات کاهش پیدا می‌کند. این احساسات برای دوستانی که طرح را می‌خواندند هم جذاب بود و می‌گفتند حس ما این است که رمان خواندیم و چه حال خوبی بود. همچنین در حال حاضر در پیام‌های مخاطبان به من هم دیده می‌شود که می‌گویند موقع دیدن سریال شما انگار یک رمان می‌خوانیم و با آن حس زندگی می‌کنیم.

انوری زاده گفت: من با نگاه زنانه می‌نویسم و اصلاً فمنیست نیستم اما دوست دارم نگاه زنانه را در کارهایم جاری کنم زیرا در بعضی سریال‌ها می‌بینم زنی نشان داده می‌شود که رفتار و عکس‌العمل‌هایش واقعی نیست. به نظرم ما کمبود نگاه فیلنامه‌نویس زن در کارهایمان را داریم. بسیاری اوقات زن‌های سریال‌های ایرانی از دید مخاطب به زن‌های منفعل و مادران مطبخی تبدیل شده‌اند که حضور مؤثر ندارند و مستقل نیستند. بنابراین سعی کردم در حد توان خود زن مستقل را در این سریال نشان دهم.


خلق شخصیت‌های مرد با همراهی همایون اسعدیان

او درباره شخصیت‌های مرد سریال «لحظه گرگ و میش» اظهار کرد: بخشی از شکل‌گیری این نقش‌ها با مشاهده اتفاق افتاد؛ البته حضور همایون اسعدیان در خلق شخصیت‌های مرد این سریال بسیار مؤثر بوده است. ناگفته نماند که ایشان در تمام قسمت‌های این فیلمنامه تأثیر داشتند و به شدت وسواس و دقت به خرج دادند و حتی از یک دیالوگ به سادگی نگذشتند. همچنین این نقش‌ها از فیلتر ذهنی دوستان و بازیگران مرد رد شد و بازیگران جوان سریال هم مدام تبادل نظر کرده و حس خود را در این راستا بیان می‌کردند.


جامعه نسبت به دهه ۶۰ بازتر شده است

انوری‌زاده با مقایسه شخصیت بانوان در دهه ۶۰ و ۹۰ بیان کرد: نمی‌توان انکار کرد که فضای جامعه نسبت به دهه ۶۰ خیلی بازتر شده است اما اینکه برخی می‌گویند دهه شصت اینگونه نبود که شما نشان دادید به خاطر قرائتی است که سعی شده به ما غالب شود وگرنه بانوانی داشتیم که به جبهه می‌رفتند، در زمان انقلاب مبارز بودند و این واقعیت با تصویری که از زنان آن دهه ارائه می‌دهند، متفاوت است. ما نمونه شاخصی از بانوان مانند مرضیه دباغ که الگوی زن فعال و قدرتمند بودند را داریم که شاید تعداد آن‌ها کم بود اما وجود داشتند.


نگاهمان به روابط دختر و پسر سرزنشی نیست

این نویسنده با اشاره به دیالوگی که میان شخصیت سوگند و برادرش محمد درباره روابط دختر و پسر رد و بدل می‌شود، گفت: حسی که ما با دیالوگ میان این دو نقش رد و بدل کردیم فقط کنجکاوی بود. ما در این سریال محمدی را طراحی کردیم که پسر محجوب و سربه زیر خانواده و تنها ۱۸ ساله است. نگاه محمد به روابط دختر و پسر به این شکل است که به خواهر خود می‌گوید نکند تو هم از این دوستان پسر داری اما این نگاه به هیچ‌وجه تحقیرآمیز و سرزنش‌آلود نیست. ما خانواده آزاداندیشی را در این سریال طراحی کردیم. ما هرگز نمی‌خواهیم رابطه دختر و پسر را تحقیر کنیم اما درباره روابط خارج از چارچوب که خانواده نظارتی روی آن ندارند، هشدار می‌دهیم که می‌تواند خطرناک باشد. ما در این سریال سعی کردیم اگر هشدار اجتماعی هم می‌دهیم در بستر درام باشد و به سمت شعار نرویم که به نظرم تا حدود زیادی موفق بوده‌ایم.


