پای صحبت این جهانگرد کرجی که بنشینیم از خانههای تاریخی ایران و جهان گفتهها دارد؛ گفتههایی از خانه های تاریخی ایران در کندوان، ماسوله، میمند، موزه میراث روستایی گیلان و خانه بروجردیها،عباسیان، طباطباییها و خانه عامریها در کاشان، از گوشه و کنار جهان هم حرفها دارد، از زندگی قبیلههای آفریقایی، خانههای بهشتی اندونزی، معماری ایرانی هندوستان، راز خانههای ونیز، رویای کودکی در سوییس، خانههای مکعبی هلند، کوچکترین خانه دنیا و در نهایت ناکجاآبادی در مجارستان.
خواندن گفت و گوی ایسنا با مهدی عبدی و تجربههایش از سفر به گوشه و کنار ایران و جهان برای دیدن خانههای تاریخی خالی از لطف نیست.
عبدی در گفت و گو با خبرنگار ایسنا منطقه البرز، میگوید: اولین نقاشی که معمولا کودکان میکشند شکل یک خانه است شاید کودکان هم از ابتدا میدانند در آینده نیاز مبرمی به خانه دارند و مهمترین نیاز بشر برای زندگی اسکان است. انسانهای اولیه در غارساکن شدند، با پیشرفت علم و به مرور زمان خانهسازی آغاز شد، ساخت خانه به نسبت جایگاه زندگی بشر متفاوت بود و این باعث شد معماری خانهها قسمتی از هویت فرهنگی هر کشور شود و این تفاوت معماری بخش عمدهای در جذب توریست برای هر کشوری را ایفا کند.
وی ادامه میدهد: معماری سالهای دور ایران یکی از بهترین نوع معماری در جهان است ، هر قسمت از خانههای قدیمی ایران داستانی دارد شنیدنی و تنوع اقلیمی ایران باعث بوجود آمدن معماریهای مختلف شد، از خانههای پلکانی خاص ماسوله تا خانههای ساخته شده در دل کوه در کندوان تبریز یا میمند کرمان یا خانههای موزه میراث روستایی گیلان.
عبدی با بیان اینکه یکی از بهترین نمونههای خانههای تاریخی در ایران و حتی در جهان در شهر کاشان است، میافزاید: خانههایی که متاسفانه در ایران کمتر به آن پرداخته شده و شاید خیلی از ایرانیها در این بار اطلاعات خوبی ندارند ، ولی در عوض تمام توریستهایی که به ایران میآیند حتما به کاشان سر میزنند و از این خانهها دیدن میکنند.
خانه بروجریها-کاشان
وی خاطرنشان میکند: در کاشان وقتی به خیابان علوی بروید خانههایی میبیند که به نظر من برای دیدن هر کدام باید ساعتها وقت بگذارید خانه عباسیان، بروجردیها، طباطباییها و عامریها.
وی در خصوص خانه بروجردیهای کاشان میگوید: خانه بروجردیها بخاطر نقاشیهای کمال الملک و بادگیر زیبایش شهرت بیشتری دارد، ولی شکل کلی خانهها همان شکلی است که متولدین دهه شصت به قبل به یاد دارند، خانهای با حیاط بزرگ و حوضی که معمولا آبی است در وسط آن.
عبدی از تجربه دیدار از این خانه میگوید و اضافه میکند: با ورود به داخل تمام خانهها، با معماری بینظیر ، گچبری و آینهکاری و پنجرههای رنگی مواجه میشوید ولی داستان خانه جدا از این المانها شما را به یاد خانه مادر بزرگ و پدر بزرگ میاندازد؛ به یاد تابستانهایی که میوهها زیر نور آفتاب و مهتاب در حوض میرقصیدند و گلدانهای پر از گل در اطراف حوض، آن حس آبتنی چله تابستان که حوض حیاط خانه مادر بزرگ تبدیل به بزرگترین استخر دنیا میشد، برای یک آبتنی تابستانی. تختی کنار حیاط که بیشتر شبها فامیل دور هم جمع میشدند تا میوههایی که در حوض خنک شده بود را بخورند و بدون توجه به زمان صحبت کنند.
خانه عباسیان-کاشان
وی میگوید: وقتی وارد اتاقها میشدی گرمای کرسیهای زمستان را هنوز میتوانستی حس کنی، نشستن دور کرسی و قصهها و خاطرات مادربزرگها که هیجان شنیدنش از دیدن انیمیشنهای 3D امروز هم بیشتر بود.
