به گزارش ایسنا، شاید بتوان به تعداد انگشتانِ یک دست، برای توجه به آثار باستانی ری قدمت گذاشت، توجهی که زنگِ هشدارها را برای جلوگیری از هر نوع تخریب به صدا درآورده و حتی باعث شده برای یکی دو بنای باستانی این شهر چند هزار ساله هم بلیت ورودی از گردشگران گرفت، اما انگار هنوز «رشکان» ۲۳۰۰ ساله، به ارزشی که برای آن؛ چنین تکلفی را ایجاد کند، نرسیده است. یا شاید مالکِ شخصی دژ، هنوز نمیداند چه گوهری در اختیار دارد که بخواهد آن را همپایهی یکی دو بنای انگشتشمار شهرش برساند.
غربت این اثر چند هزار ساله به حدی است که شش سال پیش و در زمان عبور بزرگراه امام علی (ع) هم هیچ صدایی از آن در نیامد وقتی بخشی از ترانشههای باستانشناسانی که هفتاد سال پیش در این محوطهی باستانی به دست آورده بودند را زیرخروارها خاک پنهان کرد.
مسیرِ دژِ «ارشک» بنیانگذار سلسلهی اشکانیها امروز به حاشیهی شهرری ختم میشود. صفائیه، چهارراه خط آهن، روبروی کارخانه گلیسیرینسازی، روی کوه باروتکوبی. جایی که امروز آن را بیشتر به کارخانهی سیمان میشناسند. حتی راهِ ورودیاش از بوستان «رشکان» میگذرد، بوستانی که پُر واضح است توجهها را بیشتر به خود جلب کرده تا دژِ بیچارهای که تفاوت شب و روزش سفیدی و سیاهی آسمان است، نه نبود گردشگر به خاطر تاریکی هوا!
نه مانعی برای ورود به این دژ که شاید بتوان آن را بزرگتر از قلعه الموت قزوین دانست وجود دارد، نه کیوسکی که بتواند گردشگران را به سمت مسیر درست راهنمایی کند، هر چند تنها راه بالا رفتن از این دژ - که به واسطهی وجود چند سازهی نیمه مخروبه در مسیرش شاید چند طبقه باشد - راهپلههای داربست شده و چوبی است که باید قبل از راه رفتن روی آن، تمرین صخرهنوردی کرده باشید تا سالم به بالاترین نقطهی دژ برسید.
داربستهای فلزی و قدیمی و زنگ زده قرار گرفته در مسیرِ راه بالارو، انگار برای کارهایی مانند پهن کردن لباسهای شسته شده یا علامتگذاری در زمانهای مختلف استفاده شدهاند، حالا اینکه قرارباشد نگرانی برای حضور گردشگر، یا آبرو و شأن این بنای چند هزار ساله وجود داشته باشد، جای خود دارد. هر چند به خاطر نبود هیچ تابلوی معرفی نیازی به نگرانی نیست، چون گردشگرِ چندانی به جز بومیها نام و راه آن را نمیدانند و نمیشناسند...
با وجود همهی این محسنات! در این اثر تاریخی و ارزشمند، اما گوئی باستانشناسان این منطقه تاریخی را یکی از بهشتهای باستانشناسی ایران میدانند، بهشتی که آثار و ابزار جنگی کهن زیادی در زمان انجام مطالعات باستانشناسی در آن کشف شده و امروز در موزه ایران باستان نگهداری میشوند.
بالا رفتن از دژ گاهی آنقدر سخت میشود که اگر بخواهی شب به محدودهی بوستان «رشکان» یا پای پلههای ورودی دژ بروی، هیچ نور و نگهبانی برای حفاظت نیست. البته نور کم رنگِ آتشهایی که معتادان با بیسرپناهان در نیمههای شب پای سازههای دو هزار سالهاش روشن میکنند.