مدیران پای ما ایستادند اما فشارهای بیرونی زیاد است

انوری زاده درباره اینکه چه میزان تلاش کرده‌اند تا بتوانند با سریال خود گستره و فضای تلویزیون را جابه جا کنند، بیان کرد: ما تلاش کردیم و مدیران هم تا حد توان همراهی کردند و حتی بعضی جاها پای ما ایستادند اما متأسفانه فشارهای بیرونی بسیار زیاد است و گاهی چاره‌ای نیست و نمی‌شود مقاومت کرد. من فکر می‌کنم خیلی حرف‌ها را در این سریال زدیم و اولین بار است در تلویزیون، این اتفاق می‌افتد. برای مثال تصویری متفاوت از یک خانواده شهید را نشان دادیم که همه تحصیل کرده و از قشر مرفه جامعه هستند و مملکت خود را دوست دارند. این تصویرسازی متفاوت، کار سختی بود و خانواده‌های شهید هم از این کار استقبال کردند. متأسفانه گروه‌هایی داریم که خود را پشت یک سری اسم پنهان می‌کنند و سعی می‌کنند نظرات خود را به آحاد جامعه تعمیم دهند و وانمود کنند نظر آن‌ها نظر همه ملت ایران است که چنین چیزی واقعیت ندارد. نظرات متعددی از سوی خانواده شهدا داشتیم که از ما برای این تصویرسازی متفاوت و سالم تشکر کردند چرا که مدتی، فضایی ایجاد شد که انگار خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان همه برای سهمیه، زمین، یخچال و … به جبهه رفتند که این امر اجحاف و بی‌انصافی در حق عزیزانی است که از جان خود گذشتند. ما سعی کردیم در این سریال برخلاف این ذهنیت مسموم، نشان دهیم که بسیاری از جوانان شایسته سرزمین ما بدون نیاز و بدون چشمداشت صرفاً در راه وطن و از روی وظیفه جانفشانی کردند؛ امثال احسان، رازمیک، حامد، هادی و یوسف در دوران جنگ تحمیلی ما کم نبوده‌اند.


 

خط شکنی‌های گرگ و میشی

او با بیان اینکه نمونه‌های زیادی از خط شکنی در سریال «لحظه گرگ و میش» وجود دارد، تصریح کرد: برای اولین بار در تلویزیون جانبازی نشان می‌دهیم که دست خود را از دست می‌دهد و با این اتفاق به راحتی کنار نمی‌آید و به محض تماشای دست قطع شده‌اش با تصویری شعاری رو به آسمان خدا را از این بابت شکر نمی‌کند. در واقع سعی کردیم انسان‌های این سریال واقعی و ملموس باشند تا نسلی که دهه ۶۰ را ندیده و تجربه نکرده به تصاویر و داستان ما نخندد. همچنین اولین بار است که به شهدای اقلیت‌های مذهبی پرداختیم که متأسفانه در کمال بی‌ذوقی از این بابت انتقاداتی هم به ما وارد شد. ما در این سریال خواهر شهیدی را نشان می‌دهیم که در ازدواج خود اشتباه می‌کند و می‌خواهد طلاق بگیرد و این اتفاق ساده و سهل‌الوصولی برای ما نبود چون در همین سازمان مدیری داشتیم که می‌گفت نباید طلاق بگیرد و من به طلاق اعتقادی ندارم.

نویسنده سریال «لحظه گرگ و میش» با بیان اینکه سعی کردیم در داستان این سریال واقع‌بین باشیم و داستانی را تعریف کنیم که هم خودمان و هم مخاطب بپذیرد، اضافه کرد: ما همیشه شعار می‌دهیم که می‌خواهیم آسیب‌های طلاق را نشان دهیم، اما پای عمل که می‌رسد گفته می‌شود در سریال طلاق نداشته باشیم یا طلاق را نبینیم یا یکی از زوج‌ها بمیرد که طلاق خودبه‌خود منتفی شود و سوال این است که اگر طلاق را نشان ندهیم چطور می‌توانیم به آسیب‌هایش بپردازیم؟ چطور معضل بچه‌های طلاق و آسیب‌های روحی و روانی‌شان را به مردم گوشزد کنیم؟ چطور نشان دهیم که بدسرپرست بودن چه بلایی بر سر بچه‌ها می‌آورد؟ با این حال ما به سختی به این امر پرداختیم و نظرات زیادی از سوی مخاطبان به ما رسید که تشکر کردند و گفتند خوشحالیم که زنی را نمایش دادید که وقتی شوهرش به او خیانت کرد و در مسیر زندگی‌اش به بیراهه رفت به دلیل وجود فرزندانش نسوخت و نساخت. باید بپذیریم که نمایش طلاق در تلویزیون به این سادگی نیست.

خون دل‌ها خوردیم!

