به گزارش ایسنا، در این نشست دکتر اصغر دادبه، دکتر سیدعلی موسویگرمارودی، دکتر ابراهیم خدایار، دکتر علیاشرف مجتهد شبستری و حسن قریبی سخنرانی کردند و پیام گلرخسار صفیآوا، شاعر برجستهی تاجیکستان، و سفیر تاجیکستان، نعمتالله امامزاده، خوانده شد. در پایان فیلمی کوتاه پخش شد که 20 روز پیش از درگذشت مؤمن قناعت در منزل او ضبط شده بود.
در ابتدای نشست علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی مؤسسه شهر کتاب، اظهار کرد: شعر معاصر تاجیکستان را با نامهای برجستهای چون لایق شیرعلی، بازار صابر، گلرخسار صفیآوا و مؤمن قناعت میشناسیم. از این میان، مؤمن قناعت را نیمای میانرودان یا نیمای شعر امروز تاجیکستان نامیدهاند. او بهنوعی سرآمد دورهی احیاگری و نهضت آزادیخواهی شعر تاجیک بود. او پیشوای شعر امروز تاجیکستان، بسیار تأثیرگذار و در صدر شاعران پس از صدرالدین عینی بوده است. قناعت مدتها رئیس اتحادیهی نویسندگان تاجیکستان بود. آثار متعددی منتشر کرده و در آنها دو ویژگی بسیار برجسته است: هویت، اندیشه و معرفت. عشق او به زبان فارسی و هویت و تمدن فرهنگی ایران در آثارش مشهود است.
در ادامه پیام گلرخسار صفیآوا خوانده شد. در بخشی از این پیام آمده است: مرگ عالِم مرگ عالَم است، فرمودهاند بزرگان. مرگ شاعر مرگ شعور است. ملت تاجیک شاعر بزرگ، مکتبداری را از دست داد که بهترین نمونهی شعر فارسی ـ تاجیکی را به یادگار گذاشته است. اکثر شاعران معروف کنونی از مکتب شعر نو او سبق گرفتهاند. مکتب شاعری مؤمن قناعت ادامهی مکتب شعر هزارواندسالهی ماست. اخوان ثالث طی صحبتی در آوریل سال ۱۹۹۰ در آلمان غربی به اینجانب گفته بود: «وقتی از شعر هزارساله و مشترک ما که بنیادش را ابوعبدالله رودکی گذاشته است، سخن میرود، من و تو، ما و شما نه، ما باید گفت!» استاد مؤمن قناعت نیز در این باب چنین نظری داشت.
مؤمن قناعت: شاعر نسیم خلیج فارس
علیاشرف مجتهد شبستری، رئیس انجمن دوستی ایران و تاجیکستان، در این مراسم اظهار کرد: مؤمن قناعت شخصیتی ویژه بود. اگر بخواهیم از صلابت شخصیتشان صحبت کنیم، به مانند کوههای پامیر بود. او در دههی 60 در رابطه با زبان فارسی شعری گفته که نشاندهندهی توجهی است که به هویت و بازگشت به خویشتن داشته است. در دهههای 70 و 80 میلادی شاعران به این مسأله پرداختهاند و در اشعار لایق و دیگر شاعران تاجیک این بازگشت به خویشتن دیده میشود. او در جلسهای که در یکی از کشورهای عربی تشکیل شد هنگام درخواست برای سرودن شعری بداهه، شعری دربارهی خلیج فارس سرود.
شبستری سخنان خود را با خاطرهای از تلاش مؤمن قناعت و لایق شیرعلی برای جلوگیری از ایجاد تنش میان ایران و تاجیکستان در دورهی جنگ داخلی تاجیکستان به پایان رساند. خاطره از این قرار بود که در میانهی جنگ داخلی تاجیکستان، جلسهی شورای تاجیکستان در خجند تشکیل میشود و یکی از حاضران سخنانی به زبان میآورد که بیاحترامی به ایران است. این دو شاعر که به یکپارچگی فرهنگی ایران و تاجیکستان باور داشتند و طرفدار بازگشت به خویشتن بودند، با شنیدن این خبر به سختی خودشان را به سفارت ایران میرسانند تا ضمن دلجویی گزارش سفیر را هم به گونهای تعدیل کنند.
