به گزارش ایسنا، ژاله کمالی زاد، دانش آموخته دکترای باستانشناسی و عضو هیئت مدیره جامعه باستان شناسی ایران در یادداشتی وضعیت محوطههای ایران که در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شدهاند را براساس صحبتهای پروفسور "لین مِسکِل "[۱] انسانشناس دانشگاه استنفورد که خواستار تغییر و تحولاتی در برنامه ثبت محوطههای میراث جهانی یونسکو شده، تحلیل و بررسی کرده است.
او در یادداشت خود آورده است: «سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی ملل متحد (یونسکو) در سال ۱۹۴۶ میلادی تأسیس شد تا جهان از طریق همکاریهای بینالمللی به صلحی پایدار پس از غارتگریهای جنگ جهانی دوم دست یابد. در سال ۱۹۷۲ میلادی کنوانسیونی در یونسکو به تصویب رسید که کلیه کشورهای متعهد باید تمام توان خود را جهت حفاظت و معرفی هرچه بیشتر آثار و محوطههای تاریخی و طبیعی ثبت شده در کمیته میراث جهانی به کار گیرند و از آن زمان تا کنون بیش از ۱۰۰۰ اثر طبیعی، فرهنگی، ترکیبی و منظر فرهنگی از ۱۶۳ کشور جهان در فهرست میراث جهانی به ثبت رسیده اند.
اخیراً پروفسور "لین مِسکِل " انسانشناس دانشگاه استنفورد، به بهانه انتشار کتاب جدید خود با عنوان «آینده در ویرانهها: یونسکو، میراث جهانی و رؤیای صلح [۲]» مصاحبهای با سرویس خبری دانشگاه استنفورد انجام داده و خواستار تغییر و تحولاتی در برنامه ثبت محوطههای میراث جهانی یونسکو شده است [۳]. چرا که براساس پژوهشهای او که در هشت سال گذشته صورت گرفته، کشورهایی که خواستار ثبت محوطههای خود در فهرست میراث جهانی هستند، بیش از آنکه به فکر حفظ و صیانت از این آثار باشند، این اقدام را با هدف استفاده از نام و عنوان یونسکو انجام میدهند.
وی که در طول تحقیقاتش بارها در جلسات کمیته میراث جهانی شرکت کرده معتقد است زمانی که در مورد مسائل مربوط به حفاظت گفتوگو میشود، اغلب نمایندگان کشورها حتی زحمت مشارکت در بحث را بهخود نمیدهند و آنچه اهمیت دارد، ثبت آثار کشورشان در فهرست میراث جهانی است تا بتوانند از این آثار در راستای استراتژیهای گردشگری خود بهره برند.
ایران برای نخستین بار در سال ۱۳۵۸ شمسی، میدان نقش جهان، پرسپولیس و چغازنبیل را با همت شهریار عدل در فهرست آثار جهانی یونسکو به ثبت رساند و پس از آن با وقفهای ۲۴ ساله تا زمان ثبت تخت سلیمان در سال ۱۳۸۲ هیچ اثری به این فهرست اضافه نشد. اکنون ایران با وجود غنای تاریخی و فرهنگی خود و محوطههای باستانی متعدد، موفق به ثبت ۲۲ اثر تاریخی و یک اثر طبیعی کویر لوت شده است.
در این میان آثاری همچون چغازنبیل، پاسارگاد و گنبد سلطانیه در خارج از شهرها و برخی همچون کاخ گلستان، بافت تاریخی شهر یزد و مقبره شیخ صفیالدین اردبیلی در دل فضاهای شهری واقعاند و طبیعتاً دسته دوم بیشتر در معرض خطر و آسیب توسعه شهری قرار دارند. اما پرسش مهمی که میتوان مطرح کرد این است که آیا دیدگاه "مسکل" در مورد ایران نیز مصداق دارد و آثار تاریخی با هدف جذب گردشگر و منافع مالی حاصل از آن در یونسکو ثبت میشوند؟ آیا از این آثار حراست و صیانت شایسته ای مطابق با موازین بین المللی و قوانین یونسکو صورت میگیرد؟ و آیا اساساً در طرحهای جامع شهرهای تاریخی ایران، تدابیر خاصی برای حفاظت از آثار ثبت شده جهانی اندیشیده میشود؟
در یادداشت حاضر کوشش خواهد شد با نگاهی گذرا به وضعیت چند نمونه شاخص از آثار جهانی ایران که در بافتهای تاریخی شهرها قرار دارند مانند میدان نقشجهان و مسجد جامع اصفهان، کاخ گلستان تهران، محوطه شوش و بیستون جواب قانع کنندهای برای این پرسشها بیابیم.