انوری زاده ادامه داد: به همه این دیالوگ‌ها فکر شده و یکجاهایی برای فرهنگ‌سازی خون دل خوردیم تا بتوانیم برخی حرف‌ها را بزنیم و بگوییم اگر خانمی به این نتیجه برسد که از همسرش جدا شود و خانواده از او حمایت نکند آسیب اجتماعی و روحی او می‌تواند صدبرابر بشود. سعی کردیم بگوییم که پدر و مادرها باید با فرزندان خود دیالوگ برقرار کنند و از درد دل آن‌ها به خصوص در دوران نوجوانی آگاه باشند چون با زبان زور و تحقیر نمی‌شود کسی را به راه راست هدایت کرد. اگر مادر و پدری این دیالوگ‌ها را شنیده باشند و شاخک‌هایشان تیز شده باشد و تلنگری خورده باشند، ما رسالت خود را انجام داده‌ایم. همینطور سعی کردیم آسیب‌های فضای مجازی و راهکار برخورد با فرزندان را حتی با یک سکانس نمایش دهیم.


او درباره دشواری ساخت سریال در دهه ۶۰ بیان کرد: ما زمان نوشتن دیالوگ‌ها سعی کردیم کلمه‌ای از دستمان در نرود که متعلق به آن زمانه نبوده باشد. خوبی دهه ۶۰ این است که منابع آن دهه زنده هستند و حافظه تصویری و صوتی در این راستا دارند که البته این موضوع به همان اندازه خطرناک هم هست چون مردم می‌توانند به راحتی ایرادهای کار ما را دریابند. اما تصور می‌کنم تغییر آهنگ کلام و لحن، آسیبی به روح کار نمی‌زند و ضمناً یادمان نرود که ما مستند نمی‌سازیم بلکه یک روایت دراماتیک داریم. تا جایی که زورمان می‌رسد سعی می‌کنیم به واقعیت‌ها وفادار باشیم اما اگر جایی نتوانسته‌ایم، فاجعه‌ای رخ نداده و مهم حرفی است که در دل این داستان جاری است. متأسفانه برخی از دوستان نشسته‌اند فقط به اصطلاح "سوتی" بگیرند و اساساً لذتی از تماشای سریال نمی‌برند.

این نویسنده بیان کرد: من قصه‌ای داشتم که می‌خواست سیر تحول یک خانواده را از دهه ۶۰ بررسی کند تا به زمان معاصر برسد. ما همیشه می‌گوئیم به آرمان‌های دهه شصت برگردیم اما در جهت آن کاری نمی‌کنیم. مهمترین خصلت دهه ۶۰ همدلی و اعتماد بین مردم و حکومت بود. من دوست داشتم سیر تحول جامعه را در این سال‌ها نشان دهم. مملکت در دهه ۶۰ در وضعیت تحریم و جنگ قرار داشت اما مردم در این شرایط سخت، با همدلی زندگی می‌کردند و بین آن‌ها وحدت وجود داشت به دلیل اینکه مردم کاملاً به هم و به دولت اعتماد داشتند. اما در حال حاضر با اینکه وضعیت ما مانند آن دهه است و تحت سخت‌ترین فشارهای اقتصادی و تحریم هستیم اما هر کس کلاه خود را می‌گیرد تا باد نبرد و مردم نه تنها به هم اعتماد ندارند بلکه از هر فرصتی برای بالا رفتن از شانه‌های هم استفاده می‌کنند که این تأسف برانگیز است. در واقع می‌خواستم نشان دهم که حواسمان باشد از کجا به کجا رسیده‌ایم؟ مخاطبان هم در پیام‌هایی که به ما ارسال می‌کنند، می‌گویند دهه ۶۰ در سریال چقدر گرم و صمیمی است اما دهه ۷۰ آن گرما را ندارد. اتفاقاً این حس نشان می‌دهد ما کارمان را درست انجام داده‌ایم و این اتفاق تعمدی است زیرا در دهه ۷۰ وقتی به زمان سازندگی رسیدیم، هرکس به فکر زندگی خود و بستن بار خود بود و این روحیه متأسفانه تا دهه ۹۰ ادامه پیدا کرده و روز به روز بدتر شده است.