پیام سفیر تاجیکستان
در ادامهی نشست شاهمنصور شاهمیرزا، نمایندهی سفیر تاجیکستان، پیام سفیر تاجیکستان، نعمتالله امامزاده، را خواند. در بخشی از این پیام آمده است:
سخن را وزن و تمکینی زمین باید سخن را قدرتی جانآفرین باید
هر شاعر در طول فعالیت پرفراز و نشیب شاهبیت یا شاهبیتهایی میسراید که بیت بالا مانیفست استاد مؤمن قناعت بود. ایشان در تمام راه شاعری به این شاهبیت و گفتهی خود پایبند بودند.
مؤمن قناعت شاعر خلقی تاجیکستان، چندی پیش در سن ۸۶ سالگی دار فانی را وداع گفتند، دلهای همهی اهل ادب را در گوشهوکنار عالم داغدار کرد. رئیسجمهور تاجیکستان درست میفرمایند که مؤمن قناعت در رشد ادبیات تاجیک خدمت شایسته را به انجام رسانیده است. نسلهای گوناگون ادیبان تاجیک از کارهای سرشار از مهر و محبت شاعر غذای معنوی گرفته، به کمال رسیدهاند. نام نیک و آثار وطندوستانهی مؤمن قناعت در خاطرهی مردم ابدی باقی خواهد ماند. مؤمن قناعت با نوشتن آثار ماندگاری نام خود را در تاریخ ادبیات تاجیک جاودانه ساخت. اشعار او راهنمای نه تنها ادیبان، بلکه خوانندگانی سرشمار گردیدهاند. داستانهای او سرشار از اندیشههای فلسفی بوده، در آنها روح بلند وطندوستی، انسانپروری، دوستی بین ملتها ستایش یافتهاند. نمونهی آثار و کتابهای علیحدهی او بارها به زبانهای روسی، اکراینی، عربی، آلمانی، فرانسوی، ازبکی، تاتاری، بلغاری و دیگر زبانهای عالم ترجمه و چاپ شدهاند. او نیز آثار سخنوران بزرگ دنیا را به تاجیکی برگردان کرده است. خوانندگان فارسیزبان با اشعار این شاعر تازهبیان، بار اول سال ۱۹۹۴ توسط مجموعهی شعرهای او که تحت عنوان برگزیدهی اشعار مؤمن قناعت توسط انتشارات بینالمللی الهدی چاپ شد، آشنا شدند.
شکرکاوی و قندجویی از شعر تاجیک
سیدعلی موسوی گرمارودی، شاعر و رایزن فرهنگی سابق ایران در تاجیکستان، نیز گفت: برخی از منتقدان شعر معاصر تاجیکان را شعری دانستهاند که در محدودهای کوچک خود را تکرار میکند، اما از تکرار آنها چه فایده؟ در ایران هم، اگر معیار شعر بلند غزل حافظ باشد، پس از حافظ شاعری در ابعاد او نداشتیم. علاوه بر این، تاجیکان قرنها پیش، خود به فراتر بودن شعر حافظ و امثال او اعتراف داشتهاند. بنابراین، بهنظر من بهجای این سخنها بهتر است در آثار شاعران تاجیک بهدنبال استعدادهایی باشیم که ناشناخته ماندهاند و یا در آثار آنان به جستوجوی رگههای درخشان قریحه بپردازیم. نه اینکه نمونههای نازل یا مشکلات شعرشان را پیش چشم آوریم. من در برخورد با شعر همزبانان دلبندم، تاجیکان، کوشیدهام که از سفرهی رنگارنگ شعر آنان تنها شکر بکاوم و قند بجویم. نه آنکه حنظل برآرم و پند بگویم. چه یک رگه باشد و چه کان بیپایان و رودی خروشان شاعرانی چون مؤمن قناعت، عجمی، گلرخسار، لایق شیرعلی، فرزانه خجندی و...
