این جملهها بخشی از صحبتهای داوود صفایی ـ روزنامهنگار، مدرس و پژوهشگر علوم ارتباطات ـ است که به مناسبت درگذشت اردلان عطارپور بیان میشود.
اردلان عطارپور از نویسندگان و روزنامهنگاران کشور صبح روز یکشنبه در سن ۶۰ سالگی به دلیل سکته قلبی درگذشت.
وی نویسنده کتابهایی چون توهم توطئه، هفتخط ز جام حافظ، پیامبر کفرگو، مو لای درز فلسفه، درخت عقیم، اقتدا به کفر، مثل همیشه نیست و مدرنیته یعنی خوردن از میوه ممنوعه (در دست انتشار) بود و با روزنامهها و نشریاتی چون همشهری، کتاب ماه، گلستان قرآن، چیستا، اکنون، حوادث، دنیای اقتصاد، جهان صنعت و... همکاری داشت.
صفایی یکی از دوستان عطارپور است که در گفتوگویی با ایسنا به چگونگی آشنایی خود با آن مرحوم اشاره و اظهار میکند: من با آقای عطارپور حدود سال ۷۰ آشنا شدم. برادر من در روزنامه همشهری بود. این روزنامه آن روزها تازه تاسیس شده بود، من در آنجا با آقای عطاپور آشنا شدم که آن زمان ویراستار کتاب بود.
او ادامه داد: من قبل از آشنایی با آقای عطارپور کارهای مختلفی انجام میدادم. بعد از سال ۶۰ که دیپلم تجربی گرفتم، دو سال معلم حقالتدریس بودم. بعد از دو سال به سربازی رفتم و سال ۶۳ که برگشتم فکر میکردم باید وارد کار تولیدی بشوم. متاسفانه سال ۶۸ دارایی خود را از دست دادم و بیپول شدم، به همین دلیل با کامیون در پروژه ساخت بزرگراه کردستان کار میکردم و شبها مشغول خاکبرداری بودیم. حقوق این کار سه برابر حقوق کارمندی بود و ناچار بودم برای تامین خانواده و پرداخت بدهی، این کار را انجام دهم.
این مدرس روزنامهنگاری با اشاره به ورود در عرصه روزنامهنگاری بیان کرد: من به دلیل اینکه کتاب، مجله و روزنامه زیاد میخواندم، به رسانههای مکتوب گرایش زیادی داشتم، شخصیت آقای عطارپور هم برایم جالب بود، در نتیجه وارد رسانهها شدم. یادم میآید عطارپور کتابی نوشته بود که در آن به انتخاب او گزیده آثار داستانهای نویسندگان معاصر چاپ شده بود. این کتاب خیلی من را به ایشان علاقهمند کرد.
او اضافه کرد: یک بار با ایشان به خانه آقای جمال میرصادقی رفتیم و تاحدی با نویسندگان ادبی ایران از طریق ایشان آشنا شدم. عطارپور به من پیشنهاد داد که در هفتهنامه حوادث خبرنگار شوم. گفتم من تجربهای در این زمینه ندارم ایشان گفت بیا کمکت میکنم. من حدود دو هفته صبحها به هفته نامه می رفتم و شب ها با کامیون کار می کردم. درواقع اردلان عطارپور باعث شد من در این مسیر بیفتم.
صفایی با اشاره به اولین گزارشی که نوشته است، گفت: اولین کارم گزارش گرفتن از فرو ریختن تونل مترو بود. متروی تهران در حال ساخته شدن بود که حین عملیات هفت نفر کشته شدند. روزنامهنگاری کار سنگینی بود و بعد از دو هفته دیدم شبها زمان رانندگی خوابم میگیرد. آن زمان بین دوراهی بودم که کار کردن با کامیون را انتخاب کنم که حقوقش بیشتر از خبرنگاری بود یا با آقای عطارپور همکاری را ادامه دهم.