حذفیات داشتیم اما با تعامل

او درباره حذفیات این سریال گفت: ما در لحظه «گرگ و میش» حذفیات داشتیم اما با تعامل بود؛ یعنی اینطور نبود که سریال را ببینیم و بدون خبر متوجه حذف یک سکانس شویم. البته ممکن است حذف یک جمله یا موارد مختصری در بازپخش سریال پیش آمده باشد اما تقریباً در همه موارد ما مطلع بودیم. برخی از حذفیات سریال به دلیل فشار از بیرون بوده است و برای جلوگیری از سوءتفاهم‌های بعدی ترجیح دادند که حذف شود. مثل یکی دو سکانس سریال که درباره جنگ‌زده‌ها و هموطنان جنوبی بود که حذف شد زیرا برخی شلوغ کردند و گفتند توهین کردید.

به هر که اشاره می‌کنیم می‌گوید به ما توهین شد!
 

انوری زاده گفت: متأسفم که در تلویزیون به هرکسی اشاره می‌کنیم، می‌گویند به ما توهین کردید. درباره هر قومیت و صنفی که در تلویزیون حرف می‌زنیم، عده‌ای توهین تلقی می‌کنند، انگار باید درباره یک سری افراد بی‌هویت، بی زمان و بی مکان سریال بسازیم که این مساله بی‌منطق است و آثار را به آثاری خنثی و بی‌خاصیت مبدل می‌کند. این همه به مشکل انتقادناپذیری در جامعه اشاره می‌شود اما هیچ‌کس حاضر نیست از خودش شروع کند و نمی‌فهمم چرا رفتار یک جنوبی باید به همه جنوبی‌ها تعمیم داده شود و عملکرد یک پزشک به همه پزشکان‌؟! این رویه تأثربرانگیز است و متأسفانه بخشی از بی‌خاصیت شدن کارهای ما در تلویزیون به دلیل همین واهمه است که مبادا به کسی اهانت شود. با اینکه ما در سریال در مقابل هر بدی یک خوب گذاشتیم تا از این اتفاق جلوگیری شود اما در برخی موارد حتی این ترفند هم مؤثر نبود و هیچ‌کس اعتنا نکرد که در این سریال یک حنانه هم وجود دارد که دختر جنگ‌زده جنوبی است و با افتخار در دوران جنگ در رشته پزشکی قبول شده و در آینده هم دیدیم که پزشک شریف و وظیفه‌شناسی است و یکی از محبوب‌ترین کاراکترهای سریال است.
 

گفت‌وگوی تمدن‌ها را زیر سوال نبردیم

نویسنده سریال «لحظه گرگ و میش» با اشاره به دیالوگی که درباره گفت‌وگوی تمدن‌های دراین سریال نمایش داده شد، تصریح کرد: هر فردی از دیدگاه خود، مفهوم سکانسی که درباره گفت‌وگوی تمدن‌ها بود را برداشت کرد. در یک سکانسی فرد کلاهبرداری به کاراکتر سروش می‌گوید؛ برویم در کشور دیگری سرمایه‌گذاری کنیم و شعار گفت وگوی تمدن‌ها را گوش نکن زیرا وضعیت مملکت مشخص نیست. این سکانس به زیر سوال بردن گفت وگوی تمدن‌ها ربطی نداشت و من دو رویکرد درباره این سکانس دیدم؛ تعدادی معتقد بودند که این سکانس یعنی مخالفان سید محمد خاتمی، دلالان و کلاهبرداران بودند و تعدادی هم می‌گفتند که شما به آقای خاتمی توهین کردید؛ مصداق بارز هر کسی از ظن خود شد یار من.



نسلی که از دهه ۶۰ خاطره‌ای ندارد اغراق را می‌پذیرد؟

او با بیان اینکه برخی به سریال «لحظه گرگ و میش» انتقاد وارد کردند که چرا دهه ۶۰ را تلخ نشان دادید، گفت: ما در ارائه تصاویر دهه ۶۰ همیشه در ورطه افراط و تفریط بودیم؛ کاش دوستان به گونه‌ای وانمود نکنند که هر وقت پیکر شهیدی آورده می‌شد، در خانواده، محله و شهر او جشن برپا می‌کردند، که این حتماً دروغ بزرگی است پس این شعار «عزا عزاست امروز» از کجا آمده است؟ دوستان توقع دارند مادر شهیدی در مواجهه با شهادت فرزندش بی‌درنگ بدون اینکه ناراحت شود بگوید خدا را شکر. شاید بعداً آن مادر به این نتیجه برسد که فرزندش در راه مقدسی شهید شد و چقدر باشکوه، اما در ابتدا، برای از دست دادن جگرگوشه‌اش غمگین و متألم می‌شود. گرچه منکر نیستم مادران بزرگواری داریم که ۶-۷ شهید در راه خدا و کشورشان دادند و به آن افتخار می‌کنند اما آیا این تنها تصویر موجود است؟ آیا نسلی که از دهه ۶۰ هیچ خاطره‌ای ندارد این همه اغراق را می‌پذیرد؟ بنابراین فکر می‌کنم باید تصویر متفاوتی از این موضوع ارائه دهیم و چرا باید فقط یک تصویر کلیشه‌ای نمایش داده شود؟ در واقع چه خوشمان بیاید و چه نه، دیگر مردم هم این نگاه را نمی‌پذیرند و ما را پس می‌زنند.