عبدی خاطرنشان میکند: برایم سوال بود که آیا توریستها هم میتوانند این احساس را با خواندن مطالب نوشته شده از خانه درک کنند یا فقط به ظرافت کارهای استادان معمار توجه میکنند، به گچبری یا آینهکاری، آیا آنها هم میدانند اندرونی و بیرونی چیست؟ قسمت بهار خواب و زمستان خواب چه فرقی دارد ؟ وقتی ما حمامهایی با این کاملی در خانههایمان داشتیم آنها چطور حمام میکردند؟ آیا میدانند این بادگیرها در تابستان چه خنکی به محیط خانه میبخشیده و آیا میدانند تعریف قصه مادر بزرگ دور کرسی یعنی چه ؟و هزاران سوال دیگر.
این جهانگرد ادامه میدهد: تمام لذتی که میشد از یک خانه برد از خانه بروجردیها بردم، همه جور معماری ایرانی داشت، بعد نوبت خانههای دیگر شد، زیبایی خانهها از نوشتههایی که خوانده بودم و عکسهایی که دیده بودم بیشتر بود و به همین دلیل است که تا به حال سه بار به کاشان سفر کردهام . دیدن خانههای زیبای کاشان بهانهای شد تا دیدن خانههای محلی را در کشورهای دیگر هم دنبال کنم خانههایی از جنس تاریخ و شاید هم یه دلیل ماورایی دیگر ، به این دلیل که نمیدانم ریشه در کجا دارد؟ از زمان کودکی خانههایی که نقاشی میکردم، با خانههایی که در شهر محل سکونتم بود فرق داشت، برای من که در زمان کودکی خانهای با سقف شیروانی ندیده بودم، کشیدن خانههایی که سقف شیروانی داشتند، عجیب بود، شاید از آن زمان میدانستم که روزی در سفر به اروپا خانههایی زیادی خواهم دید با سقف شیروانی.
وی در ادامه در خصوص انگیزهاش برای دیدن خانههای تاریخی دیگر کشورها میگوید: دیدن خانههای زیبای کاشان بهانهای شد تا دیدن خانههای محلی را در کشورهای دیگر هم دنبال کنم، خانههایی از جنس تاریخ.
هندوستان
عبدی از سفرهای خارجی خود برای دیدن خانههای تاریخی میگوید و خاطرنشان میکند: در جستجوی خانهها، به خانههای تاریخی هند در شهر جیسلمر و مونداوا رفتم، خانهها سقف شیروانی نداشت مثل ایران، خانههایی که ریشه در فرهنگ ایران داشت و صاحب خانههایشان به خانههایی که توسط معماران ایرانی ساخته بودند افتخار میکردند. خانههایی که در هند به هاولی معروف بودند با همان ظرافت خانههای ایران.
وی میافزاید: اولین خانهای که دیدم صاحبش پرسید کجایی هستم وقتی گفتم از ایران خوشحال شد، میگفت در گذشتههای دور که این خانهها را داشتیم کدام تمدنی در دنیا به فکر ساختن خانههایی به این شکل بوده، با اشتیاق تمام خانه را به من نشان داد و از نوشتههای فارسی خانه گفت از شیشههایی که میگفت از ایران آورده شده برای طراحی اتاقهای خانه، از نقشهایی که توسط استادان ایرانی ایجاد شده بود. خانهها خوب بود ولی حیاط و حوضی به بزرگی خانههای ایران نداشتند، مسلما کودکان هندی لذت آبتنی تابستانی در حوض خانه را تجربه نکردند و بزرگترها هم لذت نشستن بر روی تخت کنار حوض، ولی آیا به جای این لذتها تجربه دیگری داشتند ؟ آیا میدانستند شنیدن قصههای مادر بزرگ کنار کرسی چه لذتی دارد ؟
عبدی ادامه میدهد: میهمان نوازی صاحب خانهها در خانههایی با معماری ایرانی شایسته بود و نشان میداد معماری خانه در نوع برخورد صاحب خانه نیز تاثیرگذار است.
