علی مغازهای در گفتوگو با ایسنا، درباره اینکه آیا با مرگ یک هنرمند، موسیقی نواحی آن منطقه هم از بین میرود؟ بیان کرد: شاید بتوان گفت یکسری روایتها از بین رفتهاند، اما دست کم در سالهای اخیر شاهد این نبودهایم که با مرگ آخرین هنرمند، یک گونه موسیقی بهطور کامل از میان رفته باشد.
او ادامه داد: این طبیعی است که یک موسیقی با از بین رفتن یک هنرمند برجسته، ضعیف شود؛ اما از بین نمیرود. بالاخره در بین اعضای خانواده و نزدیکان او، کسی هست که آن موسیقی را فراگرفته است و میتواند همان هنر را ادامه دهد. به باور من این اتفاق نمیافتد، مگر آنکه موسیقی یک منطقه، دنبالهرو نداشته باشد. بهتر است به جای گلایه به گود وارد شویم و به اندازه سهم خودمان برای درک و حفاظت از همین موسیقیهایی که همواره برای از بین رفتنش گلایهها کردهایم، تلاش کنیم تا هر اندازه را که از این موسیقی باقی مانده است، حفظ و ثبت کنیم.
دبیر هنری فستیوال آینهدار درباره وضعیت فعلی موسیقی نواحی نیز توضیح داد: ایران یکی از کشورهایی است که از تنوع قومیتی بسیار بالایی در سطح جهان برخوردار است و هر قوم نیز موسیقی ویژه و منحصر به خود را دارد که ریشههای صدها ساله و گاه هزاران ساله دارند؛ اما امروزه با توجه به تحولات و سبک زندگی شهری، موسیقی در میان این اقوام که هر کدام زبان و گویش خاص خود را دارند، دستخوش تغییرات عظیمی شده و تحت تاثیر تحولات جاری قرار گرفته است. در نتیجه، تقاضاهایی که برای این گونه موسیقیها به شکل سنتی در میان مردم همان اقوام وجود داشت، شکل و شرایط دیگری پیدا کرده است.
او که سالها در حوزه موسیقی اقوام ایران در حال پژوهش و مستندسازی بوده است، اضافه کرد: در طول چند دهه اخیر، پس از اختراع رادیو و به ترتیب با ظهور امکانات صوتی و تصویری جدیدتر و در نهایت، ورود امکانات دریافت تصاویر ماهوارهای، نسلهای جدید و جوانترها، با موسیقیهای متفاوتی مواجه و آشنا شدند و رفته رفته آن موسیقیها را پسندیدند و با توجه به سهلالوصول بودن امکانات اجرایی سازهای الکترونیکی، گرایش به این نوع موسیقی در میان جوانان بیشتر شد. در نتیجه، گرایش به موسیقی سنتی اقوام خودشان کاهش پیدا کرده و آن موسیقیها کمرونق شدهاند.
این مستندساز موسیقی نواحی افزود: بدیهی است که در چنین شرایطی، هنرمندان برجسته موسیقی اقوام ایرانی کمکم با کاهش تقاضا و مخاطب روبهرو شوند که در نهایت به از دست دادن کارکرد سنتی آنها ختم شود؛ اما روند تغییر هرگز به معنای خاموشی مطلق موسیقی اقوام ایران نبوده است، چراکه به هر شکل در میان اقوام تقاضا برای موسیقی اصیل و سنتی قومی بهصورت پراکنده وجود داشته و دارد. همچنین هنرمندانی که هنرشان را بهصورت موروثی بهدست آوردهاند، دست و دل از موسیقی و هنر خود نکشیدهاند و به هر زحمت و بدبختی سعی در حفظ آن داشتهاند. از سوی دیگر، با جشنوارههایی که در ۵۰ سال اخیر برگزار شده است، ارائه این موسیقیها از سطح منطقه به سطح گستردهتری آورده شد.
مغازهای ادامه داد: هر قومی، موسیقی خود را دارد و همه زوایای آن به شکلی قابل بررسی است؛ اما در این زمینه خیلی کار پژوهشی و علمی انجام نشده است. با وجود اینکه بعد از انقلاب شاهد برگزاری جشنوارههای بسیاری بودهایم، اما بیشتر این برنامهها بهشکل نمایشی بودهاند.