میدان نقش جهان در سال ۱۳۵۸ شمسی به عنوان نخستین اثر ثبت جهانی ایران در یونسکو به ثبت رسید، اما متأسفانه از ابتدای دهه هشتاد شمسی تا کنون حریم میدان نقش جهان با مشکلات عدیدهای دست به گریبان است که ناشی از توسعه شتابزده و غیرکارشناسانه شهری است.
براساس اسناد ضمیمه شده در پرونده ثبت جهانی میدان نقشجهان که در وب سایت کمیته میراث جهانی [۴] موجود است، کمیته میراث جهانی از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۳ و به مدت ۱۲ سال در مورد ارتفاع غیرمجاز مجتمع تجاری جهاننما به ایران تذکر داده است. در این زمینه از دولت ایران درخواست شد مشکلات مجتمع جهاننما تا بهمن ماه سال ۸۳ برطرف شوند. اما هنوز نگرانی کارشناسان یونسکو در مورد مجتمع جهاننما مرتفع نشده بود که از سال ۱۳۸۴ هشدارهای کمیته میراث جهانی در مورد طرح متروی اصفهان به عنوان تهدید تازهای علیه میدان نقش جهان مطرح شد.
به باور دکتر مسکل برای حل معضلات برنامه ثبت جهانی، باید به نظرات و حقوق مردمی که کشورشان به عضویت یونسکو در آمده، بیشتر توجه شود و این موضوع هر سال در جلسات میراث جهانی مطرح میشود. اما به عنوان مثال دست اندرکاران پروژه «زیرگذر میدان عتیق» که در حریم مسجد جامع به عنوان دومین اثر جهانی اصفهان اجرا شد، به اخطارهای یونسکو مبنی بر لزوم هماهنگی این زیرگذر با سنتهای طراحی شهری در این قسمت شهر و حفظ ارزش جهانی مسجد جامع و بافت تاریخی آن بیتفاوت بوده و با وجود اعتراضات گسترده باستانشناسان و حتی مردم عادی و کسبهای که سالها در بازارهای پیرامون مسجد جامع به مشاغل سنتی و اجدادی خصوصاً در زمینه فرش دستباف اشتغال داشتند، به بهانه همیشگی احیای «بافت فرسوده» و فضای نازیبای میدان کهنه تخریب شد.
این تخریب و تعرض شدت بیشتری یافته و نه تنها پس از آن طرح پرچالش زیرگذر میدان عتیق اصفهان (میدان امام علی (ع) کنونی) اجرا شد، بلکه در حال حاضر ساخت خط دوم مترو همچنان بدون بهرهگیری از متخصصان باستانشناس و با سکوت میراث فرهنگی اصفهان ادامه دارد.
شهرداری اصفهان بدون رعایت ضوابط و قوانین میراث فرهنگی، طرح بدنهسازی و سنگفرش چهارباغ عباسی را در دست اقدام دارد و چنین رویهی غیر کارشناسانهای را به بهانه حضور باستانشناس ناظر توجیه میکند و در روزهای اخیر نیز با ساخت گذر آقا نجفی در فاصله ۱۰۰ متری و در حریم میدان نقش جهان، زخمی دیگر بر پیکر نحیف و بی پشتوانه این اثر برجای گذاشت. توصیه دکتر مسکل به کشورهای عضو کمیته میراث جهانی، وفاداری و پایبندی به اصول و قوانینی است که در کنوانسیون میراث جهانی ۱۹۷۲ به تصویب رسید؛ با این وجود اغلب کنوانسیونها و توافقات بین المللی مورد غفلت واقع میشوند و مجازاتی برای بی توجهی به قوانین در نظر گرفته نمیشود.
