این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا در ارزیابی خود از ادبیات در سال جاری اظهار کرد: با توجه به تعداد کتابهایی که چاپ شده وضعیت نسبت به سالهای قبل بهتر بود، البته زمانی که گروه رمان نوجوان کانون پرورش فکری را آغاز کرده بودیم سال پربارتری بود. امسال هم سال خوبی برای کتاب، چه تألیف و چه ترجمه، بود.
او سپس درباره تغییراتی که ادبیات از نظر کیفی داشته است، گفت: نویسندهها سراغ ژانرهای مختلف رفته بودند و از این نظر میتوان گفت سال خوبی بود. امسال توجه بیشتری به چگونه نوشتن که امر مهمی است، شده بود؛ اکثر نویسندههای ادبیات کودک و نوجوان ما روایت کردن را بلدند اما چگونه روایت کردن را بلد نیستند؛ امسال چکونه روایت کردن خیلی خوب بود. نویسندههایی بودند که با توجه به داستان، روایتشان را انتخاب کرده بودند و روایت تخت همیشگی خودشان و روایتی را که همه از آن استفاده میکنند، نداشتند و روایت خاص خودشان را پیدا کرده بودند.
شمس با بیان اینکه هر کتابی صدای خود را دارد، اظهار کرد: امسال کتابها صدای خودشان را داشتند؛ تکصدایی و صدای قبلی نویسنده نبودند. برخی از نویسندههای صاحبنام ادبیات کودک و نوجوان با یک صدا کتابهایشان را مینویسند، مانند بازیگرانی که یک نقش را بازی میکنند. این موضوع توسط نویسندههای جوان شکسته شده بود. نویسندهها زبان خود را پیدا کرده بودند و به چگونه روایت کردن توجه داشتند.
این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان درباره اینکه کتابها صدای خود را پیدا کردهاند، توضیح داد: شما یک آب میوه دارید و در همه ظرفها میریزید، در صورتی که آبمیوههای مختلف ظرف خود را دارند؛ میخواهم بگویم هر چیزی ظرف خود را دارد و هر داستانی صدا و روایت مخصوص خود را میخواهد. نویسندهای داریم که طنز را همانگونه روایت میکند که درام را، یعنی یک صدا بیشتر ندارد. شاید یکصدایی برای مخاطب و منتقد خوب باشد زیرا عادت کرده است. مثل بازیگری که همیشه طنز کار میکند و لهجه ترکی میگیرد، نویسنده ما نیز یک روایت و یک صدا دارد و ژانرهای مختلف را با یک صدا روایت میکند. به نظرم امسال این موضوع شکسته شده بود که اتفاق خوبی است.
او سپس اظهار کرد: دو جریان در ادبیات داستانی ما اتفاق افتاده است. یک جریان مانند سابق است؛ بعد از انقلاب شروع شده، اخلاقگراست و پند و اندرز میدهد، یک روایت بلد است و از همان استفاده میکند و تکصداست. در مقابل، جریان ادبی نوگرا و مدرنی وجود دارد که چگونه روایت کردن را بلد است، جسور است و به دنبال موضوعات و ژانرهای جدید است. گاه این دو حرکت در تقابل یکدیگر قرار دارند و گاهی در کنار هم هستند. بیشتر ناشران و نهادهای ادبی هنری جریان ادبی را که سالها است وجود دارد قبول دارند و همان را تکرار میکنند و کمتر سراغ جریان مدرن که جسارت به خرج میدهد، خط قرمزهای ادبی را جابهجا میکند، چگونه نوشتن را راعایت میکند و تکصدا نیست، میروند. اما امسال وضعیت بهتر شده بود و به جریان دوم نیز توجه شد. به نظر میرسد ناشران باور کردهاند که ادبیات باید جان تازهای بگیرد و به مخاطب نزدیکتر شود.
محمدرضا شمس همچنین درباره ارزیابی خود از جایزههای ادبی که در سال ۱۳۹۶ برگزار شدهاند، گفت: من داوری جایزههای ایرانی را قبول ندارم، زیرا در تمام دنیا سلیقه داور ۳۰ درصد تأثیر دارد، اما در مملکت ما ۸۰ تا ۹۰ درصد سلیقه حکم میکند نه اثر. مثلا کتابی به خاطر نویسندهاش یا به خاطر ناشر کتاب کنار گذاشته میشود، زیرا با معیارهای هنریِ نهادی که جایزه را برگزار میکند، همخوانی ندارند یا در خیلی جاها به خاطر روابطی که وجود دارد کتاب کنار گذاشته میشود یا تقدیر میشود که نمیتواند روند داوری باشد. برخی از جایزهها به دوستانشان جایزه میدهند یا داوری مشاور ناشر است و کتابی را از آن ناشر میآورد، جایزه میدهد یا تقدیر میکند.
او با تأکید بر اینکه فضای خوبی در داوری جایزهها حاکم نیست، خاطرنشان کرد: داوری جایزهها بر روی اصول نیست. اگر قرار بود اصولی باشد، همهساله یک نفر مسئول یک جشنواره نبود. جشنوارهای ما همیشه چند داور مشخص دارند، اما باید داورهای مختلف بیایند؛ داورهایی که با ادبیات آشنایی داشته باشند. همه اینها برای ادبیات زحمت میکشند اما ممکن است اشتباه هم کنند. نویسندهای ۳۰ - ۴۰ سال زحمت میکشد و کارهایی انجام داده که به نفع ادبیات بوده است، اما راحت کنار گذاشته میشود، ولی نویسندهای که تازه آمده است به خاطر دوستی با داور دیده میشود.
این نویسنده افزود: همه برای ادبیات زحمت میکشند اما جایزهها باید در انتخابهایشان دقت کنند و باندبازیها کمتر شود و به ادبیات مملکت توجه کنند. به فکر کسانی باشند که برای ادبیات زحمت میکشند تا این ادبیات در جهان مطرح شود.
محمدرضا شمس درباره بهترین و بدترین خبری که در سال ۱۳۹۶ شنیده است، اظهار کرد: بدترین خبر فوت محسن سلیمانی بود که ضایعه غمانگیزی در ادبیات ما بود. او یکی از بهترین مترجمان به ویژه در حوزه تئوری ادبی بود. خبر خوب هم کاندیدا شدن فرهاد حسنزاده در جایزه هانس کریستین اندرسن بود که خبر خوبی برای ادبیات ماست. شاید نهادهایی که لیست انتخاب میکنند باور کرده باشند اگر کس دیگری را انتخاب کنند میتواند به مرحلههای بالاتر برسد و نباید هر سال یک نفر را انتخاب کرد.
او در پایان این کتابها را برای مطالعه پیشنهاد کرد: در زمینه طنز کتاب «خُل و چِل» از نوید سیدعلیاکبر و «پنج بعلاوه یک» از فرهاد حسنزاده، در زمینه فانتزی «قصههای عجیب برای بچههای عجیب» از مهدی رجبی. همچنین در بخش ترجمه کتاب «رودخانه واژگون» و «خانه درختی».
انتهای پیام
نظرات