بیماری «خود حق مطلق پنداری»

انوری زاده با اشاره به اینکه برخی معتقدند در دهه ۶۰ روابط خارج از عرف دختر و پسر وجود نداشته که در این سریال نمایش داده شده است، ادامه داد: اگر روابط خارج از چارچوب خانواده دختر و پسر در دهه ۶۰ وجود نداشت، پس لطفاً دوستان بگویند به چه دلیل ما در آن دهه کمیته وزرا و گشت ثارالله داشتیم؟ چرا از مردم توی کوچه و خیابان می‌پرسیدند چه نسبتی با هم دارید؟ ما خاطراتی از مردم داریم که در آن دهه، آن‌ها را گرفته‌اند و حتی به زور عقد کرده‌اند. وقتی کسی قاطعانه می‌گوید چون من این مساله را ندیدم پس وجود نداشته و شما اشتباه می‌کنید و دروغ می‌گوئید را می‌توان یک‌جور بیماری تلقی کرد که من نامش را "خود حق مطلق پنداری" گذاشته‌ام. باید بپذیریم که ما هیچ وقت جامعه یکدستی نداشتیم و نداریم، حالا عده‌ای بخواهند در تلویزیون بگویند نه جامعه ما یکدست است و آن‌هم همینی است که ما نشان می‌دهیم، پس باید بپذیریم مخاطبی که تصویر و صدایش از طریق تلویزیون نمایش داده نمی‌شود، دیگر تلویزیون را تماشا نمی‌کند و نباید از او گله کنیم که چرا به سمت شبکه‌های ماهواره‌ای می‌رود.



مردم ما در زمان جنگ عاشق هم شدند!

این نویسنده با بیان اینکه به ما می‌گویند به شکوه و عظمت جنگ در سریال نپرداخته‌اید، گفت: کشور ما در دهه ۶۰ در جنگ بود؛ جنگی تحمیلی و همه جانبه که یک‌سویش ایران بود و یک سوی دیگر چندین قدرت بزرگ جهانی، اما در همین دهه ۶۰ جشنواره فجر و مسابقات لیگ فوتبال، یک سال هم تعطیل نشد. حتی در مهر سال ۶۲ شلوغ‌ترین دربی را با حدود ۱۱۰ هزار تماشاگر در استادیوم آزادی داشتیم. حالا گروهی می‌خواهند که ما در سریال بگوییم مردم فقط درگیر جنگ بوده‌اند، این ادعای درستی نیست چون مردم در زمان جنگ زندگی می‌کردند. یکی از تلاش‌های ما در این سریال این بود که سعی کنیم غم و شادی را در کنار هم به تصویر بکشیم و جریان زندگی را از یاد نبریم. فراموش نکنیم فیلم کمدی «اجاره‌نشین‌ها» که هنوز به گواه بسیاری از متخصصان بهترین کمدی سینمای ایران پس از انقلاب است و «ناخدا خورشید» در همان سال‌های جنگ ساخته شد و حتی در همان زمان دولت به سینما سوبسید می‌داده است. بنابراین این مساله یکی از افتخارات ماست که درگیر جنگ بودیم و برخی جان خود را فدای میهن کردند اما همان زمان مردم زندگی کردند؛ عاشق شدند، بچه‌دار شدند، سینما رفتند. حالا عده‌ای دوست دارند بگویند در آن دوره عشق و عاشقی تعطیل یا زندگی شکل دیگری بود و همه‌اش جنگ بود. مردمی که آن دهه را تجربه کرده‌اند می‌دانند که این یک تصویر غیرواقعی است و آن را نمی‌پذیرند.