او ضعف کار شاعران تاجیکی را بیشتر به بخش بیرونی و کوششها مربوط دانست تا بخش درونی شعر و جوشش آن. همچنین علت اصلی این امر را فشار به جامعهی ادبی تاجیکستان در دورهی شوروی دانست و توضیح داد: تنها فشار حاکم بر آن روزگار قاتل قریحهها و جوششها و محدودکنندهی کوششها نبود. سیاستزدگی، در خدمت حزب بودن و محصور ماندن در دگماتیسم ایدئولوژیک آن از دیگر جلادان بیرحم شعر راستین بود.
موسوی گرمارودی تلقین و اجبار تعبیر تمام خاک شوروی به وطن و تحمیل خط سریلیک به مردم تاجیکستان را عامل بیهویتسازی و بازداری از همپایی و همگرایی با شعر ایران و افغانستان دانست و افزود: مهمتر از این دو خرابی، آن است که با خط روسی، شاعر تاجیک از میراث فرهنگی خود بیخبر شد. پشتوانهی شعر هر شاعر، فرهنگ مدون و میراث فرهنگی زبان او است. برگرداندن تمام این میراث بسیار وسیع و گسترده به خط سریلیک تقریباً ناممکن است، در حالیکه دانستن خط نیاکان و بهرهگیری از این میراث وسیع برای شاعر تاجیک واجب است. اما اغلب مردم عزیر تاجیکستان خط نیاکان خود را نمیشناسند و بسیاری از آثار شعری نیاکان خود را نخواندهاند. بنابراین، بهجای سرزنش باید از یکایک مردم تاجیک قدردانی بهعمل آید که با وجود گسیختگی طولانی فرهنگی و تحمیل خط بیگانه، هنوز با همین زبان سخن میگویند و شعر میسرایند.
او ضمن ابراز خشنودی از تغییراتی که در سه دههی اخیر در شعر تاجیک روی داده است، به خلق شاهکارهایی به پشتوانهی بازگشت دوبارهی ایشان به زبان نیاکان اشاره کرد و توضیحات مختصری دربارهی زندگی ادبی مؤمن قناعت ارائه کرد.
قناعت در برابر تقابلهای دوگانه
ابراهیم خدایار، دانشیار دانشگاه تربیت مدرس، سخنان خود را با خواندن غزل «شهادت انسان» رستم وهاب، دبیر ماهنامهی اتحادیهی نویسندگان تاجیکستان، در ستایش مؤمن قناعت آغاز کرد و ضمن تأکید بر ارزشمند بودن نقاط عطف در پژوهشهای ادبی، سخنرانی خود را با برشمردن هشت نقطهی عطف با عناوین دورهی معارفپروری یا روشنگری، دورهی تجددگرایی، دورهی پیدایش ادبیات شورایی، رشد و استحکام ادبیات شورایی، زوال ادبیات شورایی و بازگشت نرم به سنتها، مرگ ادبیات شورایی و پیدایش ادبیات مردمی، استقلال و خودآگاهی ملی، استقلال و تردید و غربت در تاریخ ادبیات معاصر تاجیک پیگرفت و اظهار کرد: اگر بخواهیم دربارهی جایگاه مؤمن قناعت در این هشت لحظهی تغییر سخن بگوییم، باید به لحظهی پنجم این تغییرهای هشتگانه رجوع کنیم؛ یعنی زوال ادبیات شورایی و بازگشت نرم به سنت. با مرگ استالین و رویکارآمدن خروشف، فضای تنفسی برای ادبیاتهای بومی تمام جمهوریهای درون اتحاد شوروی ایجاد شد. این باعث شد که دههی شصتیها بتوانند با استفاده از «نرمش خروشفی» به میراث ملیشان توجه کنند و خود را از سیطرهی رئالیسم سوسیالیستی خشن ژدانفی نجات دهند و در کنار موضوعات عمومی آن دورهی شوروی به مسائل خردتر بومی و ملیشان هم بیندیشند.