نمونه دیگری از بیتدبیری مسئولان شهری، وضعیت وخیم میراث هفت هزار ساله شوش است که تنها ۳ سال از ثبت آن در فهرست میراث جهانی میگذرد اما به چنان وضعیت اسفناکی دچار شده که مسئولان شهری شبانه با ماشینآلات سنگین به حریم آن تجاوز میکنند و بیم هیچگونه مجازات و بازخواستی ندارند. در سال ۱۳۹۶ ساخت زیرگذر شوش با اعتراض گسترده باستانشناسان و نامه کتبی «جامعه باستانشناسی ایران» و حکم وزیر وقت راه و شهرسازی، دکتر عباس آخوندی، ساخت آن متوقف و اعلام شد که تصمیم به ساخت جاده کمربندی در پیرامون شهر گرفته شده است. اما پس از آن شهرداری شوش در مورد ایجاد جاده کمربندی اقدامی انجام نداد و تعامل مناسبی میان سازمان میراث فرهنگی و باستان شناسان صورت نگرفت.
متأسفانه در دی ماه امسال در پی اقدامی ناگهانی شهرداری با استفاده از ماشین آلات سنگین به عرصه و حریم مجموعه باستانی شوش تعرض کرد و در اقدامی پر ابهام «پل روگذر» را تخریب کرد تا با اجرایی کردن طرح «زیرگذر» شوش، شهر را دو پاره کرده و منظر فرهنگی و طبیعی آن را از بین ببرد. متأسفانه فهرست این تعرضها و تخریبها همچنان ادامه دارد که زخمی جبران ناپذیر بر پیکر آثار و محوطههای تاریخی ایران وارد میکنند.
محوطه «بیستون» نمونهی دیگری از میراث جهانی در خطر است که به عنوان هشتمین اثر تاریخی در سال ۱۳۸۵ در یونسکو به ثبت رسید اما مدیران شهری بیستون نیز در حفاظت از میراثی که به همه بشریت تعلق دارد موفق عمل نکردند. جالب اینجاست که نه تنها ساختمان اداری شهرداری بر «دامنه پارتی بیستون» بنا شده بلکه در سال ۱۳۹۰ با وجود تذکر باستان شناسان مبنی بر اجتناب از تغییرات غیرکارشناسی در دامنه پارتی، شهرداری حریم مجموعه میراث جهانی بیستون را به پارک تبدیل کرد و بخشهایی از این محوطه تاریخی تسطیح و در ورودی آن وسایل بازی نصب شد. گورستان شهر بیستون تا مرزهای عرصهی اثر توسعه یافته و ساختوسازهای نامتناسب در سطح شهر و روستاهای اطراف باوجود ابزارهای قانونی، به حیات خود ادامه میدهند. با توجه به تهدیداتی که برای بیستون ذکر شد، مسئولان امر رؤیای ثبت جهانی محوطهی تاقبستان را نیز با هدف رونق هرچه بیشتر گردشگری کرمانشاه در سر دارند اما بر اساس ضوابط مرکز میراث جهانی، ثبت جهانی آثار دیگری از یک منطقه جغرافیایی منوط به پایبندی به کلیه ضوابط و حفاظت درست و اصولی از آثار ثبت شده پیشین است.
اشتباههای فاحش مدیریتی حتی در مقابل چشم مدیران پایتخت هم اتفاق میافتد و حتی به حریم تنها اثر ثبت جهانی تهران به دلیل ارزش تجاری این بخش از پایتخت تعرض میشود. کاخ گلستان که در محدوده ارگ تاریخی تهران قرار دارد در سال ۲۰۱۳ میلادی در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده و اخیراً عرصه و حریم منظری آن به دلیل صدور مجوزهای خارج از ضوابط میراث فرهنگی و انجام فعالیتهای عمرانی نقض شده است. موضوع رنجآورتر این است که اعضای «شورای فنّی» مجوز تخریب و نوسازی و احداث زیرزمین در حریم بلافصل کاخ گلستان را صادر کردهاند. مصادیق به این موارد محدود نیست و نمونههای مشابه در آثاری چون «سازههای آبی شوشتر»، «منظر فرهنگی بم» و نظایر آن هم قابل ذکر است.