وی در ادامه میگوید: بعد از آن به اقامتگاهم در قلعه ای تاریخی در شهر جیسلمر رفتم و از ایوانی که به با ایوانهای ایرانی متفاوت بود مثل یک مهاراجه شهر را دیدم، ایوانی بر بلندای قلعه و به اندازه نشستن یک نفر نه به بزرگی ایوانهای خانههای ما، از جنس سنگ و خاک و بدون حفاظهایی که ما در ایوان خانههایمان داشتیم، خانههای قلعه هم، حیاطی بزرگ و بدون حوض داشت. اینجا هم از لذت آبتنی و تخت داخل حیاط خبری نبود. قلعه در وسط شهر بود و قسمت اصلی شهر در گذشته داخل قلعه قرار داشت، بهترین جاهای قلعه متعلق به ثروتمندان شهر بود که امروزه به صورت اقامتگاه سنتی در آمده بود، دیدن شهر از نگاه مهاراجهای که در گذشته از این ایوان شهر را میدیده تجربه ای بود فراموش نشدنی . حتی لباس و کلاهی به سبک هندیها پوشیدم و در بالکن نشتم تا همان حسی که مهاراجه داشته داشته باشم.
اندونزی
عبدی در ادامه با بیان اینکه در بالی و جوجگا در کشور اندونزی به ویلاهایی با معماری قابل قیاس با خانههایی که از بهشت تصور میکنیم، رفتم، میگوید: خانهها شیروانی داشتند، شیروانیهای ویلاها در جزیره خدایان (بالی) با تمام دنیا فرق داشت، بالی به دلیل داشتن معابد فراوان به جزیره خدایان معروف است.
وی میافزاید: داخل خانه حیاطهای بزرگ داشتند ولی به جای حوض بزرگ در میان حیاط نهر جاری بود، مالاییها آن را کولام Kolam مینامیدند(حوض ماهی). ایوان خانه کوچک بود و رو به مزرعه برنج و رنگ سبز، رنگ غالب محیط، و این تصویری بود که معمولا در وصف دنیایی بهتر شنیدهایم، نهرهای جاری، سبزه زار، از کشوری که روی خط استواست همین انتظار هم میرود.
عبدی خاطرنشان میکند: تنها به دیدن این ویلا بسنده نکردم وتصمیم گرفتم به روستایی در دل جنگل بروم که آبشارهای دوقلویش معروف بود و البته خانههای مردم فقیر را هم ببینم؛ در مسیر، محیط تغییر نکرد، فقط نهر بزرگتر شد و تبدیل شد به سرسبزی همان بود ولی خانههای روستایی محقر بودند همان دنیای بهتر بود ولی خانهها نه.
آفریقای جنوبی
عبدی از تجربهاش در دیدن خانههای آفریقایی میگوید و ادامه میدهد: در دهکده لسدی با فرهنگ پنج قبیله معروف آفریقا آشنا شدم، خانههای دهکده بسیار کوچک بودند با سقفهای شیروانی شبیه سقفهای کشور اندونزی. مصالح خانهها فقط چوب بود و گل و نقشهای رنگی روی دیوارها و ماسکهایی که در بیرون خانه آویخته شده بود. از معماری خانه معلوم بود دغدغه آنها جنگ با قبایل دیگر بود و جنگ برای بدست آوردن غذا و بقا، احتمالا بیشتر قصههای مادربزرگها هم در آفریقا در مورد جنگ ودلاوریهای مردم قبیله بود، بچهها روشهای مبارزه را میآموختند و با نیزه و کمان آشنا میشدند. فرهنگ آنها با فرهنگ ما کاملا متفاوت بود، آنها مفهوم آرامش زندگی ما را درک نمیکردند و ما مفهموم همیشه جنگیدن آنها را.
اروپا
عبدی در خصوص خانههای تاریخی اروپا میگوید: در اتریش، آلمان و بلژیک خانهها شیروانی داشتند، با همان دودکش معروف نقاشیهای کودکی خانههایی که "فاخورک هاوز" نامیده میشدند، در بین مصالح دیوار خانهها از چوب به شکل خاصی استفاده شده، دیوارهای خانه قابهای چوبی داشتند تا مقاومت دیوارها بالا رود . نمای خانهها کاملا متفاوت بود با خانه هایی که دیده بودم .
وی درباره سفر به سوییس برای دیدن خانههای تاریخی میگوید: در سوییس و در دل کوههای آلپ، خانههای سوییسی با نقاشیهای روی دیوار را دیدم ، خانههایی که لوفتل ماله ری Luftlmalerei نامیده میشدند. خانههایی با سقفهای شیروانی همانطور که در کودکی میکشیدم، تمام صفحه سبز بود و پردرخت و یک خانه شیروانی در وسط این سبزی با یه دودکش که زمستانهای بی کرسی را گرم میکرد. اینجا همان جایی بود که از کودکی انتظارش را میکشیدم.