او افزود: جنبشهای دههی شصتیها بازگشت به اصول واقعی رئالیستی بود که از دورهی نخست شکلگیری ادبیات نوین تاجیک؛ یعنی دورهی معارفپروری شروع شده بود و بعد در قامت تجددگرایان مجال بروز یافته بود. به همین علت میتوانیم دههی 60 را تکرار دوبارهی تجددگرایی بدانیم. در این دوره تمام نویسندگان و شاعران توانستند با در نظر داشتن شرایط جدید و با احتیاط کامل در حوزهی شکل و محتوا راه نوگرایان دورهی تجددگرایی را در پیش گرفته و آرمانهای آنها را در زبان جدید بیان کنند. بنیانگذار این جریان در شعر، کسی نبود جز مؤمن قناعت. او برجستهترین فرد این جنبش شعری است که پرچم خودباوری و استقلال هویتی تاجیکها در قاب کلانروایتی بسیار دیرینه به نام آریاییان و فارسیزبانان برافراشت. در دیوان مؤمن قناعت علاوه بر جریان رئالیسم سوسیالیستی، باید از ظهور رئالیسم راستین دههی 60 با لحنی رمانتیک نام برد که سرشار از امید، شور و شوق احیای میراث گذشته است که در ادامه از دل آن جریان رمانتیک اجتماعی سربرآورد. این جریان گزارههایی چون زبان مادری، شخصیتهای اسطورهای و تاریخی، وطنی غیر از وطن سوسیالیستی و در مجموع تصاویر افتخارآمیر از گذشتهی مشترک اقوام آریایی و فارسیزبان بود که البته با شتابی بسیار آرام و پرحوصله حرکت به سمت آینده را آغاز کرد.
خدایار ضمن اذعان به نقش خروشف و نیاز عمومی جامعه به بازگشت به سنت، شخصیت صمیمی و جذاب مؤمن قناعت و جایگاه اداری وی را در تبدیل این جنبش فردی به جریانی عمومی مؤثر دانست. در ادامه، دوگانهسازیهای جعلی را در دوران شوروی ابزاری برای استمرار بخشیدن به حاکمیت دانست و تقابلهای کمونیسم ـ کاپیتالیسم، پیشرفت ـ مذهب، آزادی ـ فئودالیته، وطن خرد ـ وطن بزرگ را از پرکاربردترین آنها دانست که همواره یکی از آنها با شر تداعی شده و مخاطب به همراهی با خیر و اجتناب از شر هدایت میشد و افزود: وطن خرد در مقابل وطن بزرگ یکی از دوگانهسازیهای جعلی در حوزهی هویت ملی بود که در آن دوره برجسته بود و مفهوم وطن خرد (تاجیکستان) در برابر وطن بزرگ (اتحاد جماهیر شوروی) را ترویج میکرد. این حرکت چیزی جز تحقیر ملی را در پی نداشت تا جایی که امر شگفتی نبود اگر در بازار یا از زبان نمایندگان مردم میشنیدید که به «تاجیک روسزبان» بودنشان افتخار کنند. مؤمن قناعت با طنزی فاخر و نجیب به این موقعیت واکنش نشان داد. این شعر باعث باب شدن چنین اشعاری در آن دوره شد. بدینترتیب، قناعت با ایستادن در مقابل این دوگانههای جعلی برای آشتی دادن مردم با فرهنگ خرد کوشید.
بازگشت به سنتهای ادبی
همچنین حسن قریبی، رئیس مرکز پژوهشگاه زبان فارسی سفارت ایران، ضمن اشاره به اینکه شعر تاجیک در چالش مقایسه با شعر فارسی گرفتار آمده است، اظهار کرد: من اعتقاد دارم که اگر شعر در ایران صورت رفاهی داشته باشد، در تاجیکستان صورت معیشتی دارد. شعر تاجیکستان در دورههایی واقع با نیستکنی شدیدی مواجه شده است. من بیشتر باور دارم که مرحوم قناعت در پی بازگشت به سنتهای ادبی بود. در دورهای بهواسطهی تغییر خط و سیاستهای دورهی شوروی مبنی بر ایرانستیزی و دوری از نظام فئودالی پادشاهی، سنتهای ادبی گم شده بودند. شعرهایی که در این دوره سروده شده بود تا دورهی مؤمن قناعت که بازگشت به سنتهای ادبی را احیا کردند، تقریباً خالی از سنتهای ادبی شده است. اگر سنتهایی هم هست، در حال کمرنگ شدن است.
