این نویسنده در گفتوگو با ایسنا، درباره ادبیات متعهد و ادبیات روشنفکری اظهار کرد: این موضوعی بود که در دهه ۶۰ و ۷۰ به خاطر ایجاد شکاف در جریانهای فکری متفاوت که به خاطر انقلاب در ایران به وجود آمده بود، مورد توجه قرار گرفت. آن زمان کسانی را که همراه و همگام با ارزشهای انقلاب بودند نویسندگان متعهد قلمداد میکردیم و کسانی را که همراه انقلاب نبودند، نمیخواستند باشند و یا جور دیگری فکر میکردند میگفتیم روشنفکر.
او در ادامه افزود: اما الان اینگونه فکر نمیکنم و شرایطم نسبت به آن زمان خیلی متفاوت است زیرا معتقدم ادبیات و هنر تعهد را در ذات خود گنجانده است. هیچ نویسندهای بدون احساس مسئولیت و تعهد دست به قلم نمیبرد و کار خلاقانه و هنری را به ثمر نمیرساند.
حسنبیگی سپس بیان کرد: در ذات ادبیات، تعهد وجود دارد اما ممکن است جهت این نوع تعهدها با هم متفاوت باشد، طبیعی هم هست که متفاوت باشد، زیرا نسبت به تعداد هنرمندان و خلق آثار هنری، نوع نگاه و احساس هنری وجود دارد که با هم متفاوتاند. یکی جهت فکری خاص دارد، دیگری به مذهب تعهد دارد و کس دیگری هم ممکن است اعتقادی به پایههای مذهبی نداشته و به مسائل خلقت و زندگی نگاه انسانی داشته باشد.
او در ادامه خاطرنشان کرد: معتقدم اگر تعهد را از ادبیات و هنر بگیریم همان موضوع «هنر برای هنر» باقی میماند که بین اهل هنر مردود است، زیرا هنر را برای سرگرمی نمیبینند. هر نویسندهای که مینویسد، یا فیلمسازی که فیلم میسازد ممکن است موضوعش مذهبی باشد یا اجتماعی. این نویسنده یا فیلمساز احساس تعهدی دارد و میخواهد آن را در قالب هنر مطرح کند. این فرد هدف و حرفی برای گفتن دارد، هر هدفی که دارد و باعث میشود دست به قلم ببرد به خاطر تعهدی است که در خود ایجاد میکند. همه آثار خوبی که در دنیا خلق میشوند بدون توجه به گرایش مذهبی، سیاسی و فرهنگی در خود تعهد دارند.
این نویسنده با تأکید بر اینکه به واژه ادبیات متعهد و روشنفکری اعتقادی ندارد، گفت: این نوع برداشتی بود که در دهه ۶۰ داشتیم. به نظرم کسانی که خوب فکر میکنند، روشنفکر هستند. ممکن است این واژه در برخی از فرهنگها و جایگاههای فرهنگی به کسانی گفته شود که منتقدند و در تقابل با حاکمیت قرار دارند و به نوعی اپوزیسیون هستند.
ابراهیم حسنبیگی با بیان اینکه تقابل بین دو جریان باعث پویایی میشود، اظهار کرد: تقابلها و رودرروییهای فکری و اندیشهای است که باعث پویایی یک جامعه میشود. اگر قرار باشد همه مثل هم فکر کنند قطعا گرفتار تکرار میشوند و پویایی از دست میرود. تضادها باید در جامعه وجود داشته باشد و اگر این تضادها منجر به شکاف نشود و خللی در مسیر حرکت فرهنگی-اجتماعی یک جامعه وارد نکند، وجودش خوب است و میتواند مثبت باشد، و همان بحث همیشگی تضاد خیر و شر است. حتی فلاسفه برای اثبات وجود خدا، شیطان را مطرح میکنند چون با تضاد بین خدا و شیطان، خوبی و بدی، و سیاهی و سفیدی را میشناسانند. در جامعهای که تضاد و تقابلهای فکری و اندیشهای نباشد، انسان دچار رخوت میشود و دیگر خلاقیت و هنر در آن معنایی پیدا نمیکند. فکر میکنم باید چندصدایی در جامعه، ادبیات و هنر جامعه وجود داشته باشد حتی اگر متضاد هم باشند.
این داستاننویس درباره اینکه آیا تقابل بین این دو جریان در دهه ۶۰ و ۷۰ باعث پویایی ادبیات شده بود یا خیر گفت: آن تقابل خوب نبود، هرچند در ابتدا پویایی را هم رقم زده بود. این دو جریان فکری در مقابل هم قرار گرفته بودند و یکدیگر را در نوع بیان مطالب و محتوای آثارشان محکوم میکردند. شبه روشنفکران به نویسندگان متعهد میگفتند نویسندگان دولتی و در واقع میخواستند نویسندههایی را که نظام فکریشان با نظام فرهنگی اجتماعی جامعه و انقلاب یکی بود، تحقیر کنند. در مقابل، نویسندگان متعهد، نویسندگان روشنفکر را شبه غربی مینامیدند و معتقد بودند چون درباه انقلاب و دفاع مقدس نمینویسند، پس مردمی نیستند. این دعواهای لفظی کمک میکرد تا هرکدام از دو جناح فکری بتوانند آثار مورد علاقه خود را ایجاد کنند. اما خب این جریان چون نوعی دشمنی را در دل خود داشت و کینهورزی را تداوم میداد، اخلاقی نبود.
او در پایان خاطرنشان کرد: معتقدم علت موفقیت بسیاری از افکار در طول تاریخ، تقابل و رویارویی اندیشهها بوده است، بویژه در اندیشههای دینی؛ به طور مثال فلاسفه خودمان با فلاسفه غرب تبادل فکر داشتند که این موضوع باعث پویایی اندیشههای اسلامی شده بود. خیلی هم همسو و همفکر بودن در جامعه خوب نیست و کسی در خلأ نمیتواند موفق باشد.
انتهای پیام
نظرات