آنچه از این موارد، استنباط میشود این است که آثار واقع شده در بافت تاریخی شهرها، بیش از سایر آثار متحمل تخریب و آسیبهای ناشی از تصمیمات غیرکارشناسانه و شتابزده مسئولین شهری میشوند چون متأسفانه متولیان امر به ارزشهای تاریخی تجدید ناپذیر این آثار که دلیل اصلی ثبت جهانی آنهاست واقف نبوده و تنها هدفشان زیباسازی شهر و بافت فرسوده و البته از قِبَل آن جذب سرمایهگذار و گردشگر است و این مسئله بیش از پیش بر لزوم و ضرورت انجام مطالعات باستان شناسی شهری صحه میگذارد.
علاوه بر محوطههای جهانی که در نوشتار حاضر برشمرده شد، نمونههای دیگری مانند بافت تاریخی یزد، مقبره شیخ صفیالدین اردبیلی، بازار تبریز و سازههای آبی شوشتر نیز همواره با معضل توسعه در بافت تاریخی شهری و تعرض مواجه بوده و هستند. از این رو مدیریت شهری بیش از پیش باید به قوانین میراث فرهنگی چه در سطح ملی و چه بینالمللی احترام بگذارد و زمان و بودجه کافی به منظور انجام مطالعات باستانشناسی اختصاص داده شود.
در این زمینه "مسکل" معتقد است یونسکو دسترسی گستردهای به بسیاری از محوطههای ممتاز باستانشناختی در جهان داشته و انتظار میرود چشماندازی بینالمللی برای باستان شناسی ارائه دهد. این سازمان اهمیت بسیاری برای مورخان، فیلسوفان و حتی انسانشناسان قائل است اما باستانشناسان موقعیت ممتازی حتی در برنامه میراث جهانی یونسکو که نظارت بر بیش از ۱۰۰۰ محوطه تاریخی در سراسر جهان را بر عهده دارد، به دست نیاوردهاند و این تناقض او را به بررسی بیشتر تاریخچه یونسکو ترغیب کرده است.
به زعم وی در اوایل فعالیت این سازمان در دهه چهل میلادی که توسط «جولین هاکسلی» اداره میشد، رشته باستانشناسی و باستانشناسان در کانون توجه مأموریتهای یونسکو بودند. در آن زمان، باستانشناسی از این توان فکری برخوردار بود که یونسکو از آن در جهت هدف آرمانی خود یعنی تغییر ذهن بشر از طریق مبادلات فرهنگی و آموزشی بهره گیرد.
به عنوان مثال در دهه ۱۹۶۰، کاوش، حفاظت و پژوهش اولویت نخست بسیاری از سفرهای بین المللی به «نوبه »[۵] بودند. این پروژه شامل بررسی، حفاری و پیاده سازی و انتقال دهها معبد باستانی و آثار تاریخی از مصر و سودان بود که به دلیل افزایش آب رودخانه نیل در معرض خطر بودند. اما پس از دهه ۱۹۶۰ یونسکو به جای شناخت گذشته از طریق فعالیتهای میدانی و پژوهش به حفاظت آثار تاریخی پرداخت و به عبارتی تمرکز آن از شناخت به مرمت منتقل شد. چنین وضعیتی در مورد محوطههای ثبت جهانی ایران نیز کاملاً مصداق دارد، با این تفاوت که حتی در خصوص نگهداری و مرمت آنها هم اقدام شایستهای صورت نمیگیرد.
