وارد "سهگوش" که میشوی، در حیاط جلویی ساختمان که یکی از زوایای این مثلث زیبا را تشکیل میدهد، دیوارهای بلند دو طرف حیاط خودنمایی میکنند. دیوارهایی آجری و هلالی و کاشیهای فیروزهای در ورودی ساختمان. درون عمارت، سکوتی وهمانگیز، برای لحظهای تو را به سالها قبل میبرد؛ سالهایی که ندیدهای؛ سال هزار و سیصد و اندی، که دنیا شکل امروز نبوده، برج و بارو میساختهاند، اما نه مثل برجهای امروزی که هرچه بلندتر، بهتر... زیبا میساختهاند.
در دو سمت ورودی ساختمان، پلههایی زیبا و قوسیشکل ما را به طبقه دوم هدایت میکند. طبقه همکف، ساختمانی مخروبه را میماند که انگار سالها کسی در آن تردد نکرده، اما طبقه دوم حال و هوای بهتری دارد. کار مرمت در حال انجام است و حالا ساختمان شاید، با اندکی اغماض، شبیه همان 80، 90 سال پیش شده باشد. نقشهای زیبای روی سقف اتاقها و تالارها، ما را سر به هوا میکند و یکلحظه خود را در لباس مردم آن روزگار، چیزی شبیه "هزاردستانِ" علی حاتمی، تصور میکنیم.
عمارت سهگوش، در سال 1308 در حاشیه غربی رودخانه کارون بنا شد. ساختمانی که معماری عجیب و غریبی دارد و تمام مدتی که در ساختمان بودم، با خود فکر میکردم که «کریستوفر تادوسیان»، معمار ایرانی ارمنی این بنا که در آلمان درس خواند و یکسال پیش از ساخت سهگوش به ایران بازگشت، چه کرده با این زمین سهگوش؛ آخر این روزها عادت کردهایم به معماریهای چهارگوش!
سهگوش در آن سال به عنوان بانک ملی در اهواز افتتاح شد و سه سال بعد، مقر استانداری، که در آن زمان اداره حکومتی ولایت صدایش میزدند، شد. جنگ جهانی دوم که آغاز شد، ارتش متفقین در این ساختمان مستقر شد و در سال 1330 نیز مقر سازمان آمریکایی اصل 4 (point four) ترومن شد. و باز هم استانداری، فرمانداری، اداره دارایی و در نهایت در سال 1336 این عمارت زیبا به مبلغ 2 میلیون و 200 هزار تومان از سوی دانشگاه اهواز خریداری و دانشکده پزشکی در سهگوش مستقر شد.
در فاصله سالهای 1348 تا 1350 نیز دانشسرای عالی تربیت دبیر، مرکز علوم پایه دانشگاه جندیشاپور، دانشکده علوم و سازمان مرکزی دانشگاه بود و در سال 1350 به دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه جندیشاپور تبدیل شد.
سقف اتاقهای سهگوش بلند است و میگویند قدیمترها سقف بناها را بلند میگرفتند تا گرما بالا برود و فضای داخلی خنک بماند. سه حیاط زیبا در این ساختمان پیشبینی شده که یکی در وسط و دو دیگر، در دو گوشه این سهگوش! اتاقهایی که در دل ساختمان قرار گرفتهاند، دو در دارند و یک در از درون راهروها به اتاق باز میشود و در دیگر در حیاط وسط بنا.
یکی از دربها را باز میکنیم؛ تارهای عنکبوت، شکافته میشوند و لولای در، صدایی میکند؛ صدایی که انگار از پس سالها، درآمده و سپس، صدای لنگه در چوبی که به دیوار برخورد میکند. باد آرامی، لابهلای شاخ و برگ درخت توی حیاط میپیچد و انگار که صدای لولای در، او را از خواب چند سالهای بیدار کرده باشد، تکانی به تن سنگین خود میدهد.
درست وسط حیاط میایستم. عظمت ستونهای سهگوش، شوکتی را در وجودم زنده میکند؛ نه مثل برجهای این روزهای شهر که با وجود عظمت، حس حقارتی به همراه خود میآورند! پنجرههای طبقه دوم، بازسازی شدهاند و از ظاهر آنها هم کاملا پیداست، ولی پنجرههای طبقه پایین، پیر و خسته هستند. سالها باد و باران به خود دیدهاند و رنگ به رخسار ندارند. حالا حتی موریانهها هم فهمیدهاند که اینجا، چه جای ارزشمندی است!