او با بیان اینکه بنابر سنتی که صدرالدین عینی بنیان گذاشت، تا دورهای سیاستمداران حکومت شورایی فرهنگیان بودند یا به عبارتی فرهنگیان سیاستمداران بودند، گفتند: مؤمن قناعت و گلرخسار توانستند در سیاستهای کلان دورهی شوروی تأثیرگذار باشند. ما بعد از سیاست دموکراتیکردن زبان یا سیاست سادهسازی زبان، با انبوه مخاطب مواجه شدیم. زبان ساده شد. این فرصت تا اکنون هست، ولی با ظهور مخاطبان حرفهای بهنظر در تقسیمبندیهایی که دکتر خدایار کردند، دورهای جدید آغاز شده است و بایستی در قیاسی که پیش از این با ایران انجام میشد، تجدیدنظری کرد. خوشبختانه شاعران خوبی آمدهاند و به شاهراه اصلی فارسیزبانان پیوستند. قناعت در اوج دوران کدورتهایی که میان ایران و تاجیکستان ایجاد شده بود، باز هم بر حرف خود بود و بر تحکیم روابط تأکید داشت.
خانهی هستی در هجمهی شغاد
اصغر دادبه، استاد دانشگاه و مدیر گروه ادبیات دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ضمن تأکید بر ضرورت علتیابی و برطرف ساختن سوءتفاهمها میان ایران و تاجیکستان، اظهار کرد: هایدگر میگوید: «زبان خانهی هستی است». وقتی زبان خانهی هستی است و هستی بیهویت و تشخص نمیشود، بهنوعی زبان خانهی هویت میشود. آشکارا بگویم، هویت یعنی زبان. اگر زبان تغییر کند، هویت تغییر میکند. اگر زبان از بین برود، هویت از بین میرود. در این تردیدی نیست. این جملهای از یک فیلسوف بود. جملهی بعدی از یک نظامی باشرف، احمد شاه مسعود است که گفت: «ما برای بقای زبان فارسی میجنگیم». باید پرسید که با چه کسی جنگ میشود؟ در محلهای اگر دعوایی راه میافتد با پیرمرد یا کودک کوچک درنمیگیرد. شغادها با رستمها دشمنی دارند. گرچه در مملکت ما بدیهیات انکار میشود. دانشمندی میپرسد، اصلاً ایران کجاست؟ وجود دارد؟ آن یکی که نمیدانم با چه متری اندازهگیری میکند، شادی فوتبالی ما را نژادپرستی میداند. بزرگترین دشمنان هویت ما خودمان هستیم، این دلیل بر آن است که با خنجر زدن نزدیکان از روبهرو و پشت باز هم مانده است. مؤمن قناعت و همهی آنانی را که در آنجا ماندهاند نمیتوان محافظهکار دانست. اینان خردمندی میکنند تا در میان گردنکشان زنده بمانند. آیا شعار دادن یا بلافاصله نابود شدن هنر است یا راهی ادامهدادنی را پیگرفتن؟ در دورانی حتی به بهانهی اینکه کسی زبان نیاکان میدانست، او را در سیبری تبعید میکردند. برای نابود کردن یک فرد، انداختن عبارتی فارسی در خانهاش و خبر دادن به کا.گ.ب. کافی بود.
او افزود: زبان فارسی همیشه عامل وحدت ما بوده است. این زبان با پشتوانهی عظیم فرهنگیای که در آسیای میانه داشت، با وجود تمام لطماتی که دید باز این قدر قدرت داشت که مردانی قدرتمند بتوانند بلند شوند و آن را زنده کنند. این ریشه بهرغم خشکسالیها در آب ماند و این بزرگان توانستند به آنچه باید برگردند. دستمایهی اصلی در همان عصر طلایی، سدهی چهارم، زبان بود. در این دوره ابنسینا و فارابی و ... ظهور کردند. اما ما از فردوسی سخن میگوییم، چون او به فارسی سرود. اگر هزاران کتاب ارزشمند علمی به زبانهای دیگر در فرهنگ ما نوشته شود، معلوم نیست آن ارزش هویتی کار فردوسی را داشته باشد. چنین پشتوانه و پیشینهای با تمام لطماتی که خورد موجب شد مؤمن قناعتها و صدرالدینها بتوانند برگردند.
انتهای پیام
نظرات