بدون کلیشه از خانواده شهدا دفاع کردیم

او ادامه داد: این تصویر قابل افتخاری است که نشان دادیم خانواده شهیدی می‌گوید ما خانه داریم و برای چه باید از سهمیه خود برای گرفتن زمین استفاده کنیم. نمی‌دانم بهتر از این می‌شد که بدون شعارهای غلوآمیز دادن از خانواده شهدا دفاع کرد؟ ما نشان دادیم اگر خانواده‌ای با سوءاستفاده، شهدا را بدنام کردند، افرادی هم بودند که سالم و شریف زندگی کردند و در پی منفعت‌طلبی و صدور صورتحساب بابت جانفشانی‌شان نبودند. همچنین افتخار می‌کنیم که نشان دادیم در همان دهه ۶۰، تعداد زیادی دانشجوی دختر در دانشگاه‌های ما مشغول به تحصیل بوده و زنان در این جامعه نقش مؤثر و پویا داشتند. دوستان نگران، چند قطره اشک مادری برای شهادت فرزندش در این سریال را دیدند اما هیچ‌کدام این موارد غرورآفرین مربوط به دهه ۶۰ را ندیدند.

انوری‌زاده درباره نشان دادن شهدای اقلیت‌های مذهبی در سریال «لحظه گرگ و میش» بیان کرد: همیشه درباره شهدای مسلمان صحبت می‌شود اما هیچکس به اقلیت‌ها که تعدادشان کم هم نبود نمی‌پردازد. درحالیکه آن‌ها به عشق ایران رفتند و شهید شدند به همین دلیل شخصیت رازمیک با دغدغه شخصی خود من نسبت به شهدای اقلیت به این سریال وارد شد.

این نویسنده درباره انتقاد یک منتقد درباره نشان دادن اقلیت‌های مذهبی در سریال گفت: یک منتقد در اوج کج‌سلیقگی می‌گوید که دهه شصت دهه امام بود و امام اقلیت‌ها را جز کفار می‌دانستند و مسلمانان از دست آن‌ها چیزی نمی‌گرفتند چون نجس می‌دانستند. واقعاً متأسفم که چنین جمله‌ای گفته می‌شود، من درباره این موضوع تحقیق کردم و فهمیدم این ماجرا کاملاً فقهی است که پرداختن به آن در صلاحیت هیچ‌کداممان نیست نه من و نه آن منتقد. هزار اما و اگر و احتیاط فقهی وجود دارد که تازه آن‌هم به این شکلی که آن منتقد مطرح کرده است، نیست. در سال ۹۷ اگر بخواهیم سریالی را نقد کنیم، به نظرم اوج کج‌سلیقگی است که این حرف را بزنی که هم باعث تفرقه می‌شود و هم دل شکستگی ایجاد می‌کند. اقلیت‌ها در کشور ما در مجلس نماینده دارند و هر سال رهبر انقلاب به خانه شهدای اقلیت می‌روند و چایی و خوراکی می‌خورند. تلویزیون هم هر سال در زمان کریسمس روی این مساله تبلیغ می‌کند و مایه افتخار است اما یک منتقد برای زدن سریال ما، دست روی این نکته می‌گذارد که جای تأسف دارد.


با لجبازی سیاسی ما را متهم نکنید

انوری زاده گفت: دوست دارم منتقدان، سریال ما را نقدهای تخصصی و فنی کنند و صرفاً به دلیل لجبازی‌های جناحی ما را متهم نکنند یا با استدلال‌های سطحی و کم‌مایه مانند اینک جمله که رفتم فرهنگ لغت را نگاه کردم و کلمه الواتی یعنی عیاشی و هرزگی و استفاده از آن در شأن دو خانم دکتر نیست به نقد سریال نپردازند. متأسفانه منتقد در اینجا هم قادر به درک این موضوع نیست که لفظ الواتی را هر کس از دیدگاه شأن و منزلت خود تعریف می‌کند و لفظ رایجی است و در همان سکانس هم خانم دکتر مورد نظر می‌گوید بریم الواتی، بریم کوه، داد بزنیم و ساندویچ کثیف بخوریم، نه اینکه برویم عیاشی و هرزگی کنیم. اینگونه استدلال‌ها به جای نقد شبیه یک شوخی بی‌مزه است. متأسفانه برای سریال ما نقد کارشناسی خوبی وجود ندارد که بتوانیم از آن یاد بگیریم. چون نه آقای اسعدیان و نه من چنین ادعایی نداریم که کارمان بی‌نقص است و من شخصاً دوست دارم نقد منصفانه و آموزنده بخوانم، چیزی که به ارتقای من در کار بعدی کمک کند.