بر روی بام سهگوش، دریچه بزرگی مشاهده میشود که میگویند محل استقرار سیستم خنککننده مرکزی بوده. در گوشهای دیگر از بام ساختمان نیز در دوران جنگ تحمیلی، ضدهوایی مستقر شده و آثار آن هنوز به چشم میخورد و ترکشهای جنگ هم در و دیوار ساختمان را زخمی کرده. در سالهایی که دانشکده بوده هم، به دلیل کمبود فضای آموزشی، بنایی بر روی بام سهگوش اضافه کردهاند و همین کار، موجب ترک خوردن بخشی از دیوار این ساختمان شده است.
تالار زیبایی در میان ساختمان قرار گرفته که پنجرههایی بزرگ و چوبی دارد و به شکلی بسیار چشمنواز، تالار را نورانی کردهاند؛ تالاری که در طول سالها، نشستهای سیاسی و ادبی بسیاری را به خود دیده است. لحظهای چشمها را میبندم و به گذشته این مکان میروم و روزگاری که بر آن رفته را در ذهن تصور میکنم. چشمها را باز میکنم در این رفت و برگشت تاریخی، آنچه ثابت میماند، ستونهای زخمی، ولی استوار سهگوش است.
میز و نیمکتهای خاکخورده و قدیمی، در میان تالار رها شدهاند و شعری که روی یکی از آنها نقش بسته و نمیدانم دلنوشته کارگر عاشقپیشه پروژه مرمت ساختمان است، یا مرثیه آخرین دانشجوی ادبیات، پیش از ترک سهگوش!
"آنقدر زجر کشیدم ز جهان سیر شدم/ صورتم گرچه جوان است، ولی پیر شدم"
هرچه هست، حال و روز این روزهای سهگوش است که حالا به لطف سرخاب سفیداب مرمتکاران، رنگ و رویی به خود گرفته.
طبقه همکف شبیه ساختمانهای جنگزده است. دیوارها پوسیده و موریانه به جان در و پنجرههای چوبی، افتاده؛ ولی میگویند همین روزها مرمت پایین هم آغاز میشود.
دکتر محمدابراهیم مظهری، مشاور عمرانی رئیس دانشگاه شهید چمران اهواز که بر پروژه مرمت سهگوش نظارت میکند، میگوید: "ساختمان سهگوش در سال 1308 ساخته شد و پس از کاربریهای متعدد از جمله بانک ملی، استانداری، مقر ارتش متفقین، مقر سازمان آمریکایی اصل 4 ترومن، فرمانداری و اداره دارایی، در سال 1336 از سوی دانشگاه جندیشاپور از بانک ملی خریداری و به دانشکده پزشکی تبدیل شد. در سال 1348 و پس از ایجاد شهر دانشگاهی فعلی، بیمارستان و دانشکده پزشکی از سهگوش به شهر دانشگاهی منتقل شد. در فاصله سال 1348 تا 1350، سهگوش کاربریهای متعددی را تجربه کرد، از جمله دانشسرای عالی تربیت دبیر که بعدها به دانشکده علوم تربیتی تبدیل و به دانشگاه ملحق شد، مرکز علوم پایه دانشگاه، مرکز علمی و سمعی بصری دانشگاه، دانشکده علوم و سازمان مرکزی دانشگاه.
سال 1350 سازمان مرکزی دانشگاه که در آن زمان در سهگوش مستقر بود، به مکان فعلی خود در شهر دانشگاهی منتقل و سهگوش به دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی تبدیل شد. این دانشکده تا سال 1389 در سهگوش مستقر بود و پس از آن به ساختمان جدید خود در شهر دانشگاهی منتقل شد. پس از انتقال دانشکده ادبیات، عمارت سهگوش تا سال 1393 رها شده بود و مدیریت وقت دانشگاه تصمیم گرفت در خصوص مرمت و استفاده مجدد از این بنا اقدام کند. به این ترتیب تفاهمنامهای سهجانبه میان دانشگاه شهید چمران، ادارهکل میراث فرهنگی و معاونت برنامهریزی استانداری خوزستان منعقد و بر اساس آن، مرمت ساختمان آغاز شد.
