این مترجم و داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره تاثیر گرفتن اهل قلم از مخاطبان خود در شبکههای مجازی گفت: از دیرباز تأثیر و تأثر بین نویسنده و مخاطب وجود داشته و هنوز هم وجود دارد اما شاید با ورود شبکههای مجازی سرعتش بیشتر شده است.
او در ادامه متذکر شد: رابطه متقابل مخاطب و نویسنده اثر همیشه وجود داشته است؛ به این معنا که نویسنده وقتی میزان بالای استقبال را میبیند جریان خلاقیتش را تنظیم میکند؛ اما این که تا چه حد بتواند استقلالش را حفظ کند بحث دیگری است.
پوری همچنین بیان کرد: چون در حال حاضر وسایل ارتباط جمعی و اینترنت این ارتباط را وسیعتر و قابل دید کرده و به آن شتاب داده است، اینگونه به نظر میرسد که نویسندگان از مخاطبان تأثیر میگیرند؛ وگرنه این تأثیر گرفتن هنرمند از مخاطب همیشه وجود داشته است. گاهی هنرمند تسلیم "به به و چه چه" مخاطب میشود و به خاطر همین ارزش هنریاش را پایین میآورد. وقتی چنین اتفاقی رخ میدهد رهبر فکری بودن اهل قلم نفی میشود.
او درباره تاثیر پدیدآورندگان بر جامعه اظهار کرد: وقتی با ما از تأثیر نویسنده بر جامعه صحبت میشود یک امر آنی به ذهنمان میرسد و گمان میکنیم یک نویسنده محض نوشتن اثر میتواند جامعه را تغییر دهد، اما مسأله به این شکل نیست. نویسنده بخشی از فرهنگ یک جامعه است و به عنوان منادی و پیشرو در اندیشه در جامعه حضور دارد.
این نویسنده و مترجم متذکر شد: وقتی پیشروی در کار مولف وجود داشته باشد طبیعتا باعث پیشرفت و تحول جامعه خواهد شد. درواقع هنرمند از طریق تغییر آرام و مداوم تأثیر میگذارد؛ یعنی با آثارش فرهنگ جامعه را بالا میبرد و با بالا رفتن فرهنگ طبیعتا جامعه وضعیت بهتری میگیرد و رشد بیشتری میکند. من کلا تأثیر را به این شکل میبینم و خیلی به تأثیر آنی و لحظهای و مسائل اینچنینی اعتقاد ندارم.
او با بیان اینکه «من به تأثیر ثانویه معتقد هستم»، ادامه داد: نویسنده کارش را انجام میدهد و به تبع آن تأثیری هم میگذارد. اگر کار نویسنده، کاری اصیل، درست و در جهت ایدهآلها و آرمانهای انسانی باشد، بیشک تأثیر خواهد داشت. اما تأثیری که به رأی عین باشد و به چشم دیده شود وجود ندارد.
پوری تاثیر بر جامعه را رسالت پدیدآورندگان دانست و گفت: در آثار پدیدآورندگان تأثیر تدریجی در طول تاریخ و در جهت ارتقای فرهنگی وجود خواهد داشت. نویسنده با نویسنده شدنش رسالت را آگاهانه و ناآگاهانه به عهده گرفته است. اما نویسنده اینطور شروع نمیکند که چون من میخواهم جامعه یا جهان را متأثر کنم داستان مینویسم و نویسنده میشوم.
او افزود: پروسه نویسنده شدن بسیار بغرنج است. حسی درونی انسان را به سوی هنر میکشاند. وقتی فرد به سمت هنر کشیده شد، ناخودآگاه در جبههای قرار میگیرد که کار این جبهه اعتلای فرهنگی است. از دیرباز کار هنرمندان اعتلای فرهنگی بوده و هنوز هم هست.
این داستاننویس با بیان اینکه «نویسنده با این قصد که جامعه را تغییر دهد جلو نمیآید»، تصریح کرد: هیچگاه نویسنده نمیگوید میخواهم جامعه را اصلاح کنم، کار خوب میکند و با کارش این تغییر را ایجاد میکند. همین که اهل قلم به این راه کشیده شده - حتی اگر به طور ناخودآگاه باشد - در جامعهای قرار گرفته که انتهایش پیشرفت و بالا بردن فرهنگ جامعه است.
برخی معتقدند آثاری که با هدف یا پیشزمینه تغییر جامعه نوشته شود، ارزش ادبی لازم را به دست نمیآورد. اما پوری در این باره اظهار کرد: با هدف نوشتن هم میتواند خوب باشد. ممکن است هدف من این باشد که شاید نوشته من کمک بیشتری به جامعه کند و سعی در بالا بردن فرهنگ داشته باشم. اگر عمدا کارهایی انجام بدهم نیز بد نیست.
او ادامه داد: در عمل دیده شده هر چه نویسنده بخواهد بر اساس دلیل و هدف ویژهای آگاهانهتر بنویسند اثرش ارزش ادبی کمتری خواهد داشت. نویسنده باید با ناخودآگاه خودش بنویسد، آن ناخودآگاه همین کار را خواهد کرد. نویسنده بیشتر باید خود را به سمت ناخودآگاه رها کند تا ناخودآگاهش بنویسد.
انتهای پیام
نظرات