به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، سید محمد بهشتی در نشست «تاثیر و نمایش جنگ در نقوش فرش افغانستان»، با اشاره به سفر خود به افغانستان در سال ۱۳۵۵ گفت: در آن سال حال افغانستان خیلی خوب بود و هرچیزی در جای خودش قرار داشت. یک ماه بعد از استقرار آقای کرزای برای دومین بار به افغانستان سفر کردم و در کابل تقریبا هیچ چیزی سرجای خودش نبود و این امر بسیار تلخ بود.
او در ادامه با اشاره به حمله مغول به ایران افزود: در کتابهای تاریخ، تصویر تلخ و تکان دهندهای از فجایع و ویرانیهای این حمله وجود دارد اما ۳۰ سال بعد از این حمله وزیر آنها یک ایرانی بود و همه نظام دیوانی آنها توسط ایرانیها فتح شده بود و به شهادت سلطانیه که یکصد سال بعد از حمله مغولها ساخته شده است، میتوان گفت در کمتر از یک قرن موفق به فتح مغولها شدیم.
رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در توضیح این موضوع گفت: در زیر گنبد سلطانیه یک هکتار تزیینات ریز وجود دارد که هیچ نشانهای از مغول در آن نمی توان یافت بنابراین می توان گفت اگرچه مغول موفق به فتح زمین ایران شد اما نتوانست سرزمین ایران را فتح کند. ایرانیها بدون آن که به مغولستان بروند، این سرزمین را در ایران فتح کردند چون ایرانیها میتوانستند به رغم ویرانی خانه ظاهری خود، خانه خیال و دلشان را سالم نگه دارند.
او افزود: ایرانیها در کل حوزه فرهنگی ایرانی در وجود خود صندوقخانهای دارند که آن را محفوظ نگه میدارند و کمتر کسی موفق شده است راه به این صندوقخانه ببرد. این نقشهای بیسابقه در فرشهای افغانستان به نوعی وام گرفته از جنگهای مختلف در این کشور است که زمانی به صورت رسمی با شوروی و بعدها به شکلهای دیگر تا به امروز ادامه پیدا کرده است.
او نقشهای این فرشها را نوعی کوشش درونی برای مصون نگه داشتن خانه خیال از دشمن دانست و از توپ مروارید به عنوان شاهد این ادعا نام برد و توضیح داد: اگرچه ایرانیها به صورت ظاهر در جنگ چالدران از عثمانی شکست خوردند اما آنها احساس شکست نداشتند و به همین دلیل تابلوی این جنگ را در عمارت چهلستون نقاشی کردند. هیچکس شکست خود را نقاشی نمیکند. ایرانیها در این جنگ احساس پیروزی داشتند، آنها در این جنگ پیروز بودند چون شجاعت، از خودگذشتگی، همت بلند و جوانمردی به خرج دادند. در جنگ چالدران به دلیل این که عثمانیها توپ داشتند دچار خسارت شدیم وگرنه بر عثمانیها پیروز شدیم.
رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با اشاره به شکست ایران از روسها، اظهار کرد: ما همواره قاجار را به خاطر از دست دادن بخشی از سرزمین ایران سرزنش میکنیم اما جالب اینجا است که در زمان خود واقعه احساس شکست نمیکردیم؛ هر چند زمان زیادی بین جنگهای روس تا مشروطه فاصله وجود دارد.
او گفت: به همین دلیل در نقاشی جنگ گنجه که در موزه دوران اسلامی نگهداری میشود، احساس شکستی نمیبینیم و در این تصویر، ایرانیها شجاعتر از روسها به تصویر کشیده شدهاند.
کاری که ایرانیها با توپ جنگی کردند
بهشتی با تاکید بر این که به تصور ایرانیها، آنها از توپ شکست خوردهاند، اضافه کرد: به همین دلیل ایرانیها این بار به جنگ توپ میروند همان طور که در نقش فرشهای افغانستان نیز توپ میبینیم.
رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با مطرح کردن این پرسش که چطور میتوان بر توپ پیروز شد، افزود: کلید این پیروزی در عملکرد ما در برابر توپ مروارید است، در واقع ایرانیها توپی که مایع خشونت و خرابی و ویرانی است را با لطافت به نام توپ مروارید نامگذاری کردند.
وی با اشاره به وجود قصهها و افسانههای موجود درباره توپ گفت: توپی که باعث کشتار است را باعث گشایش میدانیم و معتقدیم اگر زنهای نازا به آن دخیل ببندند صاحب فرزند خواهند شد.
بهشتی در ادامه به رواج ضرب المثلها و تمثیلهایی درباره توپ بعد از جنگهای ایران و روس مانند «توپ و تشر درکردن»، «مثل توپ صدا کردن» اشاره و بیان کرد: ما کاری با توپ کردهایم که صدای آن برایمان پیام آور آمدن عید نوروز، وقت سحر، وقت افطار، آمدن عید فطر و به طور کلی خبرهای خوب باشد. شاید عامل نقش فرشهای افغانستان نیز فعال شدن مکانیسم دفاعی باشد تا بتوان در این صحنه نیز به جای شکست، پیروز شد.
رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با تاکید بر نقش فعال زنان در فائق آمدن بر توپ و شکل گیری توپ مروارید گفت: زنها توپ را به پدیدهای غریب تبدیل کرده و باعث شدند ما به گونهای متفاوت با همه دنیا توپ را به جا بیاوریم، توپی که دیگر برای ما چیز خطرناکی نیست و نمیتواند حریفمان شود و گویی به دشمن دست آموزمان تبدیل شده است.
به گفته او اگر این فرشها در همه مناطق افغانستان وجود داشته باشد، خبر بزرگی است چرا که نشان می دهد کشمکشهای قومی موجود در افغانستان بیشتر چیزی برای بهره برداری سیاستمدارها است. در عالم واقع هیچ سیاستمدار و حزبی و این فرشها را سفارش نمی دهد بلکه این فرشها حرف دلی هستند که بافته می شوند و نشان می دهد مردم افغانستان فارغ از قوم و قبیله خود، همگی در دلشان یک افغانستان را به جا می آورند و یک احوال و تکاپوی درونی در مواجه با وضعیت موجود دارند.
بهشتی ابراز امیدواری کرد: شاهد صلح و پیروزی افغانها به افغان بودنشان و نیز ترسیم دوباره بهشت در نقش فرشهای افغانستان باشیم.
زنان قالی باف افغانستان، راویان تاریخ
عضو هیات علمی دانشگاه تهران و پژوهشگر نیز به عنوان سخنران دیگر این مراسم، گفت: زنان راویان تاریخ هستند که از طریق فرش، زندگی را روایت می کنند، جنگ را می بافند و بر بستر فضای سنتی کارهای مدرن جنگ را نقاشی می کنند.
اردشیر صالح پور، بیان کرد: فرش های جنگی افغانستان هنر مدرن آسیای مرکزی است. شاید بتوان این نمونه فرش را بخش کوچکی از تاریخ کشور افغانستان دانست، فرشهایی منقوش به ابزار و ادوات جنگی که بدون تحسین جنگ، آن را منعکس می کنند.
او افزود: برای ما در جهان ایرانی و ایران فرهنگی، فرش همچنان نماد بهشت و تصاویر زیبا و ارجمند و آرمانهای فلسفی و زیبا شناسی و تجلی آسمان و ملکوت است.
صالح پور با تاکید بر این نکته که زنان در ایران و افغانستان با بافتن فرش زیبایی را به خانه خود دعوت می کنند، اظهار کرد: هرچند فرشهای جنگی را نمی توان زیبا نام نهاد چون ابزار خشونت آمیز و کشتار در آنها وجود دارد اما این فرشها نیز زیبایی خاصی از نظر هنری دارند و سبک و سیاق ویژهای داشته و بخشی از خاطرات و مخاطرات کشور دوست و برادر، افغانستان را معرفی میکنند.
او به بهانه این نشست برای مردم کشور افغانستان، آرزوی صلح، رفاه، آرامش، آسایش، سرافرازی و پیشرفت آرزو کرد و گفت: امیدواریم هرچه زودتر این فرشهای جنگی کاملا جنبه آرشیوی، خاطرهای و موزهای پیدا کرده و به جای ادوات جنگی، بار دیگر گل و گیاه و نقوش زیبای سنتی بر روی فرش افغانستان جایگزین شود.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران و پژوهشگر با تاکید بر این که این فرشها، در حکم پوسترهای جنگی هستند، گفت: ما همچنان به صلح و آرامش نیازمندیم. موزهها تنها جایی برای نگهداری اشیا نیستند بلکه زایش، تداوم، بالندگی و ارتباط فرهنگی نیز در موزهها شکل می گیرد.
او با اشاره به دو نوع هنر شامل هنرهای زیبا و کاربردی، بیان کرد: اگرچه فرش در گروه هنرهای کاربردی قلمداد میشود اما فرش ایران و افغانستان را می توان از جمله هنرهای زیبا نیز به شمار آورد.
فرش، نماد زندگی
پریسا بیضایی- مدیر موزه فرش ایران- نیز به عنوان سخنران دیگر این نشست با تاکید بر اشتراکات زبانی، عاطفی و فرهنگی ایران و افغانستان گفت: فرش همیشه نماد زندگی بوده است و بیشتر بافندههای فرش زنان و کودکان بودهاند. فرش دلنوشتهای است که توسط تار و پود بافته می شود. چقدر قشنگ خواهد بود اگر همیشه در فرشها زیباییها، صلح و آرامش جاری باشد.