شاید هم حق دارند چون به جز چند میلهی داربستی که راه را برای ورودشان به بخشهای بالایی هموار میکند و تابلویی که خبر از انجام فصل دوم کاوشهای باستان شناسی «محوطه تاریخی دژ رشکان ری» در پاییز ۱۳۸۶ میدهد، هیچ اطلاعات دیگری از این همه آوار خشت و سنگ و ساروج وجود ندارد، چه برسد به اینکه کسی بخواهد در شب این تابلو را ببیند، چه معتاد باشد و چه حفار غیرقانونی که دنبال گنجِ قارون است...
رد پایِ حضورِ حفاران غیرمجاز به واسطهی چالههای متعدد، معتادان با ردِ نشانی سیاهیهای اندود شده روی بدنهی سازههای میانی و حتی بیکاران به واسطهی زبالههایی که در بخشهای مختلف فضا پخش شدهاند، به وضوح مشخص است. چه برسد به ردپای باد و باران و برفهایی که هر سال بخش زیادی ازبدنهی این دژ سنگ و ساروجی را با آوار یکی میکنند و صدایی از قعر این تاریخ دو هزار ساله بلند نمیشود.
باستانشناس معاصر دژ که حدود ۱۰ سال قبل بررسیهایی را در این فضای تاریخی انجام داده، وضعیت «رشکان» چند هزار ساله را آن طور توصیف میکند که «"اریک فریدریش اشمیت"، در زمان کاوش خود در کنار بنای دژ یک شهر تاریخی کشف میکند که بعد از حفاری و نتایجی که به دست میآورد دستور میدهد روی آن را دوباره بپوشانند» شهری که امروز برای عبور توسعه از مرز تاریخِ کهن، یبا خروارها خاک پوشیده شده و حالا پای بزرگراه و کشاورزانی که کاهو کشت میکنند به آن باز شده و حتی باروی دژ را به حدفاصل تقسیم زمینهایشان درنظر میگیرند.
اگر حتی بدون هیچ ذهنیتی از چوبهای شکسته که با کمک داربستهای فلزی که یا به خاطر آفتاب در تابستان از گرما دست را میسوزانند و در زمستان میتوانند دست را به فلزهای زنگزده بدوزند، نقش مسیری هموار را ایفا میکنند، بالا بروید، اما بلندترین نقطهی این دژ اشکانی، نفس را در سینهتان حبس میکند. تا چشم کار میکند قبرستان ماشینهای متحرک کارخانهی سیمان که یا دپو شدهاند یا آماده کار در فضای کارخانه که نه، بلکه درست زیر پای دژی که در دورهی "ارشک"ِ اشکانی ساخته شده جولان میدهند.
جستوجوهای اینترنتی، هر چند هیچ نشانی از ثبت ملی بودن این محوطهی تاریخی از خود بروز نمیدهند، اما کاربری این سازه را به زمان برگزاری مراسم و آئینهای نوروزی در دوره ساسانی نسبت میدهند، حتی بدون هیچ منبع موثقی آخرین کاوشها و مطالعات در این محوطهی باستانی را به سازههای معماری کاخ سیاوش در اواخر دورهی ساسانیها متعلق میدانند.
از کنار اطلاعات باستانشناسی دیگری که از وجود یک ارگ حکومتی در سدههای اولیه دوره اسلامی خبر میدهند یا مسجد جامع ری که بگذریم، بیتوجهی نسبت به این سازهی عظیم که ارتفاعاش را حدود ۱۱ متر محاسبه کردهاند، باید به عنوانِ یکی از بدترین دردهای این شهر نام برد.
دردی که به نظر میرسد آشکارا در حال تحمیل شدن به این دژ باستانی است، دژی که حتی مرحوم باقر آیتالله زاده شیرازی هم در سال ۶۲ و با سمت مدیر کل دفتر آثار تاریخی که در آن زمان زیر نظر وزارت فرهنگ و آموزش عالی بود، جزئیات کاملی درباره آن در اختیار مرکز باستانشناسی آن زمان قرار میدهد. اما حالا به نظر میرسد حتی توجه آن زمان یکی از بنیانگذاران سازمان میراث فرهنگی هم دیگر اهمیتی ندارد.
سمیه ایمانیان - ایسنا
انتهای پیام
نظرات