به گزارش ایسنا، حسن مردی بود آسمانی از تبار سلمان فارسی با اعتقادی متاثر از عشق علی (ع)،غیرتی برگرفته از ارادت علوی و الگو گرفته از علمدار کربلا که جبههها به وسعت تمامی مرزهای درگیر جنگ و فراتر از آن سیاناو - سه راه حزبالله - چناره و گله-ساوجی- و شکلان- آلمانه-دزلی-سروآباد- قله قوچ سلطان- جاده بسطام،میسر مریوان،سقز- خشکلان– ژاورود - پایگلان - کوماسی و کلاترزان ... با قدمهای استوارش مانوس هستند. رزم ایشان فقط به مرز داخل محدود نشده بلکه در عملیات کانیمانگاه در کردستان عراق،کوخلان کردستان عراق و آزادسازی منطقه طویله و بیاره عراق بارها و بارها تا مرز شهادت پیش رفت اما تقدیر وی را هدایت کرد تا ماموریتهای سنگین دیگری را انجام دهد و در وانفسای آن زمان به عنوان یکی از بازوان توانمند نظام مقدس جمهوری اسلامی مسیری را که شهید بروجردیها – ابوعمارها - قهاریها و متوسلیانها طراحی کرده بودند ادامه دهد .
شهید حسن مدنی فرد به معنای واقعی جمع اضداد بود.در عین سکوت بسیار پرخروش،در نهایت تواضع،بسیار قاطع،باوقار اما بیقرار بود.هیچگاه از مرگ باز نمیایستاد. از مرگ نمیهراسید بلکه مرگ را خسته کرده بود.تاکتیکهای دفاعیاش را بر اساس الهام و ارشادهای قرآنی ایجاد میکرد.در پذیرش مسئولیت هیچگاه عقبنشینی نمیکرد. او جواب سالهای پرالتهاب،اضطراب و خانه به دوشی در مریوان را با شهادتش پایان داد و در سختترین شرایط نبرد، در صعبالعبورترین منطقه به جدال با معاندین نظام رفت و به آرزوی دیرینهاش یعنی شهادت رسید؛ شهادتی که پیامبر اعظم (ص)آن را بالاترین مقام عنوان کرده است.
حسن مدنی فرد فرزند شهید توفیق مدنی فرد متولد 1/7/1332 در خانهای باصفا و آغشته به عشق و نور الهی و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در روستای بلکر از توابع شهرستان مریوان به دنیا آمد.
در سن سه سالگی دیدگانش از وجود مهر و عاطفه مادری محروم شد و پدرش زیر سایه حق،با کار فروشندگی فرزندش را چون شیر بزرگ کرد. از همان زمان طفولیت که نوای روحانی اذان و اقامه را در گوش خود با تمام احساس لمس کرد زمینه مبارزه با نفس را در وجود خود فراهم کرد. پدر و مادر وی انسانهایی آزاده در مسیر ولایت و تبعیت از امامت و عامل و معتقد به اصول و فروع دین بودند.
دوران کودکی خود را در روستای بلکر و بعد از فوت مادرش مجبور به ترک وطن و عزیمت به شهر مریوان شد.پس از مهاجرت به شهر مریوان حسن در آنجا ثبتنام کرد و به منظور فراگیری درس مشغول تحصیل شد. دوران ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را تا مقطع سوم دبیرستان با کسب نمرات بالا به اتمام رساند . اما به علت فقر مالی که خانوادهاش با آن دست و پنجه نرم میکردند به ناچار مجبور به ترک تحصیل شد و با تلاش شبانهروزی ضمن کمک به والدین خود در مسجد محله همراه پدر به کسب علوم قرآنی پرداخت.از آنجا که برای حرکت و مبارزه به دنبال حجت شرعی بود ضمن مشورت با بعضی افراد صاحب نظر در شهربانی استخدام ، نه به عنوان نظامی ارتش طاغوت بلکه تحت عنوان یک نظامی مکتبی آن هم با نیت خدمت به میهن اسلامی وکسب رضای حق تعالی به خدمتش ادامه داد و درحفظ آرامش شهر نقش بر جستهای داشت.