او ادامه داد: تلویزیون همیشه شعار داده که می‌خواهد در آثار نمایشی، خانواده طراز نشان داده شود و به نظرم خانواده وحدت که ما نشان دادیم تاحدی طراز است، اگرچه که اشتباهاتی هم دارند، با این‌حال این خانواده کاملاً اصول دارند و با اینکه اختلاف نظر دارند اما با هم گفت و گو می‌کنند و در نهایت کنار هم هستند و به بن‌بست نمی‌رسند و از اصول خود هم عدول نمی‌کنند. ما سعی کردیم نشان دهیم که می‌توان در خانواده، با گفت‌وگو مشکلات را حل کرد. ما به خلق یک خانواده طراز نزدیک شدیم و در نظر مردم هم این موضوع را دیدم. ما باید الگو می‌ساختیم و وظیفه رسانه همین است و تلاش کردیم این اتفاق بیفتد. برخی گله می‌کنند که چرا رفتار این خانواده تا این حد محترمانه و روشنفکرانه است. من فکر می‌کنم حتماً خانواده‌هایی در همین حد محترم و روشنفکر اما صاحب اصول داریم اما حتی اگممنر تعدادشان کم باشد وظیفه رسانه‌ای حکم می‌کند که در آثارمان فرهنگ سازی کنیم و الگو بسازیم و مدل رفتاری مناسب را نشان دهیم.

انوری‌زاده درباره شخصیت توران خانم که فاطمه گودرزی نقش او را ایفا می‌کند، گفت: توران خانم هم با ویژگی‌هایی که دارد نمادی از زن مسلمان ایرانی طراز است. زنی که از طیف‌های مختلف مذهبی، سنتی و مدرن شخصیت او را پسندیدند. تلویزیون باید افتخار کند که چنین کاراکتری در یک اثر نمایشی با مشخصاتی نزدیک به آنچه رهبری در پیام‌شان به کنگره هفت‌هزار زن شهید ذکر کردند، نماد زن ایرانی مسلمان معرفی می‌شود. زنی که موقعیت شغلی، اجتماعی و تحصیلی بالایی دارد اما در عین حال به خوبی از پس وظایف همسری و مادری‌اش در خانه هم برآمده، فرزندان خوبی تربیت کرده و نسبت به جامعه اطرافش به هیچ‌وجه بی‌توجه نیست. حیاط خانه‌اش را برای عروسی دختر همسایه می‌دهد، لباس عروسی عروسش را برای دختر همسایه اندازه می‌کند و وقتی هم بازنشسته می‌شود در خیریه مسجد محل مشغول به کار می‌شود و خانواده را تا پایان، زیر سایه خودش نگاه می‌دارد. اتفاقاً می‌بینم که به مرور زمان، نسل دوم خانواده یعنی یاسمن به مختصات مادرش نزدیک می‌شود و توران خانم، خانواده وحدت را که می‌توانند نمادی از ایران باشند را در طول مسیری که دستخوش انواع تحولات، حوادث، سختی‌ها و اختلافات شده‌اند زیر سایه خودش متحد نگاه می‌دارد. در واقع این خانواده با این اتحاد، همبستگی و همدلی است که سرپا می‌ماند و با وجود این حوادثی که از سر می‌گذارند از هم نمی‌پاشد. به اعتقاد من این مساله پیامی برای امروز جامعه ایران است که دریابیم "وحدت" اسم رمز حل مشکلات در زمانه کنونی است.


صورت مساله را پاک نکردیم

این نویسنده بیان کرد: ما سعی کردیم در این سریال صورت مساله را پاک نکنیم و فرمول‌ها را بسته‌بندی شده، تحویل مخاطب ندهیم. تلاش کردیم خوب، بد و دیدگاه‌های متفاوت را در بستر دراماتیک نشان دهیم. این سریال الگوی خوبی برای رسانه است که صورت مساله را اینگونه مطرح و تلویزیون باید بیشتر در این زمینه کار کند. در طی سال‌های متمادی همیشه دیده‌ام که در فرم‌های طرح و برنامه که برای سازمان صدا و سیما پر می‌کنیم از اهداف بلند آموزشی، تربیتی، اخلاقی و فرهنگی در تولید آثار نمایشی صحبت می‌کنیم و سال به سال هم همان معضلات و مواردی که در پی اصلاح آن هستیم، بدتر و پررنگ‌تر می‌شوند. دلیل این است که هنگام تولید آثار نمایشی آنجا که بحث آسیب‌شناسی موضوعات خانوادگی و اجتماعی و تهدیدهای فراروی زندگی جمعی مطرح می‌شود از ترس نقدهای سیاسی‌زده، افراطی و نگرانی از بابت اینکه مطلبی که به آن می‌پردازیم به طیف، گروه، صنف، طبقه و قومی برنخورد و سوءتفاهم ایجاد نکند، هم ما و هم مدیران پا پس می‌کشیم بنابراین همه آن شعارها در حد حرف و شعار باقی می‌مانند و به مرحله عمل نمی‌رسد. نتیجه آن می‌شود که مخاطب فاصله عمیقی بین معضلات روز خودش و آنچه رسانه به نمایش می‌گذارد احساس می‌کند و از رسانه دل می‌بُرد و ما در رسانه فقط صدها ساعت برنامه تولید کرده‌ایم که به درد گزارش کار برای مدیران بالادستی می‌خورند و تأثیر عملی در جامعه ندارند.