او هدف از این نشست را نشان دادن تاثیر عمیق جنگ روی افکار، هنر و طرحهای هنری به ویژه فرش به عنوان یکی از مردمی ترین هنرهای که در منزل همه اقشار وجود دارد، اعلام کرد.
بیان اعتراض به وسیله هنر فرش
محمد رضا کارگر- رئیس موزههای ایران- دیگر سخنران این نشست نیز بیان کرد: یک اثر هنری به عنوان یک مجاز از یک حقیقت خود را نشان میدهد به عبارت دیگر قبل از این که اثری بیان شود ابتدا در ذهن هنرمند شکل میگیرد و آنچه در ذهن هنرمند شکل میگیرد به عنوان یک حقیقت است و آنچه بیان میشود مجازی از حقیقت ذهن هنرمند است.
وی با اشاره به تلاش هنرمند برای انتقال حقیقت ذهنی خود به جامعه توسط اثر هنری، به نقل از میشل فوکو گفت: یک اثر هنری تا زمانی اثر هنری محسوب می شود که همگام با جامعه حرکت کرده و بیان خوبی برای واقعیت های اجتماعی یک جامعه باشد.
رئیس موزههای ایران افزود: اگر یک هنرمند از واقعیتهای اجتماعی جامعه خودش فاصله بگیرد به طور حتم اثر هنری او تبلوری از واقعیتهای اجتماعی جامعهاش نخواهد بود و به عبارت دیگر هنرمند، فردی است که همگام با مردم زندگی کرده و همگام با آنها درک صحیحی از واقعیتهای جامعه خود دارد اما به وسیله هنرش حقایق را بسیار بهتر به جامعه منتقل کرده و وقایع اجتماعی جامعهاش را در تاریخ ثبت میکند.
به گفته وی، اگر یک اثر هنری از میان مردم به داخل کلکسیونها رفته و بیشتر جنبه زیباشناختی و ارزشهای مادی پیدا کند، دیگر اثر هنری محسوب نمیشود چرا که دیگر کارکردی برای تعالی بخشیدن به جامعه اش ندارد.
کارگر، هنرمندان افغانستان را در بخش طراحی و بافندگی، عجین با جامعه خود دانست و افزود: آنها به صورت قالبی فکر نمیکنند و مسحور منقوش از گذشته مانده یا از سایر جوامع و فرهنگها طراحی شده و به آنها ابلاغ شده، نیستند. هنرمندان حوزه فرش افغانستان هنرمندانی پویا و فعال هستند که درون جامعه افغانستان زندگی میکنند.
او افزود: هنرمند افغانستانی ایدههایش را از درون جامعه خود انتخاب کرده و تلاش میکند به وسیله هنر فرش صدای بلندی را از این حقایق یا اعتراضها برای اعتلای جامعه خود ابراز کند.
سید احمد محیط طباطبایی رئیس کمیته ملی موزههای ایران (ایکوم) نیز با تاکید بر یکپارچگی فرهنگی و تاریخی دو کشور ایران و افغانستان گفت: در طی ۴۰ سال جنگ در افغانستان، نقوشی به صورت ذهنی بافت توسط هنرمندان و زنان افغان بافته شدهاند که یادآور یک دوره تاریخی در این سرزمین هستند و به آیندگان منتقل خواهند شد.
محدودیت فرشهای دارای تصاویر جنگی
در ادامه شفیق شرق- رایزن فرهنگی افغانستان در ایران- نیز با تاکید به این که شهرت جهانی فرش افغانستان نه به دلیل تصاویر جنگی بلکه به خاطر ظرافت بافت این فرشها توسط زنهای افغانستان و مواد خام طبیعی است، فرشهایی با تصاویر جنگی را در افغانستان را اندک دانست و گفت: این فرش اغلب به صورت تابلو فرش و قالیچه بافته میشوند و کمتر در خانههای مردم افغانستان فرشهایی با نقشهای جنگ استفاده می شود.
او با ابراز تاسف از تحمیل چهار دهه جنگ بر مردم افغانستان، جنگ را واقعیتی تلخ و انکار ناپذیر در این کشور دانست که هرگز انتخاب مردم این سرزمین نبوده است و افزود: جنگ در هر کشوری میتواند بر همه چیز تاثیرگذار باشد.
رایزن فرهنگی افغانستان در ایران با تاکید بر نفرت آور بودن جنگ، از دستاوردهای افغانستان به رغم سالها جنگ در این کشور خبر داد و گفت: امیدوارم روزی در ایران نمایشگاهی از فرشهای نفیس افغانستان با نقوش زیبا برگزار شود، فرشهایی که تعدادشان نسبت به فرشهایی با نقش جنگ بسیار بیشتر است و دنیا فرش افغانستان را به واسطه آنها میشناسد.
این نشست با همکاری پایگاه پژوهشی آثار دفاع مقدس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران، موزه فرش، مرکز اسناد فرهنگی آسیا و مجمع فرهنگی مهاجران افغانستان برگزار شد.
انتهای پیام
نظرات