در سال 1353 در سن 27 سالگی با دختر عموی خود خدیجه داربرزین که ایشان یکی از زنان رزمنده درآن زمان بود. ازدواج کرد و از ثمره این ازدواج دو فرزند پسر به نامهای امید و هیوا - امید کارمند گمرک و هیوا کارمند بانک ملی است که از ایشان به یادگار مانده است که در زمان شهادت فرزندان شهید پنج ساله و یک ساله بودند.
پس از خاتمه خدمت سربازی در شهربانی در کرمانشاه با آگاهی از جلسات انقلابیون تلاش مستمر خود را در راه به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی در کنار مردم انقلابی مریوان و دیگرمبارزان یک دل و یک صدا شروع کرد به گونه ای که در طول این مدت چندین بار توسط عمال رژیم طاغوت دستگیر و متحمل شکنجه های روحی و جسمی بسیار شد.
حسن فردی با تقوا و پرهیزکار بود. با چهرهای خندان و خوشرو،فردی شجاع از مقلدین حضرت امام (ره). در خدماترسانی به فقرا و محرومان پیشتاز بود به طوری که قبل از انقلاب برای کمک رسانی به مردم روستاهای دور افتاده و محروم می رفت و در رفاه و آسایش مردم محروم می کوشید.
درکلاسهای عقیدتی سیاسی شرکت فعال داشت و به فراگیری احکام دینی علاقهمند بود. وی در جهت ترقی و پیشرفت دین مبین اسلام گامهای موثری برداشت و لحظهای از تبلیغ و ترویج دین اسلام غافل نماند . تشویق مردم به مسلح شدن در برابرضدانقلاب از اقدامات او با همت دیگر همرزمانش بود .
با اوج گرفتن جریانهای نهضت اسلامی به رهبری امام راحل (ره) برای مبارزه با رژیم طاغوت بارها و بارها تا سر حد شهادت در مبارزه با طاغوت پیش رفت.
با ظاهرشدن نشانههای پیروزی مردم به رهبری امام عزیز سر از پا نشناخته و پس از 6 سال خدمت از سال(52 تا58 )به عنوان مامور شهربانی مریوان تبریز و کرمانشاه از شهربانی استعفا داد و به صف مبارزین پیوست و هر کجا که احساس نیاز میکرد به عنوان کسی که آموزشهای نظامی را در دوران خدمتش در شهربانی و مراکز آموزشی فرا گرفته بود حاضرمیشد.سرانجام دوران ستمشاهی ظلم و بیعدالتی ازکشور اسلامی رخت بر بست و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و ایشان با شناختی که از جریانهای فکری و سیاسی داشت در مقابله با منافقین و ملی گراها که در آن زمان برای مبارزه با نظام نو پای اسلامی قد علم کرده بودند از هیچ کوششی فرو گذاری نکرد.
بعد از پیروزی انقلاب کردستان از گروهکهای ضدانقلاب پر شده بود و او نیز بنا به دستور حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر اینکه هیچ سربازی حق ندارد بند پوتینهای خود را باز کند تا زمانی که کردستان پاکسازی شود همراه با دیگر همرزمانش مبارزات شبانهروزی خود را شروع کرد و لحظهای از این هدف متعالی دور نشد و همراه مردم به حراست از شهر پرداخت.در همان اوایل پیرزی انقلاب اسلامی موضع آشکاری در برابر ضدانقلاب داشت بعد از درگیری با ضدانقلابیون که کنترل شهر مریوان را به دست گرفته بودند همراه دیگر همرزمانش که نمیتوانستند دست استکبار را که از آستین ضدانقلاب بیرون آمده بود تحمل کند به ناچار به کرمانشاه مهاجرت کرد و در تاریخ 1359/3/1وارد سازمان پیشمرگان مسلمان کرد شد. بعد از انقلاب به علت وجود عناصر ضدانقلاب مجبور به ترک دیار و مهاجرت به تهران و کرمانشاه شد و با دیگر همرزمانش به فرمان امام راحل به سوی کردستان برای پاکسازی منطقه از دست شیاطین آماده شد و در عملیاتهای پاکسازی شهرهای کردستان شرکت و نقش قابل توجه ای داشت که در پاکسازی کامیاران دو نفر از دوستانش جلو چشمش( شهید محمد داربرزین و محمد رستاد ) شهید شدند که داغ شهادت آنها تا آخرین لحظه زندگیش در یاد و خاطرش زنده بود.
