این مدرس دانشگاه در گفتوگو با ایسنا درباره میزان علاقهمندی دانشجویان به زبان و ادبیات فارسی، با بیان اینکه من آنقدر که مشکل را در برنامهریزها میبینم، از بچهها نمیبینم اظهار کرد: بچهها به ادبیات علاقهمندند، اما از دو جهت دارند لطمه میخورند؛ اول آمادگی برای رشته ادبیات فارسی و تشخیص ارزشهای آن است که متاسفانه برنامهریزهای آموزش و پرورش خیلی در این زمینه دقیق کار نکردهاند و دوم آینده شغلی و حتی آینده ارتباط اجتماعی است. در این قضیه ما برنامهریزها هستیم که بچهها را به شکلی درآوردهایم که متاسفانه الان از هر کلاسی فقط تعداد کمی اهل کار و رغبت به علم هستند، بقیه به اجبار حضور دارند، چون با خودشان فکر میکنند آیندهای ندارند. اما با این حال درخشش علاقه بچهها به آنچه مفهوم ادبیات است وجود دارد، اما ما آن را پرورش نمیدهیم.
او در توضیحی افزود: البته گاهی وقتها هم بچهها با علاقه به رشته ادبیات نمیآیند، به این دلیل که متاسفانه با توجه به نوع تعلیمشان در دبیرستانها، شناخت درستی از آن رشته ندارند.
فقیه ملکمرزبان سپس با اشاره به لزوم پرورش استعدادهای ادبی بیان کرد: من سالها در دبیرستانهای علوم انسانی به بچهها درس دادهام. آنها حقیقتا علاقه به نوشتن، شاعری و نوعی هنرورزی دارند. اما این حس را میتوانیم تقویت کنیم تا بیایند و با فنی کردن هنر خودشان، آن را یاد بگیرند و پیش ببرند. اما به اینها آنقدر که باید، اعتبار نمیدهیم یعنی هنرمند بودن در مدرسههای ما جنبه فرعی و فوق برنامه دارد و به شکلی تلقی میشود که دانشآموزانی که رتبههای بالا و معدل بالا دارند، نباید به آن بپردازند. گرچه دارد با این قضیه مبارزه میشود اما کافی نیست.
این عضو هیئتعلمی دانشگاه همچنین در ادامه گفت: درسهایی مثل نویسندگی، خواندن و شیوههای نوشتار خلاق در مدرسهها، نه برایشان وقت گذاشته میشود و نه بچهها را به سمت آنها تشویق درستی میکنند. برای همین است که احساس میکنند اصلا چرا باید به سمت ادبیات بیایند و در اینصورت اگر دانشآموزی خلاق هم باشد نباید به سمت ادبیات بیاید. این حالت را به این شکل نشان میدهیم که ما عملا بچهها را تقویت نمیکنیم و طبیعی است که این بچهها در میزان سرخوردگیشان برای آینده شغلی خیلی مشکل پیدا میکنند.
او سپس با ابراز ناامیدی خود گفت: مدتی پیش با یکی از نویسندههای کتاب درسی صحبت میکردم و او به من میگفت که کشور باید به سمت صنعتی شدن برود و اینکه نباید ادبیات را خیلی اصل قرار بدهیم؛ در حالیکه در کشورهای صنعتی هم علوم انسانی را خیلی جدی میگیرند، برای همین است که ما در کشورمان به علوم انسانی توجهی نمیکنیم و در نتیجه مدیر و حتی انسان تربیت نمیکنیم.
فقیه ملکمرزبان با بیان اینکه افق سیاستگذاری علوم انسانی در کشور بسیار ضعیف است افزود: آموزش عالی دارد به این نتیجه میرسد که این رشتههایی را که میگویند پولساز نیستند کم کند و عملا دارد موفق میشود، چون دانشگاههای غیرانتفاعی دیگر در رشتههای محض جذب دانشجو ندارند. این درحالی است که همه کس از هنر و عشق ورزیدن لذت میبرند و برای همین رماننویس و شاعر و مقولههای فرهنگی هستند که نوک دماغه و عامل پیشرفت هستند و ما باید این موضوع را بفهمیم و برایش هزینه کنیم.
این استاد دانشگاه در پاسخ به سوالی درباره بازخورد واحد نبودن کتاب درسی ادبیات در دانشگاهها گفت: من این یکسان نبودن و امکان انتخاب را کاملا مثبت میبینم؛ هرچند که همیشه هر کاری جوانب منفی هم دارد. اما وقتی یک استاد با دانشجویش حرکت میکند و دانشجو احساس میکند که خیلی چیز یاد گرفته است، در این حالت کامروایی دوطرفهای بهوجود میآید و آنها احساس میکنند به هدفی رسیدهاند. همچنین علم آن چیزی است که باید دو طرف به تفاهم و تفهیم آن بپردازند، برای همین این آزادی باعث میشود که انتخاب اتفاق بیفتد و به دانشجو و استاد این مجال را میدهد که یک کتاب را کنار بگذارند و کتاب دیگری را بردارند. اگر هم یک استاد فقط کتابهای خودش را معرفی و تدریس کند و توفیق علمی نداشته باشد، بیکیفیتی آن بهسرعت واضح میشود. به همین دلیل است که منافع یکسان نبودن کتاب درسی، به نظر من بیشتر است، چون این آزادی عمل خودش علم میآورد.
انتهای پیام
نظرات