سوییس
عبدی ادامه میدهد: نقاشیهای دیوار هر کدام مفهومی داشت، بیشتر مذهبی بودند و بعضی رویدادهای روزانه در زمان گذشته مثل شکار خانههایی که بعضیها به سبک آلمانیها در داخل دیوار چوب داشتند.
وی میافزاید: خانههای سوییس هم مثل اندونزی توصیف دنیای دیگر بود با این تفاوت که سوییس خانه محقر نداشت.
عبدی میگوید: یا در اسپانیا و در محلههای گوتیک بارسلون خانههایی را دیدم که باز هم روی دیوارها پر بود از طرحهای مختلف یاد؛ ماسوله افتادم خانههایی همرنگ خاک رس بود ولی با سوییس فرق داشت، روی دیوار ها نقاشی نبود طرحهایی بود از جنس گچ بریهای ایرانی در نمایی گلی.
عبدی از ادامه سفرش برای دیدن خانههای تاریخی و حضور در ایتالیا میگوید و میافزاید: در ایتالیا و در پس کوچههای ونیز ، همسفر گاندولوها شدم و در داخل کانالها خانههای روی آب را دیدم ، شهر کلا روی آب بود آنها حیاط و حوض نداشتند ولی وقتی پنجره اتاق را باز میکردند اطراف خانه کانال آب بود، بزرگتر از حوضهای ما ولی حیاط چطور؟ آیا فقط داشتن رودخانه و کانال کنار رودخانه بس بود؟ چطور این خانهها که در زبان ونیزی کا ca نامیده میشوند این همه سال روی آب مانده بودند، وقتی علت را جویا شدم فهمیدم خانهها بر روی چوبهای قطور درختان که در آب میگذارند بنا میشوند.
هلند
وی خاطرنشان میکند: در هلند در شهر آمستردام از روستاهای مارکن و شانس سخانس با آسیابهای معروف شان دیدن کردم، روستاهایی باز هم با سقفهای شیروانی با نهرهای بزرگ مثل بقیه خانههای اروپایی در کنار خانههای آنها وسیلهای داشتند که در جاهای دیگر نبود، آنها آسیاب داشتند و به خاطر اقلیمشان کفشهای چوبی میپوشیدند.
کوچکترین خانه دنیا
عبدی در خصوص جست و جو برای دیدن کوچکترین خانه دنیا خاطرنشان میکند: در دل این جستجو به کوچکترین خانه دنیا در آمستردام سر زدم، خانهای به عرض یک متر با پلاک هفت، عدد مقدس بیشتر ادیان دنیا هفت روز هفته – هفت دریا – هفت آسمان و خیلی هفت دیگر.
خانههای مکعبی
وی ادامه میدهد: در این جستجو به خانههای مدرن هم سرزدم، خانههای مکعبی در رتردام هلند، خانههایی با معماری فراتر از زمان حال، هر خانه به شکل یک مکعب بود بر روی یک ستون ولی خانهها روی سطح صاف مکعب نبود، روی لبه تیز مکعب بود، خانههایی که بازدیدکننده از بیرون دایما با خودش کلنجار میرفت چطور داخل خانه راه میروند، چطور میخوابند؟
مجارستان: یک روستا دورافتاده و خانه در وسط نا کجا آباد؟
عبدی میگوید: در آخر باید در یکی از این خانهها زندگی میکردم، روستایی دورافتاده در مجارستان در شهر چونگراد در مزرعهای که خانهای با قدمت 130 سال داشت، خانهای که در زبان مجاری تانیا Tanya نامیده میشد؛ معنی ناکجا آباد را در این مزرعه فهمیدم شاید اگر دهخدا آنجا بود در جلوی نام ناکجا آباد نام این خانه را میزد ولی این خانه نامی هم نداشت، یک جاده خاکی 2 کیلومتری از جاده اصلی کنار جنگل و مزرعه، فاصله تا نزدیکترین خانه شاید 2 کیلومتر بود؛ روستا یک ایستگاه قطار داشت که فقط شامل یک نیمکت و سایه بان میشد، روستاییها میگفتند در روستای ما سالی یک مسافر سوار یا پیاده میشود، هر چند که قطار هر یک ساعت در آنجا توقفی کوتاه دارد.
انتهای پیام
نظرات