حسن مدنی فرد به عنوان عضوی از اعضای سازمان پیشمرگان مسلمان کرد به عنوان یکی ازهستههای اولیه تشکیل دهنده پیشمرگان کرد مسلمان که تا آخرین لحظه شهادت در لباس مقدس پاسداری نام پیشمرگ مسلمان را بر زبان داشت و به آن افتخار میکرد مفتخر به پوشیدن جامه سبز پیشمرگان روحالله در اوج جوانی شد .
همزمان با شروع فتنه و آشوب ایادی استکبار در مریوان به اتفاق تعدای از برادران پیشمرگ به منظور مقابله و رویارویی با ضدانقلاب و دفاع از حیثیت نظام از هیچ کوششی فرو گزاری نکرد و در جریان درگیری با ضدانقلاب چندین بار مجروح شد. او با لبیک به ندای امام عزیز برای نجات مردم ستمدیده مریوان از چنگال کومله و دمکرات تا آخرین لحظات عمرش برای باز پس گیری شهر مریوان در کنار جاویدالاثرمتوسلیان به نبرد با ضدانقلاب پرداخت. حضور در کنار حاج احمد متوسلیان نقطه عطفی در زندگی وی به حساب میآید. با توجه به اشتیاق و استقبال پیشمرگان و بسیجیان جان برکف مریوان در راستای حفاظت از دستاوردهای انقلاب و حراست از کیان اسلامی،با توجه به درایت و ذکاوت شهید که در طی مبارزات روز به روز بیشتر بر همه نمایان میشد به طوری که بنا به تشخیص فرمانده وقت و با توجه به تواناییهایش ایشان را به عنوان مسئول اطلاعات سازمان پیشمرگان مسلمان کرد معرفی کردند و با تجاوز رژیم بعثی به مرزهای مریوان در محور دزلی در آزادسازی روستای دزلی با توجه به اینکه کلیه گروهکهای ضدانقلاب در آنجا متمرکز بودند به طور متناوب به منظور انجام وظیفه الهی و ادای تکلیف آنچه را که در توان داشت ارائه کرد . او یکی از افتخارات خدمتش را توفیق همسنگری با سردار جاوید الا ثرحاج احمد متوسلیان میدانست و موفق به کسب فیض و بهره گیری از فضائل اخلاقی و معنوی این اسوه تقوا و اخلاق شد.
حسن در طول مدت تصدی مسئول اطلاعات خدمت صادقانهای داشت.با توجه به حضور گسترده ضدانقلاب در مریوان و ناامن بودن و حساسیت خاص و ویژه منطقه از نظر جغرافیایی و صعبالعبور بودن از نظر دستیابی به مراکز استانها،با استفاده از توان و تجربه و استعداد نیروهای پیشمرگ مسلمان منطقه تمامی حرکات ضدانقلاب را زیر نظر گرفت و با استفاده از اندوختههای انقلاب و جنگ موفق شد سازمان منسجم و پویا در واحد اطلاعات سازمان پیشمرگان مسلمان کرد را ایجاد کند که ثمره تلاشهای او انهدام مقر دمکرات در روستای سیاناو- انهدام مقرکومله درسه راه حزبالله، منهدم کردن مقرکومله در روستای چناره وگله، انهدام مقر گروهک رزگاری در روستای ساوجی، انهدام مقر کومله در روستای آلمانه، انهدام مقر کومله در روستای خشکلان و به هلاکت رساندن تعداد زیادی از آنها و انهدام مقر کومله در روستای پایگلان و ... بود.
