یکی از رمزهای این حرکت عظیم،قرار گرفتن در مقابل مقامهای دنیا است و تمامی کسانی در مقابل حضرت ایستادند برای رسیدن به دنیا با امام میجنگیدند و سخن امام که فرمود:"الناس عبیدالدنیا" مصداق این جماعت است.
با نگاهی ساده به کسانی که در مقابل امام حسین (ع) ایستادند و یاران امام حسین(ع)، این نکته خودنمایی میکند که ایستادگان در مقابل امام،مسلمان بودند؛پیامبر (ص) را قبول داشتند، قرآن تلاوت می کردند، به سوی یک قبله نماز میخواندند و شهادت بر پیامبری پیامبر خاتم میدادند،، حتی برای رضای خدا به جنگ آمده بودند و برای رضای خدا سنگ پرتاپ میکردند. و دیگر اینکه عمده آنها امام حسین (ع) و موقعیت جایگاه و نسبت ایشان را با پیامبر(ص) میدانستند و بارها و بارها در قرآن خوانده بودند "لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی " و به خوبی میدانستند که شخصی که در مقابلش لشکر کشیدهاند،آخرین بازمانده همان پیامبری است که باید مطابق نص قرآن با خویشان او دوستی کرد.
با نگاهی ساده به قیام امام حسین (ع) میتوان نتیجه گرفت که امام برای اصلاح دین جدش حرکت کرد و اعلام داشت که با حاکمی همچون یزید "و علی الاسلام والسلام" است و با حکومت این حاکم، از اسلام چیزی باقی نمیماند و در جای دیگر میفرماید:"ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی" اگر دین جدم جز به کشتن من مستقیم و محکم و پابرجا نمیماند" و یا سیوف خذیتی" ای شمشیرها مرا دریابید. امام برای ماندن درست و مستقیم دین جدش حاضراست جان خویش را هم فدا کند. پس همه شور و تلاش امام حسین (ع) و پذیرش این همه سختی، ماندگاری و سلامت دین پیامبر خاتم (ص) است .
اما طرف مقابل، تمام سعی و تلاش خودش را در این میبیند که برقدرت دنیایی خودش بیافزاید و در این دنیا هرمقامی را به قیمت دینش خریداری و بدست آورد و برای استمرار مقام دنیایی، به نام دین که لغلغه زبانی بیش نیست را به دنیا بفروشد تا مقام و پست دنیایی تثبیت شود. به گواهی تاریخ، معاویه حق ندارد برای خودش جانشین تهیه کند. «مغیره» که در آن زمان حاکم کوفه بود، احساس کرد معاویه در نظر دارد او را از مقام استانداری کوفه عزل نماید، نزد معاویه رفت و به منظور تثبیت خود از او خواست ولیعهد انتخاب نماید.
معاویه که به دل راضی بود،بهانهای آورد که مغیره سناریوی طرح مردمی را پیش روی او گذاشت و در یک برنامه ساختگی، تعدادی از دست نشاندگان در میان خطبه جمعه از معاویه خواستند که جانشین انتخاب کند.طرحی که مغیره برای ماندن در قدرت ارائه میدهد چه عواقبی برای مسلمانان دارد برایش مهم نیست؛ مهم این است که طراح چند روز دیگر بر مسند دنیایی تکیه زند .
این نوع دین فروشی را در این دوره کم نداریم.
نحوه ورود عبیدالله به کوفه نمونه دیگر دین فروشی بود. او که میدانست به صورت رسمی اجازه ورود به شهر را ندارد، از علاقه مردم به امام حسین (ع) سوء استفاده کرد، صورت و روی خود را پوشاند و به نام امام حسین (ع) وارد کوفه شد. برای رسیدن به قدرت لباس دین به تن میکند و مورد استقبال مردم قرار میگیرد و با ورود به دارالاماره، ماهیت خودش را نشان میدهد.
در مساله «مسلم بن عقیل» و بیعت عمومی مردم کوفه با حضرت امام حسین (ع) و ترک یکباره از سوی مردم و تنهایی حضرت که منجر به شهادت ایشان شد نمونه دیگر فروش دین برای زندگی دنیاست .