بر اساس آسیبشناسی انجام شده مشخص شد که بار اضافی بر روی ساختمان است و دانشگاه در سالهای گذشته به دلیل کمبود کلاس، بر روی پشتبام این بنا، کلاسهایی را احداث کرده و با توجه به اینکه ساختمان حدود 90 سال سن دارد و در دوره کهنسالی است، این بار اضافی موجب پیچش ساختمان و ایجاد ترک بر روی دیوارها شده بود. در گام نخست پروژه مرمت، این ضرورت احساس شد که باید بار اضافی تحمیل شده بر ساختمان، برداشته شود. در دورههای مختلف و هر زمان که ساختمان از کارکردی به کارکرد دیگر تغییر وضعیت داده، مرمتهایی بر روی آن انجام شده، ولی مستنداتی از این مرمتها در دسترس نیست.
در گام نخست، کلاسهای اضافه شده بر روی بام ساختمان را تخریب کردیم و برای آنکه آسیبی به بنا وارد نشود، این کار به صورت دستی انجام شد. همچنین دیوارهایی که در داخل ساختمان اضافه شده بود و مازاد بر طرح اولیه بود را نیز حذف کردیم.
با توجه به اینکه درها و پنجرههای این ساختمان چوبی است، موریانه آسیب جدی به ساختمان وارد کرده بود و به این ترتیب پاکسازی سطحی ساختمان نیز آغاز شد و عناصری که جذب موریانه میکردند، مانند کمدها و میزها، از ساختمان حذف شدند و اکنون تقریبا یک طبقه ساختمان پاکسازی و بهسازی شده است. در حال حاضر نیز منتظر اعتبارات سال 95 هستیم تا کار مرمت دیگر قسمتهای ساختمان نیز انجام شود. مرمت و بازسازی بنا نیز از سوی ادارهکل میراث فرهنگی و با نظارت دانشگاه شهید چمران در حال انجام است.
کاشت درختان ناسازگار با شرایط ساختمان، در درون و بیرون سهگوش، از دیگر مواردی است که به این بنای قدیمی آسیب میزند. سیستم آبیاری باغچهها نیز غیراصولی و به صورت غرقابی بوده که به پی ساختمان آسیب وارد کرده و این مساله نیز اکنون اصلاح شده است. در حال حاضر درختان موجود در بیرون و حاشیه ساختمان، مشکلی است که همچنان پابرجا است و به دلیل اینکه حذف این درختان ممکن است تبعات و حاشیههایی را به همراه داشته باشد، تاکنون اقدامی انجام نشده است، کما اینکه زمانی که بار اضافی موجود بر بام ساختمان را حذف میکردیم، بسیاری از خبرنگاران ما را متهم کردند که در حال تخریب ساختمان هستیم. با این وجود، در خصوص درختان اطراف بنا نیز باید اقدام لازم انجام شود و در این زمینه، با هماهنگی عمل خواهیم کرد. زمانی که ساختمانی احداث میشود، بر اساس عمق پی و معماری ساختمان، باید درختان متناسب انتخاب شود و به معماری درختان و تناسب آن با ساختمان نیز دقت شود که در مورد درختان حاشیه سهگوش، این تناسب دیده نمیشود. گونه کنوکارپوس که در اطراف ساختمان کاشته شده، ریشه روندهای دارد که به مرور زمان به پی و سیستم فاضلاب ساختمان آسیب میزند، ضمن اینکه از نظر بصری نیز ساختمان را پوشاندهاند و به همین دلیل به دنبال این هستیم که درختان جایگزین داشته باشیم و گونههای فعلی را نیز جابهجا کنیم.
زیربنای اصلی ساختمان 3920 متر مربع است که این میزان به 4500 متر افزایش یافته بود و حدود 600 مترمربع زیربنای اضافی بر ساختمان تحمیل شده بود. یک زیرزمین به مساحت 229 مترمربع در ساختمان وجود دارد که آسیب جدی دیده و لازم است دیوارهها، پی و سقف آن مقاومسازی شود و به صورت جدی به دنبال انجام این کار هستیم. طبقه همکف 1816 متر مربع است، طبقه اول 1586 متر مربع و طبقه دوم 289 مترمربع است که تاسیسات ساختمان در آن واقع شده است.
