به گزارش ایسنا، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: «سخنان رییسجمهور روحانی در جشنوارۀ خوارزمی و تصریح این نکته که «علم، اسلامی و غیر اسلامی ندارد» تأیید و تصدیق بیانیه اخیر دکتر رضا داوری اردکانی است.
استاد بازنشستۀ فلسفۀ دانشگاه تهران در نامهای خطاب به برگزارکنندگان دورههای «اسلامیسازی علوم انسانی» نوشته بود: «این بحث، سی سال است که به نتیجه نرسیده و در آینده نیز به نتیجهای نخواهد رسید زیرا علم، ماهیتی متفاوت با دین دارد و به این جهت آن را به صفت دینی نمیتوان متصف کرد.»
دکتر داوری البته توضیح داده است: «فقه و اصول و حدیث و تفسیر و کلام در زمرۀ علوم اسلامیاند اما علمهای دیگر هر یک مسایل خاص خود را دارند و با روش خاص به تحقیق میپردازند.»
پیشینۀ داوری که از اعضای اولیه ستاد انقلاب فرهنگی بوده و بارها با دکتر سروش مُحاجّه کرده و درست یا نادرست به افکار هایدگری – فردیدی متصف یا متهم شده و سمت کنونی او هم ریاست فرهنگستان علوم است و سن و سال استاد نیز از هشتاد فراتر رفته مجالی به او باقی نمیگذارد و همین شاید موجب صراحت گرفتن لحن روحانی شده باشد و یادمان باشد که رییسجمهوری، رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی است و در این جایگاه میگوید: «عدهای در کشور ما سالها وقت صرف کردند تا ریاضی و شیمی و فیزیک اسلامی درست کنند و پول و وقت و امکانات زیادی هم صرف کردند اما حاصلی به دست نیاوردند.»
آن چه دکتر داوری گفته البته صریحتر و شجاعانهتر از رییسجمهور روحانی است چون استاد بازنشسته فلسفه از ناممکن بودن «اسلامیسازی علوم انسانی» گفته که مدعیان بسیار دارد ولی مثالهای روحانی درباره فیزیک و شیمی و ریاضی است که مناقشه بر سر آن کمتر است و اگر چه نگاه او مانند داوری است اما برای این که حرف و حدیث پیش نیاید و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بیانیه صادر نکند و آیتالله محمد یزدی تقبیح نکند و آیتالله مصباح یزدی نرنجد به مثالهای فیزیک و شیمی و ریاضیات بسنده کرده؛ حال آن که قصه این است علوم انسانیِ اسلامی نداریم. اگر داشتیم در این سی چهل سال مینوشتند و ارایه میدادند.
سینمای اسلامی نداریم اما سینماگر مسلمان داریم و به همین خاطر فیلمی که مجید مجیدی میسازد چه درباره پیامبر باشد و چه موضوعی دیگر اسلامی است چون سینماگری مسلمان و معتقد است.
مخاطب اصلی دین، انسان است و یکی از چالشهای بزرگ حکومت در روزگار ما این است که اسلامیسازی با قرائتهای مختلف، انگار بر مسلمانی فایق آمده است.
این جمله نسبت داده شده به پیامبر گرامی اسلام که «علم را باید جُست ولو در چین باشد» نیز نشان میدهد علم ماهیت مستقلی دارد و مهم مسلمانی است که به آن مجهز میشود.
در واقع دو دیدگاه وجود دارد:
دیدگاه اول که سی، چهل سال است روی آن هزینه میشود اسلامی کردن علوم مختلف است. به این معنی که دانشجوی اقتصاد اگر اقتصاد اسلامی بخواند اقتصاد اسلامی را ارایه میکند و اگر دیگری سینمای اسلامی بخواند شاهد سینمای اسلامی خواهیم بود و مهم جامهای است که از بیرون پوشانده میشود.
دیدگاه دوم اما متفاوت است و بر دو محور تأکید دارد. نخست این که ماهیت برخی از علوم انسانی با آموزهای اسلامی سازگار نیست و رنگ و لعاب نمیپذیرد. مثلا ادبیات از عشق میگوید؛ حال آن که در آموزههای دینی عشق وجود ندارد و عرفان ایرانی عشق را وارد این گفتمان کرده است. یا روانشناسی از «نفس» و « اعتماد به نفس» میگوید در حالی که مذهب از «خدا» و «اتکال به خدا» یا اقتصاد از «سود» میگوید و سنت از «قناعت».
محور دوم این که چنان که گفته شد مخاطب انسان است و روانشناس مسلمان از آموزههای دینی بهره میگیرد؛ در حالی که روانشناسی اسلامی نخوانده و سیاستمدار مسلمان و اقتصاددان مسلمان و مانند آن.
حافظ با تضمین شعری از انوری میگوید: نگر تا حلقۀ اقبالِ ناممکن نگردانی. وقت آن نرسیده که حلقههای اقبال ناممکن را در حوزههای مختلف نگردانیم چون این گرداندن بسیار پرهزینه و به تعبیر رییسجمهوری «بیحاصل» یا «کمحاصل» است؟
انتهای پیام
نظرات