وقتی عبیدالله برای انتصاب «عمر سعد» به امارت «ری» پیش شرطی تعیین میکند و آن،خاتمه دادن به قیام حضرت امام حسین (ع) است،عمر سعد با وجود شناخت کامل از عقیده و تفکر امام، پیش شرط را پذیرفته، فرماندهی میدان را میپذیرد. او با خود به این فکر است که با گفتوگو و مذاکره به موضوع خاتمه داده و به امارت ری میرسم . این رسیدن به امارت در مذاکره حضرت با او کاملا آشکار است. وقتی حضرت به او صراحتا اشاره کرد که نه تنها به گندم ری دست نخواهی یافت از خرمای عراق هم محروم خواهی شد به طعنه پاسخ داد که به «جو» ری بسنده میکنیم. علاقه سعد به رسیدن به حکومت ری به اندازهای بود که وقتی شمر از سوی عبیدالله پیام آورد که تو توانایی این کار را نداری و بایستی تحویل بدهی، به صراحت گفت که به این ماجرا خاتمه داده و حکومت ری را از آن خود خواهد کرد. او امام حسین (ع) را از کودکی میشناسد، شأن و منزلت او را نزد پبامبر (ص) میداند،از کودکی با امام حسین (ع) بزرگ شده و همه فضیلتهای آن حضرت را میشناسد. اما برای خود توجیه میکند که در مقابل این گناه، در حکومت ری آنقدر خدمت خواهم کرد تا این گناه جبران شود و با امید به موفقیت به توبه این جنایت تاریخ را رقم زد و هرگونه ظلم را برای این خاندان روا داشت و وقتی که اولین تیر را برای آغاز جنگ به سوی لشکر امام پرتاب کرد، با افتخار فریاد زد به امیر بگویید اولین تیر از کمان من خارج شد.
آری،عمرسعد هم به عشق رسیدن به حکومت دنیا، تا ابد ننگ چنین جنایتی را به جان خرید و هیچگاه به این مقام دست نیافت و از خرمای عراق هم محروم شد .
نمونه دیگر فروش دین به دنیا، «شریح قاضی» است که از سوی عبیدالله ماموریت یافت فتوا دهد که ریختن خون امام حسین (ع) جایز و شرعی است .
مراحل دریافت این فتوا و حکم هم نمونه دیگری از فروش دین به دنیاست.
پیام آور عبیدالله هربار که برای دریافت حکم به در خانه شریح میآمد به تعداد سکههای اهدایی عبیدالله میافزود و مبلغ بیشتری را برای اخذ این حکم پرداخت میکرد.شریح که این خانواده را به شایستگی میشناسد مرتب کلام پیامبر (ص) در شأن امام حسن و امام حسین علیهم صلواتالله را به زبان میآورد و برای خود یادآوری میکند که حسن و حسین علیهمالسلام امامان سیدان شباب اهلالجنه هستند و نمیتوانست تصمیم بگیرد.تا نیمههای شب که مامور عبیدالله در خانه را زد هنوز شریح تصمیم نگرفته بود. مأمور گفت:شما اهل صدور این حکم نیستی! همه سکههای اهدایی را باز پس بده تا سراغ کسی دیگر برویم.
شریح که نمیتوانست از این همه سکه اهدایی و امول دنیایی بگذرد، تا اذان و نماز صبح مهلت خواست. قدم میزد و فکر میکرد و نهایتا به این نتیجه رسید که صدور فتوای قتل امام حسین (ع) گناه است. اما یک گناه انجام میدهم و این اموال را بدست آورده و در اختیار میگیرم،بعد نزد تواب الرحیم توبه خواهم کرد و خداوند بخشنده مرا خواهد بخشید. با این توجیه، فتوای قتل امام حسین (ع) را صادر کرد و صاحب سکه و اموال شد و از توبه و ندامت هم خبری نشد.
این هم نمونه دیگر فروش دنیا در مقابل واگذاری دین.