خط مشی کنونی مسئولان شهری به گونهای است که به ندرت از نظریات باستان شناسان در تصمیمات کلان و طرحهای جامع شهری بهره برده و بعضاً همکاریهایی به شکل مشاوره جزئی انجام میشود. در صورتی که با توجه به قدمت و غنای فرهنگی ایران و گستردگی آثار و بافتهای تاریخی در شهرهای مختلف، لزوم مطالعات باستان شناختی جامع در بافتهای تاریخی قبل از هرگونه اقدام و ساخت و سازی ضروری است. به توصیه کارشناسان، در ایران نیز همچون سایر کشورها، پروژههای عمرانی قبل از اجرا باید دارای پیوست فرهنگی بوده و عواقب فرهنگی و اجتماعی آنها در حوزه محیط زیست، میراثفرهنگی، سلامت روانی و انسجام شهری و حقوق شهروندان مورد بررسی و سنجش قرار گیرد. اگر جامعه باستانشناسی در طرحهای توسعه شهرهای تاریخی، جهت «ارزیابی تأثیرات اجتماعی-فرهنگی» پروژههای شهری که به اختصار «اتاف »[۶] نامیده میشود، به کار گرفته شوند؛ باستانشناسان نقش پررنگتری در تصمیمات کلان و طرحهای جامع شهری ایفا کرده و مشکل اشتغال خیل عظیم فارغالتحصیلان این رشته نیز تا حدی مرتفع خواهد شد.
از سوی دیگر، وضعیت یونسکو در سال میلادی که گذشت تغییر کرده است و با پایان سال ۲۰۱۸ میلادی، ایالات متحده آمریکا از عضویت یونسکو خارج شده و کمکهای مالی خود به این سازمان را قطع کرد. با وجود آنکه آمریکا در تأسیس یونسکو نقشی اساسی داشت اما در سال ۲۰۱۱ در اعتراض به عضویت فلسطین در یونسکو، تصمیم گرفت کمکهای مالی خود معادل هشتاد میلیون دلار به این سازمان را به حالت تعلیق درآورد. در سال ۲۰۱۳ آمریکا بهدلیل قطع کمکهای مالی و عدم پرداخت حق عضویت عملاً از کمیته تصمیمگیری یونسکو کنار گذاشته شد و حق رأی خود را از دست داد ولی همچنان به عنوان عضو ناظر باقی خواهد ماند.
اگرچه این اقدام امریکا میتواند نفوذ و نقش کشورهای غیر غربی یونسکو را در تصمیمگیریها پررنگتر کند اما ثبت و حفاظت از آثار میراث جهانی از نظر مالی با مشکلاتی مواجه خواهد شد و به نظر میرسد با کاسته شدن منابع مالی یونسکو، محدودیتهایی در برنامههای این سازمان ایجاد کند که از آن جمله پیشنهاد ثبت تنها یک محوطه در سال از طرف کشورهای عضو است.
آمریکا مانند سایر کشورهای عضو همچنان مجاز است محوطههایی را برای ثبت در میراث جهانی پیشنهاد دهد که با چنین روندی تعداد محوطههای ثبت شده در فهرست میراث جهانی روز به روز افزایش خواهد یافت. در حالی که منابع مالی کمتری به حفاظت و نظارت آنها اختصاص مییابد. این موضوع برای کشورهای عضو، نوعی مذاکره برد-برد محسوب میشود، چون محوطههای این کشورها در یونسکو ثبت میشود اما هیچکس به نظارت و بازرسی مدیریت محوطههای ثبتشده نمیپردازد.
مهمترین دستاورد پژوهش "مسکل" در این موضوع منعکس شده که یونسکو با هدف اتحاد ملل جهان و حفظ و حراست از محوطههای تاریخی یکدیگر تأسیس شد اما این صیانت و مسئولیت پذیری مشترک صرفاً در نخستین تلاشهای یونسکو مانند پروژه «نوبه» رخ داد و اکنون به تاریخ پیوسته است. امروزه همه چیز در منافع سیاسی و اقتصادی خلاصه شده و یونسکو نیز به عرصه تنش یا بالعکس اتحاد بین المللی مبدل گشته و متأسفانه برنامه میراث جهانی همچون ابزاری در زرادخانه، صرفاً به خدمت سیاست ناسیونالیسم درآمده است.
به باور او؛ این انتقال تمرکز از حفاظت به سمت ثبت محوطهها، در دهه ۱۹۶۰ رخ داد. هنگامی که ایتالیا که عنوان بیشترین محوطههای ثبت جهانی را داراست، ده محوطه را برای ثبت در فهرست جهانی کاندید کرد. در جلسات میراث جهانی که در سال ۲۰۱۰ در برزیل برگزار شد نیز بین برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی نوعی توافق مشهود وجود داشت که نشان میداد امروزه ثبت محوطهها بیشتر با فعالیتهای سیاسی و استراتژیک مرتبط است. به گونهای که کشورهای عضو با ایجاد معاهدات و حمایت از یکدیگر به ثبت محوطههایشان در فهرست میراث جهانی پرداخته و هر خطری که اعتبار کشورشان را خدشه دار کند، رفع میکنند.