درباره معمار این بنا نیز صحبتهای زیادی شده و ابتدا تصور بر این بود که معمار این ساختمان آلمانی است، ولی در کتاب دانشنامه ایرانیان ارمنی سندی پیدا شد در مورد یک معمار ایرانی ارمنی به نام کریستوفر تادوسیان که در کارنامه کاری ایشان، طراحی بانک ملی اهواز یا همان عمارت سهگوش ذکر شده است و به نظر میرسد این سند، قابل اطمینانتر از موارد دیگر است. این بنا در سال 1378 ثبت ملی شده است.
در خصوص اینکه در آینده چه استفادهای از این ساختمان خواهد شد، پس از مرمت، به صورت قطعی تصمیمگیری میشود، ولی در مجموع به دنبال این هستیم که مرکز مطالعات و پژوهشهای خوزستانشناسی، به عنوان بانک اطلاعات فرهنگی پژوهشی استان و موزه تاریخ علم در این مکان ایجاد شود و دانشگاه متولی راهاندازی آن باشد و بخشی از موزه فعلی دانشگاه که به تاریخ علم میپردازد، به این ساختمان منتقل شود. به نوعی به دنبال این هستیم که ارتباط مردم با دانشگاه از طریق سهگوش، بیشتر شود. سهگوش، شناسه هویتی استان خوزستان و شهر اهواز است و باید آن را حفظ کنیم. دانشگاه شهید چمران تجربه خوبی در زمینه موزهداری، دارد و موزه علم و طبیعت که در شهر دانشگاهی واقع شده، در ردیف 10 موزه برتر کشور است و به همین دلیل میتوان امیدوار بود که موزه تاریخ علم از سوی دانشگاه در سهگوش ایجاد شود و همه مردم بتوانند از آن استفاده کنند.
نکته دیگر اینکه در حال حاضر تنها دانشگاه در کشور که رشته معماری و بازسازی را در مقطع کارشناسی ارشد ارائه میدهد، دانشگاه شهید بهشتی است، به همین دلیل مذاکراتی با این دانشگاه انجام شده و اگر در یکی دو سال آینده این رشته نیز در اهواز دایر شود، اتفاق خوبی خواهد بود، زیرا بازسازی، به اقدامات پس از سوانح مربوط میشود و کشور ما نیز در معرض بسیاری از سوانح طبیعی و انسانساخت قرار دارد و عمده خسارات ناشی از جنگ تحمیلی نیز در استان خوزستان بوده است. در این زمینه از تجربه دانشگاه شهید بهشتی استفاده کردیم و به دنبال این هستیم که یک مرکز پژوهشی بازسازی را در استان خوزستان و احتمالا در ساختمان سهگوش راهاندازی کنیم. در هر صورت پس از مرمت و مقاومسازی، در خصوص کاربریهای ساختمان تصمیمگیری خواهد شد، ولی کاربریها در همین محدوده خواهد بود.
پس از پایان بازسازی، ساختمان باید متناسب با کاربری، تجهیز شود و برای این کار باید طراحی دقیقی انجام شود."
اهواز را همیشه به عنوان یک شهر صنعتی معرفی کردهایم و گاهی آن را به صورت یک کارگاه بزرگ صنعتی دیدهایم، کارگاهی که در آن تنها صحبت از نفت و فولاد است و انگار دیگر جایی برای تیر و تختههای قدیمی نمانده!
یکصد سال پیش، نفت را کشف کردیم و به همان نسبت که با شتاب و هیجان، صنعت را وارد کردیم، سنت را به فراموشی سپردیم و نتیجه میشود اینکه اهواز، شهری با قدمت و اصالت، حتی یک موزه ندارد! و امروز اگر یک نوجوان عصر صنعت، بخواهد به دنبال تاریخ و فرهنگ این دیار بگردد، تنها باید در کتابخانهها به دنبال آن باشد. در زمانهای که چیزی از اهواز قدیم نمانده، دل خوش میکنیم به این مثلث آجری و روزی را به انتظار مینشینیم که مردم این شهر، گذشته خود را در کاشیهای فیروزهای و پنجرههای چوبی آن جستوجو کنند.
گزارش از: محمدامین صالحینژاد
انتهای پیام
نظرات