در مقابل، یاران امام حسین (ع) با دنیا خداحافظی کردهاند. حرکت امام از روز اول طلب دنیا نبود.حتی در مسیر، افرادی که دعوت میشدند، به جای اجابت دعوت،زره و سلاح، اسب، سکه و دینار پیشنهاد میدادند اما امام از پذیرش آن خودداری میکردند و میفرمودند که خودتان همراهی کنید.
در پذیرش دعوت امام،دنیاداران بزرگی مثل «زهیر» را داریم که از اموال دنیایی قابل توجهی برخوردار است.وقتی به حمایت از امام زمان خود دعوت شد همه امکانات و اموال را رها کرد و به لشکر امام پیوست و اعلام داشت که نه یک جان، اگر هزار جان داشتم در راه امام حسین (ع) میدادم. آن طرف، «حبیب بن مظاهر»،آن پیرمرد باوفا،با تمام نشان و توانایی که در کوفه داشت شبانه از کوفه حرکت کرد و همه داشتههای خود را گذاشت و نام خود را به عنوان بهترین یاران حسین (ع) ثبت کرد .
نمونه دیگر نپذیرفتن دنیا، در امان نامهای است که شمر برای «ابوالفضل العباس (ع)» و برادرانش آورد.امان نامهای که با آن در آن روز نجات جان بود و رسیدن بدنیا و مقام و ثروت. حضرت ابوالفضل (ع)، امان نامه را به صورت شمر پرتاپ کرد و نامی از خود بجای گذاشت که وفادارتر از او نمیتوان یافت.
و یا در ماجرای شب عاشورا،وقتی امام چراغها را خاموش کرد و بیعت خود را برداشت،عدهای به سوی دنیا رفتند و از لشکر امام حسین (ع) جدا شدند.آنها نتوانستند پذیرای این خطر شوند.آنها هم فکر میکردند که جان خود را نجات دهند و برای چند روز عمر بیشتر در دنیا، از فیض عظیم یاری امام حسین (ع) باز ماندند.
این چند نمونه که میتوان موارد دیگری را به آن افزود،نشان میدهد که این حرکت معنوی با هدف استقامت و استمرار دین جد امام حسین (ع) صورت گرفت و آنها که به میدان حمایت از دین آمدند، تمام سختیها را به جان خریدند تا دین حضرت محمد (ص) پایدار بماند و چون نیت خیر داشتند دین پیامبر (ص) استوار ماند و تا قیامت نام این شهیدان و آثار و برکات آن پا برجاست.
در مقابل، آنان که برای دنیا در مقابل این حرکت ایستادند و هر ظلمی را در حق اهل بیت علیهم السلام روا داشتند از دنیای ترسیم شده هیچ بدست نیاوردند، بلکه آنچه را داشتند هم در این راه از دست دادند و هریک با سختی و زندگی نکبتبار چند روزی ماندند و با ذلت و زبونی به زندگی آنان پایان داده شد .
آری، چنین است.وقتی شقاوت و بدبختی را برای کسی میدانند که دینش را بدنیای خودش بفروشد و از آن بدتر، کسی که دینش را بخاطر دنیای دیگران بفروشد نمونه عینی ترجمان این حدیث را میتوان در کربلا پیدا کرد .
دو گروهی که هر دو به نام اسلام آمده بودند چگونه برای دنیا و برای خدا و آخرت میجنگیدند. رمز بقای دین هم این حرکت عظیم است که امام و یارانش در جهت رضای خدا به میدان آمدند و امام هم در آخرین لحظات و پس از تحمل تمامی سختیها و فشارها در گودال قتلگاه، رضایت خود را اعلام و صبر پیشه میکند و به خدای خود میگوید که « رضا برضائک»؛ وقتی رضا برای خدا باشد.
۱۴۰۰ سال از یک حرکت خدایی و خالص میگذرد و همه سالها و همه ایام حسینی است وهمه روزها عاشوراهستند و همه سرزمینها کربلا. و همه قیامها و حق طلبیها به نام امام حسین( ع) صورت میگیرد.
صلی الله علیک یا اباعبدالله.
ایسنا- سرویس دین و اندیشه.
انتهای پیام
نظرات