• شنبه / ۹ تیر ۱۳۹۷ / ۱۴:۲۱
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 97040904767
  • خبرنگار : 71451

به یاد اسدالله مشایخی

فرشته معبر غول

فرشته معبر غول

سعید علامیان دبیرکل انجمن روزنامه‌نگاران دفاع مقدس و نویسنده به مناسبت هفتمین روزدرگذشت اسدالله مشایخی از خبرنگاران دوران دفاع مقدس و از اعضای این انجمن،متنی را در اختیار ایسنا گذاشت.

در این نوشته آمده است:خبر حادثه آمد؛ اسدالله هم رفت. وقتی کسی را ازدست می‌دهی، بی‌اختیار سر به شانه خاطرات می‌گذاری. خاطرات دستت را می‌گیرد، تو را به زمان گذشته می‌برد، جایی که شاید دلتنگی‌هایت را از یاد ببری. . .  .

آن روز بهاری به دفتر فصلنامه آمد، مثل همیشه، باحیا و کم حرف. چند برگ نوشته روی میز گذاشت: سعید جان، ببخش دیر شد، زحمت تایپ را هم باید بچه‌ها بکشند.

شماره تابستان 1384 فصلنامه باید هرچه زودتر صفحه بندی می‌شد تا سروقت بیرون می‌آمد. از سر برانداز کردن حجم مطلب،  نگاهی به نوشته‌ها انداختم؛ هفت یا هشت صفحه بود، معلوم بود فرصت پاکنویس کردن نداشته، هر چند جز دو سه جا، خط خوردگی در متن دیده نمی‌شد. تیتر زده بود: فرشته معبر غول. بالای تیتر هم آورده بود: به یاد شهید حبیب صفری کرهرودی. شروع قصه نگذاشت خواندن را به وقت دیگری موکول کنم: «این یک قصه نیست. روایت چگونه پایان یافتن زندگی یحیایی از یحیاهای این سرزمین است. درباره پسری است از پسرهای گُرگرفته ایام داغ که اکنون هر صبح، خورشید معرفت از شانه آنها طلوع می‌کند. پسری که تنبل کلاس ریاضی بود و نمی‌خواست قبول کند دو دو تا چهار تا می‌شود. . .»

همینطور تا پایان قصه، پیش رفتم. اصلاً یادم رفته بود که حجم مطلب را تخمین بزنم. نگاهش کردم، دیدم  چشم‌های نافذش مرا می‌کاود، انگار از ولع‌ام برای خواندن قصه‌اش، پاسخ خود را گرفته بود؛ چیزی نپرسید. گفتم: دستت درد نکنه اسدالله، محشره، خیلی قشنگه.

باز توی حیای خودش غرق شد.

غروب دوم تیر  1397، چند ساعت پس از تشییع و تدفین اسدالله، وقتی به خانه رفتم،حسی مرا به کتابخانه‌ام و فصلنامه تابستان 1384 کشاند. یکراست رفتم سراغ فرشته معبر غول. قصه حبیب و مهدی، دو بسیجی تخریبچی است. آنها باید معبری را در جزیره ام‌الرصاص پاکسازی می‌کردند. حبیب اسم غول را روی باتلاقی گذاشته بود که شب‌ها چون غولی بی‌قرار، درون خود می‌جوشید و می‌غرید.  دشمن پس از انتقال نیرو و اداوت و استقرار میان نیزارهای آن سوی باتلاق، آن را آلوده به مین و تله کرده بود. فرمانده در مورد حبیب به مهدی گفته بود: «همه حبیب نمی‌شن. حبیب همین یکی است. مثل شتر کم خوراک و پرتحمل، مثل پروانه بی‌صداست. سبحان‌الله و یا رب جلیل‌اش قطع نمی‌شه. نه مین می‌کاره، نه تله می‌گذاره. اسلحه هم دست نمی‌گیره. او فقط یک پاک کننده است. خاطر جمع باش حبیب در پاکسازی معبر بی‌نظیره. برو و سالم برش گردون.»

حالا می‌بینم توصیف قهرمان قصه، حبیب، در واقع وصف خود اسدالله است: « حبیب کم حرف بود. یعنی اصلاً حرف نمی‌زد. همه حرف‌ها و حتی آری و نه گفتن‌اش در یک کلمه- مخلصیم- خلاصه می‌شد.»

یا آنجا که دلیل مین نکاشتن‌اش را به مهدی می‌گوید:« ناجوانمردانه‌ترین روش جنگ، همین مین‌کاری است. چون آدم به زمین اطمینان داره، پاشو مطمئن روی زمین می‌گذاره. مین کاشتن باعث بی‌اعتمادی آدم به زمین می‌شه.»

مهدی با تعجب او را نگاه می‌کند، بعد می‌خندد و می‌گوید: «تو یا خیلی مشنگی یا خیلی قشنگی.»

حبیب هم می‌گوید: «مخلصیم.»

این قصه را، از وقتی به دفتر فصلنامه آورد، تا چاپ شد و پس از چاپ، بارها خوانده‌ام. اما این بار انگار رازی از قصه آشکار شده، که در طول این سال‌ها پی نبرده بودم؛ اینکه اسدالله به نوعی همزاد حبیب است: شهید حبیب صفری کرهرودی.

حبیب قصه، همان شب در میدان مین، با قاتل خاموش خود مواجه می‌شود، پای آش و لاش شده‌اش اجازه حرکت به او نمی‌دهد. مهدی هم امکان بردن او را ندارد. حبیب از مهدی می‌خواهد او را در سراشیبی باتلاق قل دهد، تا همه زحمت‌هایشان هدر نرود. بعد که با واکنش و درماندگی مهدی مواجه می‌شود، توی باتلاق می‌غلتد، تا هم عملیات را از لو رفتن معبر، هم مهدی را از استیصال نجات دهد.

اسدالله مشایخی، فرشته معبر غول عصر ما، در دوران دفاع مقدس هنگام انجام مأموریت حرفه‌ای خود؛ گزارشگری جنگ، بارها در معرض شهادت قرار گرفت. تقدیر این بود در آستانه سی‌امین سال پایان جنگ، با امثال حبیب‌ها که سال‌ها عاشقانه برایشان گزارش و قصه نوشته بود، ملاقات کند.

اسدالله مشایخی،خبرنگار جنگ،عضو انجمن روزنامه‌نگاران دفاع مقدس و از داوران جایزه ایثار و رسانه دوم تیرماه جاری در پی یک تصادف از دنیا رفت.

انتهای پیام

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha