به گزارش ایسنا، «آیریش تایمز» نوشت: «آرونداتی روی» نویسنده برنده بوکری است که بعد از ۲۰ سال، اخیرا دومین رمانش را روانه بازار کرده. «وزارت منتهای خوشبختی» نام این کتاب است که انتشار آن از جمله اخبار فرهنگی مورد توجه سال ۲۰۱۷ بوده است.
«خدای چیزهای کوچک» اولین رمان «روی» بود که در سال ۱۹۹۷ به چاپ رسید و در کنار واکنشهای مثبت منتقدان و خوانندگان، موفق به کسب جایزه بخش ادبیات داستانی «من بوکر» شد. رمان جدید او، «وزارت منتهای خوشبختی» روی فضای سیاسی و اجتماعی هند و درگیریهای کشمیر تمرکز دارد و تا به حال نقدهای مثبتی دریافت کرده است. با این حال «ایلین باترزبای» منتقد، خواندن این کتاب را با عبارت «چند سال بافتن یک ژاکت بزرگ و دست آخر پی بردن به این که لباس سه آستین دارد» توصیف کرده است.
برای مصاحبه با «روی» نگران بودم و تصور میکردم او در برابرم گارد داشته باشد، اما لحن آرام او و شروع گرم صحبتمان، کاملا باعث دلگرمیام شد؛ انگار با دوستی چندین و چندساله گپ میزنم.
او با پرواز صبح از منچستر آمده و قرار است طی هفتههای آتی به اروپا و سپس نیویورک سفر کند. با وجود این برنامه شلوغ، او از پرکار بودنش در این روزها خوشحال است؛ چون در هر صورت بودن در هند در شرایط کنونی، چندان خوشایند نیست.
«آرونداتی روی» با خندهای که بیشتر حاکی از احساسات پیچیده بود تا خوشحالی، میگوید: همین هفته پیش یک نماینده پارلمان پیشنهاد داد از من به عنوان سپر انسانی در کشمیر استفاده شود. روزهای سختی است.
کلمات، ابراز کار «روی» هستند. او آگاه است که وقتی زبان برای تحریک خشونت به کار گرفته میشود، همیشه ریسک وارد عمل شدن افراطگرایان وجود دارد. وقتی نخستوزیر یک کشور کدهای تهدیدآمیز را در سخنرانیهایش به زبان میآورد، دردسرها شروع میشود.
«روی» که حالا ۵۵ سال دارد، نوع خشنوت و تهاجم در کشورش را خوب میشناسد و در اینباره میگوید: در هند اگر زنی علیه نظم ملی حرف بزند، اولین پاسخ به او تجاوز خواهد بود. نوعی از تنفر در این کشور هست که آماده عبور از مرزهاست.
این نویسنده هندی بعد از به شهرت رسیدن در دهه ۱۹۹۰، بیشتر روی ادبیات غیرداستانی تمرکز کرد و درباره موضوعاتی چون حملات آمریکا به عراق و افغانستان و محکومیت آزمایشهای هستهای هند قلم زد، اما خود با این عقدیده مخالف است که طی این سالها، رمان را کنار گذاشته است.
میگوید: بعد از اینکه «خدای چیزهای کوچک» را نوشتم، دولت راستگرای هند یک سری آزمایشهای هستهای انجام داد. فضای کلی کشور ناگهان تغییر کرد. خیلی ناسیونالیستی و هندو ـ ملیگرایانه شد. بنابراین اولین کاری که کردم، نوشتن مقالهای با عنوان «پایان مهاجرت» بود. بعد از آن مقالات بیشتری نوشتم.
این زن نویسنده درباره روی آوردن دوباره به ادبیات داستانی میگوید: ادبیات داستانی برای من هرگز یک گزینه نبوده است. من فکر نمیکردم که مثلا X و Y را دارم، حالا باید دربارهاش یک رمان بنویسم. همانطور که سفر میکردم و متوجه آنچه در هند اتفاق میافتاد میشدم، مسائل درون من به ثبات میرسید. انگار داستان، خودش را به من نشان میداد. اصلا یک تصمیم تجاری نبود.
«وزارت منتهای خوشبختی» یک پاسخ است، نه تنها به هندِ این روزها، بلکه به دنیایی که در حال تغییر است. «روی» درباره این کتاب میگوید: داستان درباره مردم است. درباره حصار دستهبندیهای طبقاتی، حصار جنسیت، مرزهای کلی و تغییر مذهب. همه شخصیتها این چالش را دارند و به نظر من اگر در مقیاس بزرگتر و در سطح بینالمللی به آن نگاه کنید، از لحاظ تاریخی، شکست چپها به ناتوانی آنها در مخالفت با هویت و فقط به طبقه (اجتماعی) فکر کردن، برمیگردد. و حال از سویی دیگر شما با تورم، ماهیتگرایی و پوچگرایی در حوزه هویت روبهرو هستید، تا جایی که مردم با یک هویت واحد طبقهبندی میشوند. هند جامعهای است که به طرز بینظیری نظام طبقاتی را به وجود آورده، طبقهبندی را به طور پیچیدهای رسمی کرده و طبقهای از انسانها را خلق کرده که برای دیگران غیرقابل دسترسی است. از دید من این شاید یک جنایت علیه بشریت است.
امتناع «روی» از مصالحه، بر سر باورهایش یا بازی کردن نقش سفیر فرهنگی هند است که او را در زادگاهش به شخصیتی تفرقهانداز تبدیل کرده، اما وقتی این کلمه را میشنود، سری تکان میدهد و میگوید: من فکر میکنم مردم اغلب گاری را جلو اسب میگذارند. من درباره مسائلی مینویسم که واقعا تفرقهافکن هستند. این نیست که من جنگ کشمیر را به راه انداخته باشم. من درباره آن نظری دارم و آن را ابراز میکنم و این عقیده آرای عمومی را مشوش میکند، چون خیلی خیلی زشت است که هندیها همه شریک جرم هستند. این نیست که جنگ به آرامی در حال وقوع باشد و کسی چیزی دربارهاش نداند. همه به آن افتخار هم میکنند. ماه گذشته وقتی نظامیها یک مرد کشمیری را گرفتند و به جیپ بستند و از او به عنوان سپر انسانی استفاده کردند، مردم جشن گرفتند. آن گروه نظامی بابت این کار جایزه و مدال دریافت کرد.
گفتوگو را به سمت بخش شیرین ماجرا سوق میدهم... وقتی به او میگویم به کار گرفتن دوباره تخیل حتما برایش لذتبخش بوده، با اشتیاق میگوید: هیچ چیز مثل این نیست. (دستش را روی قلبش میگذارد) و این خوشایندترین چیزی است که دارم؛ اینکه دو بار در زندگی فرصت داشتم تمام توانم را روی یک چیز بگذارم و به اندازهای که دوست دارم برایش وقت صرف کنم.
«روی» ادامه میدهد: وقتی دارم اثر غیرداستانی مینویسم، آن اثر سلاح است، بحث و جدل است. هدفی آنی و فوری دارد. تمام مقالات من مداخله در یک مساله است، اما اینجا به هر اندازه که بخواهم وقت صرف میکنم و خطر میکنم. درست مثل گشتن در شهر است، مثل اینکه مردم را ببری به بیراهها و خیابانهای بنبست. هیچ وقت حس نکردم باید یک تور با راهنما برگزار کنم. مطمئنم مردم راه میآیند و لذت میبرند.
بنا بر تجربه من، اکثر نویسندههای پرکار موفق میشوند، انگار میدانند حرفشان شنیده خواهد شد. «روی» آدمی جدی با صدایی مملو از قاطعیت است و با اینکه طی سالهای اخیر مجبور شده وارد درگیریهای سیاسی و نه ادبی شود، انگار در پوست خود ناآرام است. اما در تمام این بیقراریها و تنشها، عشق او به هندوستان میدرخشد.
اواخر گفتوگو میگوید: اغلب گفتهام که هند همزمان در چند قرن وجود دارد.
در واقع هندِ دوران مغولها، راجها، دوره «رودیارد کیپلینگ»، «ای.ام. فورستر» و حال «نارندرا مودی» ممکن است خیلی متفاوت باشد، اما همه اینها توانستهاند در این سرزمین پیچیده و هزاررنگ جایی برای خودشان پیدا کنند.
شاید این جمله «ماهاتما گاندی» درباره آدمهایی که بیترس حرفشان را میزنند، در مورد «آرونداتی روی» هم صدق کند: «اول تو را نادیده میگیرند، بعد به تو میخندند، با تو میجنگندند و بعد تو پیروز میشوی.»
انتهای پیام
نظرات