رشادت و پایمردی جوانان رشید منطقه و استمرار عملیاتها بساط ضدانقلاب را برای همیشه در هم پیچید و امنیتی پایدار و آسایش همیشگی در منطقه حکم فرما شد. او با همت عزیزان بومی پیشمرگان کرد مناطق و روستاهای آلوده را از لوث وجود ضدانقلاب پاکسازی و با استقرار در محورهای عملیاتی افتخار شرکت در عملیات «قوچ سلطان» را پیدا کرد و به عنوان یکی از فرزندان امام راحل و دوستداران واقعی انقلاب آنگونه که در خورشأن و منزلت نظام مقدس جمهوری اسلامی بود با الگو گرفتن از شهید والامقام محمد بروجردی و حاج احمد متوسلیان عملیاتهای متعددی را بر علیه ضدانقلاب انجام داد و در کنار عملیاتهای کوچک با انجام عملیاتهای برون مرزی مانند عملیات مینگذاری در جادههای نظامی کانی مانگاه در کردستان عراق و حمله به مقر ضدانقلاب در کوخلان کردستان عراق درخاک عراق موفقیتهایی را به ارمغان آورد که انجام این عملیاتها درتضمین امنیت پایدار منظقه بسیار موثر بود.
در طول دوران تصدی فرماندهی اطلاعات پیشمرگان مریوان موفق شد با اعتماد به نفس و اتکا به قدرت لایزال الهی و با تاسی از سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) طی عملیاتهای انتحاری اقدام به دستگیری جاسوسان و هواداران ضدانقلابها در مریوان و یا انهدام گروههایی ازحذب منحله دمکرات وکومله درمنطقه کرد.
با توجه به اینکه شهرستان مریوان و حومه کاملا تحت کنترل ضدانقلاب بود با تعداد 8 نفر از همرزمان خود به عنوان نیروی داوطلب درخواست فرستاده شدن به مریوان توسط شهید صیاد شیرازی که مسئولیت پرواز بالگردهای آن زمان به پادگان شهید عبادت مریوان را داشت کرد و 10 روز در پادگان جهت توجیه موقعیت و اطلاعات منطقه فعالیت کرد و بعد از به دست آودن اطلاعات کامل از تعداد ضدانقلابیون با هماهنگی نیروهای ارتش در پادگان به شهر حمله و مریوان را از لوث دشمن پاکسازی کرد.
بعد از پاکسازی مریوان شهید به همراه همرزمان خود به سراغ ضدانقلابیون میرفت و لحظهای دست از تعقیب آنان برنمیداشت و در این راه متحمل سختیهای فراوانی شد. در تمام درگیریهای منطقه حضور چشمگیر داشت. با آنکه بارها زخمی شد ولی هنوز زخمهای بدنش التیام نیافته بود که به میدان نبرد در قالب فرماندهی توانا مراجعه میکرد. ضد انقلاب توان درگیر شدن رو در رو با او را نداشت و در هر عملیاتی که حضور داشت صددرصد ضد انقلاب شکست میخورد.
مدنی فرد به خاطرحسن انجام وظیفه همیشه مورد تشویق قرار میگرفت و لوح تقدیر از طرف فرماندهان سپاه دریافت میکرد که تشویق از طرف امیر صیاد شیرازی- محمد بروجردی- سردار سالکی از جمله این تقدیرها بودند.
لحظهای از عمرش را برای استراحت نگذاشت و همیشه در میدان نبرد قهرمانانه بر دشمن یورش برد. سرانجام این مرد دلاور پس ازسالها رشادت، ساعت 8 صبح 1360/6/23 جهت انجام ماموریت و شناسایی تعدادی از ضدانقلابیون که در تهران بودند با 6 نفر از پیشمرگان و پاسداران به نامهای امین حکیمینیا،امین مولودی- احمد صالحی- فایق افسانهپور و رحمان سلیمانی و شهید فرجی در زمان حرکت از مریوان به مقصد تهران در روستای خانقاه رزاب از توابع شهرستان سروآباد بر اثر تله انفجاری که توسط مزدوران ضدانقلاب حزب دمکرات در جاده کار گذاشته بودند به همراه دونفر ازهمرزمانش جرعه شهادت را نوشید و با بدنی تکه تکه به آرزوی دیرینهاش رسید و سیاهی ذلت و ننگ را بر دامن ضد انقلابیون مزدور نشاند و پیکرش در قبرستان عمومی دارسیران شهرستان مریوان آرام گرفت.
انتهای پیام
نظرات