به گزارش ایسنا، به نقل از روابط عمومی و امور بینالملل کانون پرورش کودکان و نوجوانان، محمد مهدی ایزدپناه در کارگاه «مرچندایزینگ: بازارپردازی شخصیت در اسباببازی» گفت: شرکتهایی چون «مارول» و «دیسنی»، مخاطب خود را به خوبی میشناسند و برای او شخصیتپردازی و کاراکترسازی میکنند. ضمن اینکه اجازه نمیدهند ارتباط مخاطب با کاراکتر تولید شده قطع شود. برای مثال، «سفید برفی»، محصولی است که دیسنی آن را ۷۰ یا ۸۰ سال پیش تولید کرده اما این کاراکتر، هنوز زنده است در حالیکه مجموعه شکرستان، مدتهاست، ارتباط خود با مخاطب را از دست داده و این اتفاق خوشایندی نیست.
او به اینکه در ایران به بازی و سرگرمی، همچنین به معرفی شخصیتهای ایرانی، توجه نمیشود، اشاره و بیان کرد: ما نتوانستهایم به معرفی شخصیتهای بومی خود بپردازیم و این در حالی است که آمریکا، بیش از هر کشور دیگری به بازی و سرگرمی پرداخته و شخصیتهای ماندگار و موثری خلق کرده است آنجا که «باب اسفنجی» از محبوبترین شخصیتهای جهان است.
وی گفتههای خود را با این پرسش ادامه داد و گفت: ما باید از خودمان بپرسیم چرا پرنسسهای دیزنی تا این اندازه محبوب هستند یا چرا باربی این اندازه طرفدار دارد؟ چرا که شعار و فلسفه باربی این است که به دختر شما کمک میکند تا آینده خود را تخیل کند.
مشاور معاونت فنآوری ریاست جمهوری، به نقش مهم تلویزیون در کاراکترسازی اشاره و بیان کرد: بچههای ایرانی، سه ساعت و نیم در روز را به دیدن تلویزیون اختصاص میدهند و ۸۱ درصد شبکه پویا میبینند، علاوه بر آن ۷۰ درصد بچههای تهران تبلت و ۶۲ درصد موبایل دارند پس ما ناچاریم که به آنها خوراک دهیم و البته نمیدهیم.
ایزدپناه با اشاره به نقش و جذابیت کتابهای کمیک گفت: در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان، چون آمریکا، شخصیتها، ابتدا در اینگونه کتابها معرفی و بعد به فیلم و پویانمایی و اسباببازی تبدیل میشوند.
کپیرایت، اولین مساله جدی ماست
سیدسعید حسینی ـ تولیدکننده نوشت افزار ایرانی ـ نیز با توجه به تجربیات خود اظهار کرد: ما فعالیت خود را از سال ۱۳۹۰ آغاز کردیم و پس از هفت سال به این نتیجه رسیدهایم که بچهها زمانی سراغ یک نوشتافزار یا اسباببازی میروند که آن را بشناسند و با آن ارتباط برقرار کنند و ما شخصیتی خلق نکردهایم که استمرار پیدا کند. برای مثال، مجموعه شکرستان تولید و پرمخاطب شد اما چه مدت، روی آنتن ماند؟ چقدر استمرار پیدا کرد؟ چه اندازه به یک پیوست فرهنگی تبدیل شد؟
او ادامه داد: برندسازی به زمان و استمرار نیاز دارد و برندهای مطرح دنیا بیش از ۵۰ سال عمر دارند در حالیکه ما این اندازه حوصله به خرج نمیدهیم تا یک شخصیت را به برند تبدیل کنیم.
این تولیدکننده نوشت افزار ایرانی به موانع استفاده از شخصیتهای بومی اشاره و بیانکرد: کپیرایت، اولین مساله جدی ماست. یک تولیدکننده، وقتی میتواند از شخصیتهای خارجی استفاده کند و هیچ هزینهای نپردازد چرا باید از شخصیتهای بومی که به مراتب، ضعیفتر هستند بهره ببرد؟
او با اشاره به این که ایرانیها هم باید از جایی شروع کنند، گفت: لازم است که ما زمان بگذاریم و حوصله کنیم تا شخصیتهای خود را به بچهها بشناسانیم. برای مثال ما فیلم «فیلشاه» و پس از آن نوشتافزارش را تولید کردیم و با استقبال مخاطبان روبه رو شدیم. خوب است تولید کنندگان دیگر هم به این مسئله بپردازند هر چند نقش صدا و سیما را در معرفی شخصیتهای بومی، نمیتوان نادیده گرفت.
تا چه اندازه توانستیم از کارکترهای داستان فردوسی استفاده کنیم؟
رضا محمودی ـ روانشناس و پژوهشگر حوزه اسباببازی ـ هم یکی دیگر از استادان این کارگاه بود که به تفاوت میان شخصیت و کاراکتر اشاره و بیان کرد: هالیوود توانسته شخصیت را به کاراکتر تبدیل کند و ما نتوانستهایم چراکه ضرورت این کار، گذشتن از چهار مرحله است که گام نخست آن شخصیتسرایی و توصیف مشخصات ظاهری چون گویش، لحن، قیافه و قد و قامت یک فرد است.
او درباره گام دوم و سوم گفت: شخصیتشناسی، مرحله دوم است که به طور طبیعی سرمایهگذار و طراح و تولید کننده، چیزی از آن نمیدانند و پرداختن به این مرحله، نیازمند مشورت و همکاری با افراد متخصص چون روانشناس و جامعهشناس است. گام سوم، شخصیتپردازی و آخرین مرحله، شخصیتدهی است که ما از این مراحل غافل بودهایم در حالیکه بهترین منابع را در اختیار داشتهایم.
این پژوهشگر اضافه کرد: هزار سال پیش شاعری چون فردوسی این چهار مرحله را پشت سر گذاشته و ما چه اندازه توانستهایم از کاراکترهای او استفاده کنیم. ما ابرقهرمانی چون سمک عیار داریم چه اندازه توانستهایم او را به کودکان و نوجوانان خود معرفی کنیم؟
چهارمین جشنواره ملی اسباببازی تا روز دوم آذرماه همه روزه از ساعت ۹ تا ۱۹ در مرکز آفرینشهای فرهنگی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میزبان علاقهمندان است.
انتهای پیام
نظرات