بنابراین آنچه به عنوان مکانیسمی در جهت صلح جهانی طراحی شد، در حال حاضر برای تحریک و احیای تنش میان ملتها مورد استفاده قرار میگیرد. به عنوان مثال، کامبوج در سال ۲۰۰۸ معبدی هندوئی را نامزد ثبت در فهرست میراث جهانی کرد که منجر به درگیریهای مرزی با کشور همسایهاش تایلند شد. برخی کشورها نیز در پی ثبت محوطههای جنگ جهانی دوم یا محوطههای نسل کشی اخیر هستند که ممکن است تنشهایی را از نو برافروخته کند.
آنچه در مجموع از موارد مطرح شده میتوان نتیجه گرفت این است که ایران در امر حفاظت از ۲۳ اثر جهانی خود خصوصاً محوطههایی که در مناطق شهری قرار دارند، چندان موفق عمل نکرده و ثبت جهانی این آثار ضمانتی برای بهبود شرایط حفاظت و نگهداری آنها در قیاس با زمان قبل از ثبت آنها به وجود نیاورده است.
همانطور که "مسکل" اشاره کرده، در ایران نیز ثبت جهانی آثار اغلب با هدف استفاده از نام یونسکو و جذب گردشگر بیشتر و تأمین خواستههای مالی برخی مسئولان انجام میشود. غافل از آنکه آنچه این آثار را منحصر به فرد و در جهان شهره ساخته است، قطار شهری و زیرگذر و بزرگراه نیست، بلکه امکان ساخت این تجهیزات مدرن در همه جا امکانپذیر و میسر است اما خلق چنین آثار ارزشمند تاریخی هرگز تکرارشدنی نیست. در این صورت نه تنها حفاظت بیشتری صورت نگرفته بلکه بالعکس به دلیل پدیده گردشگری جمعی، تخریب بیشتر این محوطهها را شاهد بودهایم و خواهیم بود. این در حالی است که کشورهای عضو کنوانسیون ۱۹۷۲ متعهد شدهاند با ارائه گزارشهای ادواری از نحوه مدیریت محوطههای ثبت جهانی خود به دفتر میراث جهانی یونسکو، این اطمینان را ایجاد کنند که هرچه در توان داشتهاند برای حفظ اصالت این آثار به انجام رساندهاند.
آیا زمان آن نرسیده که مدیران و مسئولان به بازنگری اقدامات خود پرداخته و به حراست و صیانت از اصالت آثاری که متعلق به همه جهانیان و نسلهای بعدی است بپردازند و به بهانه توسعه شهری و جذب گردشگر صرفاً به منافع مادّی این آثار نیندیشند، چون خدشهدار کردن این میراث جهانی با هر دلیل و عنوانی در اصل لکهدار کردن حیثیت کشور در انظار جهانیان و نسلهای آینده است.»
[۱]. Lynn Meskell
[۲]. A Future in Ruins: UNESCO, World Heritage and the Dream of Peace
[۳]. https://news.stanford.edu/۲۰۱۸/۱۱/۱۹/stanford-scholar-examines-unescos-world-heritage-program/?fbclid=IwAR۰meqZZF۲qwIew۹KId_a۳ug۱bF۹MR۷hOzGVOrLXYVITnK_lMF۰Ua۲۰Rilw
[۴]. https://whc.unesco.org/en/list/۱۱۵
[۵]. Nubia
[۶]. طرح «اتاف» به مفهوم ارزیابی تأثیرات اجتماعی فرهنگی پروژههای عمرانی قبل از هرگونه اقدام اجرایی است، این شیوه در کشورهای دیگر اصطلاحاً ” “SIA (Social Impact Assessment) یا « اقدام مداخلهای» نامیده شده و برای رفع یا کاهش آثار تخریب استفاده میشود.
انتهای پیام
نظرات