برای اینکه رسانه ملی دانشگاه شود راه درازی مانده است

انوری زاده در پایان گفت: آقای اسعدیان و من سعی کردیم در سریال "لحظه گرگ و میش" از نمایش کاریکاتورگونه این موارد فاصله گرفته و تا حد امکان به حوزه آسیب‌شناسی و نقد اجتماعی نزدیک شویم و بدون بدآموزی با نمایش خوب در کنار بد امکان تمییز سره از ناسره را برای مخاطب فراهم آوریم. همچنین به مضامینی که در زندگی روزمره برای مردم قابل لمس است نزدیک شویم و همه موارد را در یک ظرف داستانی به نمایش بگذاریم. اما با وجود تمام تلاش‌ها در پاره‌ای موارد از فشار نگاه محدودیت‌طلب نگران که واقعیت‌های اجتماعی را برنمی‌تابد بی‌بهره نماندیم و شاید برخی پیام‌ها و نقدهای اجتماعی مدنظرمان در این سریال به دلیل همین نگاه‌ها ابتر ماند. متأسفانه در مورد همین مقدار هم که روی آنتن دیده می‌شود سعه صدر کمی وجود دارد و با نگاه‌های سطحی با موضوعات برخورد می‌شود اما اگر بخواهیم رسانه ملی ما به وعات برخورد می‌شود اما اگر بخواهیم رسانه ملی ما به دانشگاه عمومی مبدل شود از حرف تا عمل راه درازی مانده است. همچنین مدیریت فرهنگی کشور ناگزیر است سطح تحمل و مقاومت خود را در برابر این فشارها بالا ببرند تا با آزمون و خطا به نمونه‌های بهتر و چه بسا ایده‌آل دست پیدا کنیم.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۷-۱۲-۲۵ ۱۲:۳۴

این سریال از لحاظ نویسندگی بسیار ضعیف بود می شد قصه بسیار منطقی و پخته تر نوشته شود

avatar
۱۳۹۷-۱۲-۲۶ ۰۰:۳۶

عالی بود ، بسیار قصه ی زیبا و دلنشینی داشت کاملا حس میشد که نویسنده یک خانم هستش . البته کارگردانی عالی هم تاثیر داشت. در کل دست هردوتون در د نکنه خانم انوری زاده و آقای اسعدیان . خسته نباشید . به امید سریال ها و فیلم های بعدی

avatar
۱۳۹۷-۱۲-۲۶ ۰۶:۰۲

سلام.در مورد عشق یاسمن و حامد حرفی زده نشد؟ از طاهره فرهادا عزیز چیزی نگفتند و نشان ندادند؟همه از اول به عشق حامد و یاسی دیدند براشون مهمتر بود ولی بعد عروسی خیلی عاشقانه نبود همش سوگند محمد حرفشون بود چرا؟حامد اینهمه سال بخاطر عشق اون ماند تنها حالا بعد ازدواج هیچ عاشقانه نباشد بچه ای برای حامد نیارد؟اینهمه خوبی پاکی حامد را باید جواب میداد فقط داستان سوگند شد

avatar
۱۳۹۷-۱۲-۲۹ ۱۶:۴۱

خب دوست عزیز بچه دار نشدنشون احتمالا به ازدواج مخفیانشون مربوط بود برای اینکهوقتی مخفیانه ازدواج کردند اگه بچه دار می شدند چیکارسش میکردند یاسی که نمیتونست بچه شیر خواره را همش بگذاره پیش حامد وخودش بره خونه مادرش پیش محمد پیش محمدم که نمی تونست ببرتش خودشم که به خاطر بچه نمیتونست محمد را ول کنه هرشب بره خونه حامد بعد اینم که حامد ازدواجشون را فهمیدم که دیگه سنشون خیلی گذشته بود برای بچه دارشدن مخصوصا سن حامد