او ضمن داشتن نگاهی انتقادی نسبت به نحوه برگزاری برخی جشنوارهها، بیان کرد: بسیاری از جشنوارههای موسیقی اقوام ایرانی بدون کار کارشناسی و دقت نظر کافی و اصولی برگزار میشوند. چنین جشنوارههایی نهتنها مفید واقع نمیشود، بلکه با برخی سیاستگذاریهای نادرست، به پیکره موسیقی قومی آسیبهایی را وارد میآوردند.
این مستندساز موسیقی قومی درباره طبقهبندی موسیقی نواحی ایران اظهار کرد: ما به نسبت اقوام در ایران، موسیقیهایی داریم که بنا بر اقتضائات فرهنگی آن قوم شکل گرفتهاند و برخی در رفت و برگشتهای تاریخی مانند کوچهای اجباری یا اختیاری در میان اقوام، ظهور و گسترش یافتهاند و برای این طبقهبندی، از مباحث انسانشناسی و جامعهشناسی بسیاری باید استفاده کنیم. برای مثال موسیقی کردی در شمال خراسان بهدلیل کوچاندن بخشی از مردم کُرد به این منطقه برای مقابله با ترکمنها رواج پیدا کرده که در اصطلاح به آن موسیقی کُردی گفته میشود، اما در واقع نه کُردی است و نه خراسانی و در عین حال هر دو هم هست، مثال دیگر ایل قشقایی است که زبان و موسیقی منحصربهفردی دارد و در ارتباط با خاستگاه و نحوه شکلگیری تکنیکها و شیوههای اجرایی موسیقی این قوم هنوز ابهامهای زیادی وجود دارد.
مغازهای درباره اینکه بهنظر میرسد از موسیقی برخی اقوام مطرحشده در جشنوارههایی که در تهران برگزار میشود، نسبت به بقیه استقبال بیشتری میشود، توضیح داد: اینگونه نیست که موسیقی برخی اقوام ناشناخته مانده است و در زمان اجرای برنامهها، استقبالی از آنها نمیشود. ما در موسیقی اقوام دو دسته مخاطب داریم؛ عدهای عاشق موسیقیهای اقوام هستند و شنونده حرفهای محسوب میشوند، یکسری نیز افرادی از میان همان اقوام هستند که ساکن پایتخت شدهاند. این گروه دوم وقتی متوجه میشوند برخی نوازندههای قومشان کنسرت یا اجرایی در تهران دارند، در این موضوع مشارکت میکنند و نتیجهی تبلیغات و ارتباطاتی که برقرار میشود، استقبال از آن کنسرت است.
او افزود: اگر موسیقی اقوام بهشکل کنسرت برگزار شود، میتوان مردم یا مخاطب خاص مثل دانشجو یا علاقهمندان به موسیقی را از طریق تبلیغات به صحنه اجرا کشید. ما سعی میکنیم پای مخاطب خاص به فستیوال آینهدار کشیده شود و فقط به یک اجرای پر مخاطب بسنده نکنیم.
دبیر هنری فستیوال آینهدار اضافه کرد: من در این زمینه، پژوهش و کیفیت موسیقی را مهم میدانم و مخاطبان موسیقی را در دو طیف بازشناسی میکنم. اگر روی کارکرد موسیقی اقوام پژوهش علمی کافی انجام شود و از طرفی بهشکل عملی در این زمینه کار شود، مواجههای دیگری با این موضوع خواهیم داشت. در بسیاری از جشنوارهها این دو بحث تفکیک نمیشوند و ممکن است بهعنوان یک ناظر فکر کنیم به یک نوع موسیقی بیشتر از نوع دیگر توجه میشود.
این پژوهشگر موسیقی با توجه ضرورت امر پژوهش در این زمینه، اضافه کرد: یکی از فعالیتهای بزرگ در اینباره این بود که در دبیرخانه فستیوال آینهدار با تلاش شبانهروزی خانم قرهسو، یک کتاب با مقالات بینالمللی به چاپ رسید. همچنین برای شکل دادن به یک فعالیت مستمر علمی، بورس پژوهشی در نظر گرفتهایم و از امسال توسط دبیرخانه آینهدار به هفت طرح پژوهشی با محوریت موسیقی اقوام ایرانی بورسهای پژوهشی اعطا میشود. همچنین در آیندهای نزدیک همزمان با رویداد «شبهای موسیقی اقوام ایران» که اواخر پاییز برگزار میشود، یک عنوان کتاب تخصصی موسیقی ایران که حاوی مجموعه مقالات پژوهشگران جوان است به چاپ خواهد رسید.
انتهای پیام
نظرات