این شاعر در گفتوگو با ایسنا درباره ادبیات متعهد و ادبیات روشنفکری اظهار کرد: ادبیات متعهد روشنفکر است اما اگر روشنفکری را از منظر کسانی ببینیم که نگاه غربی دارند و با عینک غربی فکر میکنند، این طور نیست. بسیاری از کسانی که در ادبیات ما خود را روشنفکر میدانند، از دریچه فردی به مسائل نگاه میکنند. زمانی تعدادی از نویسندهها به تفکرات مارکسیستی و کمونیستی وابسته و تعدادی هم لیبرال و به تفکرات غرب وابسته بودند، هر کدام خود را روشنفکر و طرف مقابل را خدمتگزار تفکرات غلط میدانستند. ادبیات متعهد، ادبیاتی است که براساس تعهد، ایمان و باورهای روشن دینی یا اجتماعی نوشته میشود.
او درباره اینکه برخی ادبیات متعهد را ادبیات حکومتی میدانند، گفت: این افراد تهنشین شدهی همان تفکر قدیمی سوسیالیستی لیبرالیستی هستند. زمانی که به چیزی اعتقاد دارید و به باورهایی رسیدهاید چه فرقی میکند در قالب حکومت بیان شود یا از منظر یک فیلسوف. این تفکر است که ارزشمند است نه چیز دیگری.
اسرافیلی سپس بیان کرد: اگر معتقدیم «قل هو الله احد، الله الصمد»، اگر حکومت هم میگوید خدا یکی است، نباید به این مسئله اعتقادی توجه کنیم؟ چون تفکر حکومتی است! حضرت علی (ع) میفرماید «حرف درست را بشنوید؛ حتی از مشرکان» یا خداوند در قرآن میفرماید «بشارت بده به کسانی که حرفها را میشنوند اما بهترین آن را عمل میکنند». صحبت این نیست که حرف، حرف حکومتی، غیرحکومتی یا ضد حکومتی است باید ببینیم این حرف چقدر ارزش دارد و باورهای ما چقدر آن را میپذیرد، کاری نداریم که این حرف را زید گفته یا عمر.
این شاعر با بیان حدیثی از امام حسین (ع) «زندگی، عقیده و جهاد در راه عقیده است»، اظهار کرد: آقایان میخواهند تخریب کنند و میگویند این ادبیات، ادبیات حکومتی است. اگر حکومتی براساس باورهای ما که میخواهد دینی یا اجتماعی باشد حکومت کند، بیایم خلاف عقیدهام را بگویم چون میشوم تابع ادبیات حکومتی؟! من هم به ادبیاتی که زیر نظر جمهوری اسلامی است نقد دارم و میگویم نباید این طور باشد اما دلیل هم نمیشود که حرفهای صحیح و درست آن را نبینم و با آن دشمنی کنم.
او تأکید کرد: اینها نگاه حزبی به ادبیات است؛ در حالی که ادبیات حزب و گروه برنمیدارد. از زمان رنسانس در غرب که تفکرات دینی کنار گذاشته و تفکرات فلاسفه جایگزینش شد چنین نگاههایی وجود دارد، یعنی ادبیات تابع سیاست و فلاسفه روزگار شده است،حتی مد، رقص و موسیقیشان نیز تابع آن است. مثلا زمانی ادبیات خاصی رواج پیدا کرد که ژان پل سارتر پایهگذارش بود، موسیقی و مد هم بر همان محور ساخته شد اما در آسیا و شرق چنین نیست، از قدیم چهار سبک شعری داشتیم که تفاوتشان در روبنا بوده و تفکر درونیشان فرقی نداشت. ما تفکراتی اصیل و ماندگار داریم که باور داریم کهنه نمیشوند. به قول فردوسی که میگوید فریدون فرخ فرشته نبود/ ز مشت و ز عنبر سرشته نبود/ به داد و دهش یافت آن نکویی/ تو داد و دهش کن فریدون تویی؛ این تفکر امروز، 50 سال قبل و یا 50 سال بعد فرقی نمیکند.
اسرافیلی در ادامه خاطرنشان کرد: خمیرمایه ادبیات ما این ارزشهاست؛ ارزشهایی که دین ما تعریف کرده و عرفمان آن را تبلیغ میکند، سپس باور و هویتمان آن را میپسندد و این ارزشها همیشه و همیشه جایگاه خود را در تفکر اجتماعی و سیاسی ما نشان خواهند داد. ما مانند غربیها نیستیم که یک فیلسوف نگاهی را تبلیغ کند و اگر فیلسوف دیگری بیاید تفکر قبلی به حاشیه کشیده شود. شرق به باورها و ارزشهایش عمل میکند، مثلا به باورهای بودایی یا کنفوسیوس نگاه کنید، ببینید چه ارزشهای زیبایی را تبلیغ میکند. اینکه نگاه کنم حکومتمان چه میگوید و من برخلافش عمل کنم و خود را روشنفکر بنامم، درست نیست. ما قبل از انقلاب روشنفکرانی داشتیم که مطیع غرب یا شرق بودند و هر کدام دیگری را بدبخت و تاریکفکر و خود را روشنفکر میدانستند. بعد از تغییر حکومت هم علیه آن حرکت کردند، چون حس میکردند اگر با حکومت هم فکری کنند از طبقه روشنفکری پایین خواهند بود.
انتهای پیام
نظرات