این مدرس روزنامهنگاری ادامه داد: با توجه به علاقهای که به کار روزنامهنگاری پیدا کرده بودم کار کامیون را رها کردم. در هفتهنامه حوادث شخصیتهای برجستهای مانند یونس شکرخواه، فریدون صدیقی، مسعود شهامیپور و محمود مختاریان عضو هیات تحریریه بودند و فرصت گفتوگو با آنها برای من بسیار جذاب بود. من حدود ۱۵ـ ۲۰ سال رمانهای مختلف خوانده بودم و ادبیات ذهنی خوبی داشتم. آن زمان تقریبا سی ساله بودم و آقای عطارپور هر دانشی که داشت بیدریغ و دوستانه در اختیارم میگذاشت و کمک ایشان باعث شد بتوانم در هر ماه، دو یا سه شماره گزارشهای تیتر اول خوبی تهیه کنم. سال دوم کارم بود که از طریق یکی از دوستان با رشته روزنامه نگاری آشنا شدم. سال ۷۲ وارد دانشگاه شدم و در کنار کار روزنامه، ادامه تحصیل دادم.
او درباره ارتباط خود با اردلان عطارپور اظهار کرد: ما حدود ۵ سال ارتباط زیادی داشتیم و بعد از تعطیلی هفتهنامه حوادث ماهی یک بار به منزل ایشان میرفتم و به صحبتهای ایشان گوش می دادم. ما بیشتر درباره کتابها و نویسندهها حرف میزدیم.
صفایی به ویژگیهای شخصیتی عطارپور اشاره و اظهار کرد: او منتقد، بسیار عمیق و نکتهبین بود. صحبتهایی که مطرح میکرد برایم تازه و همنشینی با او برایم بسیار جذاب بود زیرا دید مرا بیشتر باز میکرد. همیشه در حوزه ادبیات معاصر کتابهای روز را میخواند و علاقهاش در حوزه ادبیات بود در هفتهنامه حوادث هم بیشتر تحلیل و یادداشت مینوشت و کمتر درگیر مسائل حوادث و گزارش ها بود.
او ادامه داد: اردلان عطارپور نگاه طنزآمیزی به زندگی داشت و این مساله باعث میشد با تلخیها و مشکلات برخورد خوبی داشته باشد. ایشان تا اوایل سال ۷۳ در هفتهنامه حوادث بود و قبل از آن در همشهری ویراستاری میکرد. بعد از تعطیلی هفتهنامه حوادث به روزنامه تازه تاسیس ایران رفتم. ایشان هم کار کتاب را پیگیری کردند. در واقع یک پای او در کار کتاب و پای دیگر او در مطبوعات بود.
صفایی با بیان اینکه در آن سالها نشریات و روزنامهها بسیار آسیبپذیر بودند، ادامه داد: روزنامهها یا به دلیل مسائل سیاسی و یا به دلیل مسائل اقتصادی تعطیل میشدند. بنابراین من زمانی که به روزنامه ایران رفتم ثبات کاری پیدا کردم و همان جا ماندم. در کنار کار روزنامه دانشگاه میرفتم و بعد از گرفتن دکترا عضو هیات علمی دانشگاه تهران مرکز شدم و از سال ۷۸ در رشته روزنامهنگاری تدریس کردم.
این مدرس روزنامهنگاری در پایان گفت: اردلان عطارپور مانند کشتیای که دچار طوفان بشود در روزنامههای مختلف به دلیل مسائل متفاوت جابهجا میشد. در واقع او شخصیت مستقلی بود که به هر چیزی تن نمیداد و خود مطبوعات هم در تلاطم بودند به همین دلیل او خیلی سختی کشید؛ البته اخیرا یک انتشارات باز کرد و مجوز مجله اکنون را گرفت.
به گزارش ایسنا، آیین تشییع پیکر زندهیاد اردلان عطارپور از ساعت ۹:۳۰ صبح چهارشنبه (۱۱ بهمن ماه) در محوطه بیرونی «خانه هنرمندان» واقع در خیابان طالقانی، خیابان موسوی شمالی (فرصت)، ضلع جنوبی باغ هنر به سمت قطعه نامآوران بهشتزهرا(س) برگزار خواهد شد.
انتهای پیام
نظرات